صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۱۹۷۸
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۲ - ۲۶ تير ۱۳۸۹


سال‎ها پيش و زماني‎كه در يك روزنامه به شكل منظم فعاليت داشتم، در كنار مطالبي كه با نام حقيقي مي‌نوشتم، مطالبي هم با نام مستعار منتشر مي‌كردم.(1) بخشي از آن نوشته‌ها در قالب ستون طنز ثابت و روزانه‌اي بود كه مورد استقبال نسبي هم واقع مي‌شد و بسياري از بزرگان و مسئولان نيز آن را تعقيب مي‌كردند.

در مقطعي كه روزنامه همشهري انتشار روزانه خاطرات آيت‌ا... هاشمي رفسنجاني را (پيش از چاپ كتاب‎ها) شروع كرد، اين احساس براي ما پيش آمد كه هدف سياسي غيرقابل قبولي در پشت پرده انتشار اين خاطرات وجود دارد و در محتوا و مضمون آن خاطرات – جدا از عدم تناسب با فضاي فرهنگي مخاطب عام – به شكل غيرمستقيم و شايد ناخواسته، تعريض‎هايي به اساس انقلاب و ولايت فقيه هست.(2)

با اين تصور و تحليل، من به شكل روزانه شروع به نظيره‎نويسي براي اين خاطرات روزانه كردم. و شايد آن نوشته‌ها از نخستين مطالبي بود كه با آن تلخي و تندي نسبت به ايشان منتشر مي‌شد و گرچه نام صريح و مستقيمي در مطالب نبود، ولي همه مي‌دانستند كه داستان چيست. اين نوشته‌ها چنان اثرگذار بود كه روزنامه همشهري انتشار آن خاطرات را متوقف ساخت و چندان بر ايشان ناگوار آمد كه دومرتبه در فاصله چند ساعت به ارسال پيام و اظهار عصبانيت شديد پرداختند و گفته مي‌شد كه تا آن هنگام هرگز اين‎گونه خشمي از ايشان ديده نشده بود.

در همين حال و همان روزهاي آغاز انتشار اين ستون، به مناسبتي هنگام نماز مغرب و عشا در محضر مبارك رهبر انقلاب بوديم كه ايشان بعد از نماز اظهار لطف و تفقدي فرمودند و وقتي جلو رفتم چند كلمه گفتند و بعد از مقدمه‎چيني دقيقي تأكيد كردند كه نقد و بيان آزادانه مسائل خصوصا در قالب طنز خوب است، اما مراقب باشيد كه اركان انقلاب لطمه نخورد و آن وقت از آقاي هاشمي رفسنجاني (و بزرگوار ديگري كه همان روزها از ايشان هم نوشته بودم) نام بردند و گفتند: اين‎ها اركان انقلاب هستند و بايد ملاحظه كنيد.

مخصوصا در مورد آيت‌ا... هاشمي رفسنجاني با لحن و تعابيري اظهارنظر فرمودند كه علاوه‎بر ملاحظات كلان سياسي و اجتماعي، دلبستگي عاطفي نيز در آن كاملا مشهود بود. همان شب تصميم گرفتم كه انتشار آن ستون را متوقف كنم و با خود گفتم، وقتي ولي فقيه و رهبرم اين‎گونه با ظرافت به من هشدار مي‌دهند، من بايد حرمت اين لطف را نگاه دارم و اگرچه ايشان صراحتا توقف مرا در نوشتن نخواسته‌اند و تنها به دقت كردن و مراعات تذكر داده‎اند، ليكن ادب اقتضا مي‌كند كه من خود فاصله‌اي را رعايت كنم.

آن‌چه را كه فشارهاي غيرمستقيم نتوانسته بود كند كند، عنايت و لطف پدرانه ايشان كاملا متوقف ساخت و بعد‌ها اين رهنمود اساسي مقام ولايت در بقيه مطالب و نوشته‌ها به نوعي ملاك و ميزان بود و هست كه حرمت اركان انقلاب را نگاه داريد. امروز كه پشت سر را نگاه مي‌كنيم، مي‌بينيم آن‌چه آن روزها آرمانگرايي نوجوانانه ما را برمي‎آشفت، در بسياري از اوقات تأثير ناآشكار برخي از حاشيه ايشان بوده است كه ايشان به خوبي در فاصله گرفتن از آن حاشيه‌ها و اظهار موضع صريح و دقيق شخص خود كاملا توفيق نداشته‎اند.

