بیایید با ثروت آغاز کنیم. برای اولین بار به یاری پژوهشگران دادههای سیستماتیکی جمع آوری شدهاند که امکان مقایسه توزیع ثروت در همه کشورهای جهان از توزیع پایین تا بالا را فراهم میکنند. نتیجه گیری کلی آن است که تمرکز بیش از حد ثروت بر تمام مناطق جهان تاثیرگذار بوده است و در طول شیوع کرونا بدترشده است.
در سطح جهانی در سال ۲۰۲۰ میلادی، ۵۰ درصد فقیرترین افراد جمعیت جهان تنها ۲ درصد از کل داراییهای خصوصی (املاک، تجاری و داراییهای مالی) را در اختیار داشتند در حالی که ۱۰ درصد ثروتمندترین افراد ۷۶ درصد کل داراییها در اختیار دارند.
در مواجهه با این مشاهدات ممکن است چندین رویکرد مطرح شوند. نخست آن که ما میتوانیم صبورانه منتظر رشد و نیروهای بازار برای گسترش ثروت باشیم. با این وجود، با توجه به این که بیش از دو قرن از انقلاب صنعتی میگذرد سهم ۵۰ درصد فقیرترین افراد در اروپا به سختی به ۴ درصد و در امریکا به ۲ درصد میرسد ممکن است مجبور باشیم مدت زیادی منتظر باشیم. هم چنین، میتوان ادعا کرد که حفظ وضعیت فعلی بهترین کاری است که میتوانیم انجام دهیم و هرگونه تلاش برای بازتوزیع ثروت از نظر اقتصادی خطرناک خواهد بود. این استدلال ضعیفی است.
در اروپا سهم ۱۰ درصد ثروتمندترین افراد تا سال ۱۹۱۴ میلادی ۸۰ تا ۹۰ درصد از کل ثروت بود. این سهم در یک قرن به کمتر از ۶۰ درصد امروز کاهش یافته که عمدتا به نفع ۴۰ درصد از جمعیت ۱۰ درصد بالایی و ۵۰ درصد پایینی بوده است. این طبقه متوسط ثروتمند توانست خانه بخرد و مشاغلی را راه اندازی کند که کمک زیادی به شکوفایی اقتصادی در دوره «ترنتس گلوریوز» (فاصله سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۵ میلادی پس از جنگ جهانی دوم که فرانسه سه دهه رشد اقتصادی سریع و مداوم را تجربه کرد) کرده است.
طولانیتر کردن روند بلند مدت حرکت به سوی برابری از منظر تاریخی و تکامل به سوی رفاه بیشتر بخشهایی جدایی ناپذیر از یکدیگر هستند. پرسش آن است که برای این منظور چه میتوان کرد؟ در حالت ایده آل بازتوزیع ارث باید در نظر گرفته شود. دست کم باید از اعطای معافیتهای مالیاتی به ثروتمندترین افراد دست برداریم و بر اصلاح مالیات بر دارایی تمرکز کنیم که مالیاتی بسیار سنگین و ناعادلانه برای افراد در مسیر مالک خانه شدن است و باید به مالیات تصاعدی بر ثروت خالص تبدیل شود.
دومین درس گزارش جهانی نابرابری سال ۲۰۲۲ میلادی درباره نابرابری جنسیتی است. به لطف دادههای جمع آوری شده توسط «ترزا نیف» و «سوفی روبیلارد» اکنون میتوان تکامل سهم زنان از کل درآمد نیروی کار را برای همه کشورهای جهان اندازه گیری کرد که میزان نابرابریهای جنسیتی را نشان میدهد: در سطح جهانی، در سال ۲۰۲۰ میلادی، زنان به سختی ۳۵ درصد از درآمد نیروی کار را دریافت کردند (درمقایسه با سهم بیش از ۶۵ درصدی درآمدی برای مردان). این سهم در سال ۱۹۹۰ میلادی ۳۱ درصد و در سال ۲۰۰۰ میلادی ۳۳ درصد بود. در نتیجه، میتوانیم مشاهده کنیم که پیشرفت وجود داشته، اما بسیار کند بوده است. در اروپا سهم زنان در سال ۲۰۲۰ به ۳۸ درصد خواهد رسید که هنوز با برابری جنسیتی فاصله زیادی دارد.
این شاخص دقیقا نشان میدهد زنان تا چه اندازه به مشاغل و ساعات کاری مشابه مردان دسترسی ندارند به ویژه در نتیجه تعصبات خاص، تبعیض و تلاش کمتر مقامهای دولتی برای ساختار دادن به مشاغلی که زنان در آن بیشترین حضور دارند به ویژه در مشاغل مرتبط با مراقبتهای شخصی، خرده فروشی و نظافت. پیشرفتهایی که در چند دهه اخیر در سرتاسر جهان مشاهده شده نیز بازتاب دهنده سهم فزاینده صورتحساب دستمزدی است که توسط افراد در سطوح بسیار بالا گرفته شده که اکثرا مرد هستند.
در برخی مناطق مانند چین حتی سهم زنان از کل درآمد نیروی کار کاهش یافته است. همه این موارد مستلزم اقدامات پیشگیرانهتری نسبت به اقداماتی است که تاکنون صورت گرفته اند.
سومین ویژگی گزارش ۲۰۲۰ میلادی، نابرابری زیست محیطی است. اغلب اوقات بحث درباره آب و هوا به مقایسه میانگین انتشار کربن در هر کشور و تحول آن در طول زمان تقلیل مییابد. به لطف بررسی «لوکاس شانکل» ما اکنون دادههایی را در مورد توزیع گازهای گلخانهای در کشورها و مناطق مختلف جهان در اختیار داریم.
میبینیم که ۵۰ درصد فقیرترین افراد جمعیت جهان سطوح نسبتا معقولی از انتشار را دارند به عنوان مثال، سرانه ۵ تنی در اروپا. در همین حال، میانگین انتشار گازهای گلخانهای برای ۱۰ درصد از ثروتمندان بالایی به ۲۹ تن و برای ۱ درصد ثروتمندترین افراد به ۸۹ تن میرسد.
نتیجه مشخص است. ما با کاهش یکسان چالش آب و هوایی برای همگان مواجه نخواهیم شد. این سیاره برای غلبه بر چالشهای اجتماعی و زیست محیطی که آن را تضعیف میکند بیش از هر زمان دیگری باید نابرابریهای متعددی که در سراسر آن رخ میدهد را در نظر رفته و مورد توجه قرار دهد.
*اقتصاددان چپگرای فرانسوی که در زمینه نابرابری در ثروت و درآمد پژوهش میکند. معروفترین کتاب او «سرمایه در قرن بیست و یکم» است.
منبع: لوموند
ترجمه: فرارو