نه امروز كه به حكم تجربه و گذر عمر و از سنگيني بار خطاها سر به زير دارم، بلكه حتى آن روزهاي نوجواني هيچ‎گاه - به لطف خدا - از موضع تكبر و خودبيني به انتقاد از اركان انقلاب نپرداخته بودم. ليكن امروز از درد و رنج و فكر و خيال پرسش‎هاي بي‎پاسخ جمهوري مبارك اسلامي در عرصه‌هاي فرهنگي و اجتماعي بيش از گذشته قدر و قيمت اين اركان انقلاب را درمي‌يابم و مي‌بينم كه مقام رهبري با چه حساسيت و دقتي به حفظ اين پايه‌هاي بنيان انقلاب و نظام اسلامي تأكيد داشته‎اند.

گرچه به مصداق مثل مشهور متولي و حرمت امامزاده، نيمي از وظيفه حفظ اين اركان برعهده خود اين بزرگواران است، وليكن اين موضوع باعث نمي‌شود بخش ديگر وظيفه مورد تغافل قرار گيرد. امروز در مقابل تهديدهاي همه‎جانبه و خطرهاي گسترده‌اي كه بيش از هر زمان تجربه نوپاي حاكميت ولايت فقيه را احاطه كرده‌اند، حفظ اين حرمت‌ها بيش از هر زمان ديگر ضرورت حياتي دارد.

به‎نظر مي‌رسد هر دو جانب در حفظ اين حرمت‌ها تقصير كرده‎اند. باران البته از آسمان به زمين مي‌بارد. نخست آن بزرگواران به اشكال مختلف در حفظ جايگاه و حرمت خود تهاون كرده‌اند و سپس ما به شيوه‌هاي گوناگون در اين زمينه مرتكب كوتاهي و بي‎توجهي شده‎ايم.
اين روزها كه توجه و اهتمام حضرت آيت‌ا... هاشمي رفسنجاني براي حفظ اين جايگاه مشهود است به نوعي احساس ضرورت كردم تا ضمن اداي شهادت و گواهي نسبت به تأكيد و حساسيت مقام معظم رهبري، از كوتاهي‌هاي جوانانه امثال خود نيز ياد كنم.

هنگامي كه از بيرون و با فاصله‌اي بيشتر به مسائل بنگريم، حساسيت اين موضوع بيشتر روشن مي‌شود. مسلمانان علاقه‎مند به انقلاب و شيعيان وفادار به جمهوري اسلامي كه از دور مسائل را تعقيب مي‌كنند، هرگز از تفاصيل و جزييات مشكلات مطلع نيستند و به هيچ عنوان نمي‌توانند برخي حرمت‎شكني‌ها و بعضي برخوردها را هضم كنند.

از ديد ناظر بيروني، هم‎چنان هاشمي رفسنجاني از نخستين ياران امام و نزديك‎ترين برادران رهبري است و باقي‎مانده بهشتي‌ها و مطهري‌ها و رجايي‎هاست و بدون شك چنين خواهد ماند. هم ايمان و ريشه‌هاي تاريخي تعلق انقلاب و هاشمي رفسنجاني عميق‎تر از آن است كه بدين سادگي دچار تفكيك شود و هم علاقه‎مندان به انقلاب و نظام اسلامي آن‎قدر هوشيار و بصير هستند كه اختلاف‎نظرها و تفاوت سليقه‌ها را - هراندازه هم كه بزرگ به نظر برسد – پيش روي بيگانگان جار نزنند.

در اين ميدان كارزار سخت، اين نظام نوپا آن قدر كار برزمين مانده و مشكل نوبه‎نو دارد كه فرصت و مجالي براي دورشدن حتى يك سرباز ساده نيست چه رسد به يك فرمانده بزرگ.
در اين جهت، باور و فرهنگ ما دو مبناي اساسي را با هم يادآور مي‌شود:

نخست آن كه اشخاص هرچه هم بزرگ باشند با حضور در اين تركيب اعتقادي، معنا‎دار مي‌شوند و لذا خداوند تيغ قربان برمي‎دارد و برگلوي نام عزيزترين آفريده خود مي‌گذارد و در حق سروركائنات حكم «و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل» را نازل مي‌كند تا پيروانش خود حكمت «من يرتدّ منكم عن دينه فسوف يأتي ا... بقوم» را فهم كنند.

و دوم آن‌كه «لا يستوي منكم من أنفق من قبل الفتح و قاتل...» و حفظ حرمت‌ها و مراعات تاريخ‌ها و سابقه‌ها اصلي از مبادي ايمان است كه اگر رعايت نشود، سنگ فردا بر سنگ امروزمان استوار نخواهد شد و هيچ هياهوي انقلابي‎گري و غوغاي ارزش‎گرايي توجيه‎كننده بي‎اخلاقي‌ها و بي‎ادبي‌ها و بي‎حرمتي‌ها نخواهد بود.

روند خطرناك بي‎ادبي و پرده‎دري و حرمت‎شكني با هر توجيه و تفسيري كه باشد، به مرور سنت‌هاي سيئه‌اي را بنا خواهد نهاد كه اولا به مصداق «‎كان عليه وزر من عمل بها إلى يوم القيامه» دامان بانيان و مسببان آن‎ها را خواهد گرفت و ثانيا هيچ‎كس از تبعات منفي آن‎ها در امان نخواهد ماند.

انقلاب اسلامي ايران براي عرضه كردن اسلام ناب محمدي در دنياي امروز شكل گرفته است و مباني عقلاني و منطقي و اساس فكري و معنوي دارد و به ارزش‌هاي انساني و كرامت‌هاي اخلاقي دعوت مي‌كند. اين درخت مقدس كه با خون صدها هزار شهيد آبياري شده است، بايد در سايه‎سار آرامش و امنيت خود صدها ميليون مسافر خسته را پناه دهد و كام آنان را از ثمرات مكارم اخلاق مكتب اهل‎بيت شيرين كند.

با بي‎ادبي و بي‎حرمتي نمي‌توان به ترويج و حفظ ارزش‌ها پرداخت و اين شيوه ناپسند اگر منع نشود و رواج يابد، خشك و تر را با هم خواهد سوزاند و در هم ريختن قواعد و بنيان‌هاي اخلاقي، بزرگ و كوچك و راست و چپ و اصول‎گرا و غير‎اصول‎گرا نمي‌شناسد و اگر بدين‎ترتيب پيش رويم و كسي جلودار ناداني‌ها نشود، اين سيل همه را با هم خواهد بُرد.

تجربه‌هاي انقلاب ما در همين عمر اندك 30 ساله بسيار است و بزرگترهاي‎مان بايد هميشه ما را از اين تجربه‌ها يادآور شوند. چشمان منتظر و دل‎هاي اميدوار در چهارسوي جهان چنان به اين نقطه از خاك و تاريخ دوخته و بسته‌اند كه مجال تهاون و تعارف نيست.

(1) در برخي نشريات درباره هويت نويسنده آن ستون طنز گمانه‎زني‎هايي شد و يك كتاب نيز درباره اسماء مستعار نويسندگان معاصر بدين موضوع پرداخت، اما تا امروز من شخصا بدان تصريح نكرده‎ام، وليكن اكنون به‎نظر مي‌رسد مي‌توان از آن سخن گفت. متأسفانه برخي از آن مطالب به‎دليل فضاي خاص جامعه و ادبيات طنز آن نوشته‌ها بعدا بسيار موجب تأسف من شد. مخصوصا وقتي حضرت آيت‌ا... جوادي آملي در درس خارج فقه خود به نوعي متعرض اين موضوعات شدند و از ايشان طلب شرح دقيق‎تر كردم، اين پشيماني بسيار شدت گرفت. اميدوارم خداوند اين لغزش‌هاي جاهلانه را نيز عفو كند.

(2) نگاه منفي من به آيت‌ا... هاشمي رفسنجاني البته ريشه‎دار بود و از روزي شروع شد كه در سال 1365 در حسينيه جماران و محضر امام راحل بوديم كه سخنراني ايشان و برخي تحليل‌ها و تعابير خاص، من را كه نوجواني بيش نبودم به‎شدت خشمگين ساخت و اين دل‎گيري و انتقاد چنان مستمر شد كه بارها در خواب با ايشان درددل و گله‎گزاري مي‌كردم! و كسي نمي‌توانست اين موضع را تغيير دهد تا امروز كه هم‎چنان آن انتقاد‌هاي جدي در عين احترام ايشان، بر جاي خود باقي است.

برچسب ها: زائری
ارسال نظرات