صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

برای صد ساله شدن باید نخست متولد شد
در دنیای کسب‌وکار ما از طریق تنوع‌بخشی و گوناگون‌سازی فعالیت‌های خود می‌کوشیم تا به پیشرفت برسیم و در تلاش هستیم تا با شکست دادن و زمین‌زدن رقبا به برندگان بازار‌ها تبدیل شویم. در این حالت برد و شانس بقا به شرکت‌هایی تعلق دارد که بهتر از بقیه بتوانند رقبا را شکست دهند و از دور خارج کنند.
تاریخ انتشار: ۱۷:۲۷ - ۲۰ تير ۱۴۰۰

نیاز به بازآفرینی و نوآوری در روزگار امروز بیش از هر زمان دیگری در طول تاریخ احساس می‌شود و بسیاری از مدیران و رهبران کسب‌وکار‌ها در سراسر جهان از نوآوری و ساختارشکنی‌های خلاقانه به عنوان اولویت شماره یک خود و سازمان‌های تحت امرشان نام می‌برند.

به گزارش دنیای اقتصاد به نقل از کتاب Profiting from future، اقتصاددان مشهور، جوزف شومپیتر در سال ۱۹۴۲ واژه‌ای به‌نام «تخریب خلاق» را ابداع کرد که براساس آن، یک سیستم یا سازمان هم می‌تواند ساختار‌ها را به‌وجود آورد و هم آن‌ها را از میان بر دارد و در این میان، با جایگزین‌کردن ساختار‌های قدیمی با ساختار‌های جدید و بهتر در راستای بهبود استاندارد‌های زندگی و رفاه عمومی مردم گام بر‌می‌دارد.

در دنیای کسب‌وکار ما از طریق تنوع‌بخشی و گوناگون‌سازی فعالیت‌های خود می‌کوشیم تا به پیشرفت برسیم و در تلاش هستیم تا با شکست دادن و زمین‌زدن رقبا به برندگان بازار‌ها تبدیل شویم. در این حالت برد و شانس بقا به شرکت‌هایی تعلق دارد که بهتر از بقیه بتوانند رقبا را شکست دهند و از دور خارج کنند.

چارلز داروین هم در کتاب مشهورش یعنی «سرمنشأ گونه‌ها» به نوعی به همین موضوع اشاره می‌کند و معتقد است در نزاع برای بقا و رقابت موجودات برای زنده ماندن، پیروزی به‌گونه‌های قوی‌تر و مقاوم‌تری که توانسته‌اند سایر گونه‌ها را از میان بردارند و خود دارای بیشترین تناسب هستند، تعلق داشته و دارد و بقیه باید منقرض شوند.

نمونه‌ای از چرخه ساختارشکنی خلاقانه: هوش‌مصنوعی

همه مشاغل و کسب‌وکار‌ها به شکلی تحت‌تاثیر هوش‌مصنوعی قرار گرفته‌اند. در واقع در حوزه هوش‌مصنوعی بیشترین حد ساختارشکنی خلاقانه به‌وقوع پیوسته است که تا‌کنون در هیچ حوزه دیگری سابقه نداشته است. به همین دلیل هم هست که شرکت‌هایی که با آغوش باز از هوش‌مصنوعی استقبال کرده‌اند فرصت‌های عظیمی را برای افزایش سود و برتری پیدا کردن در میدان رقابت به خود اختصاص داده‌اند و هوش‌مصنوعی را به یکی از مزیت‌های رقابتی اصلی خود در برابر رقبا و شرکت‌هایی تبدیل کرده‌اند که تمایلی به تغییر دادن ساختار‌های قدیمی خود ندارند.

با این همه باید دانست که ما هنوز در مراحل اولیه جریان هوش‌مصنوعی قرار داریم و روند پیشرفت‌ها و نوآوری‌ها در این حوزه به سرعت درحال اوج گرفتن است و هنوز پتانسیل‌های عظیمی برای پیشرفت این حوزه وجود دارد که به حالت بالفعل در نیامده است.

نتایج تحقیق اخیر موسسه تحقیقاتی مرز‌های اقتصاد با عنوان «چرا هوش‌مصنوعی به آینده رشد کسب و کار‌ها تبدیل شده است» حکایت از آن دارد که هوش‌مصنوعی می‌تواند تا سال ۲۰۳۵ به میزان ۴ درصد به رشد برخی صنایع مانند تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات، تولید و خدمات مالی اضافه کند و در همین دوره زمانی به‌طور میانگین موجب افزایش نرخ رشد تمام صنایع به میزان ۷/ ۱ درصد خواهد شد.

به هر‌حال آنچه مسلم است اینکه یکی از راه‌های موفقیت در زمینه آینده‌نگری عبارت است از داشتن دیدگاهی روشن در مورد آینده هوش‌مصنوعی و افق‌های دوردست این حوزه به‌شدت متحول و تعیین‌کننده خواهد بود.

خطرات ناشی از تعلل و مقاومت در برابر تغییر

همه‌چیز درحال تغییر و دگرگونی است، چه ما آن‌ها را ببینیم و چه این تغییر و تحولات از چشم ما دور مانده باشند. به هر حال همیشه گرایش به تغییر‌دادن روش‌ها و رویکرد‌ها و محصولات و خدمات در درون همه ما وجود دارد و چنانچه ما یک روند ثابت و بدون تغییر را برای مدت‌های طولانی ادامه دهیم احساسی قوی در درون ما شکل می‌گیرد که میل به ایجاد دگرگونی را در ما تقویت می‌کند، بنابراین یکی از خطرناک‌ترین دوره‌ها برای هر کسب‌وکاری آن زمانی است که آن کسب‌وکار دچار جمود و تعلل و رخوت شود و از پویایی و تحول فاصله بگیرد و به‌جای تلاش برای تغییر دادن شرایط و حرکت رو به جلو منتظر وقوع معجزه و حل مشکلات به خودی خود باشد.

شاید شما هم کتاب مشهور و پرفروش «چه کسی پنیر مرا برداشته؟» را خوانده باشید که در آن به همین موضوع اشاره شده است: در این کتاب ما با داستان دو موش روبه‌رو هستیم که انبار پنیری که منبع غذایی اصلی آن‌ها محسوب می‌شد ناگهان از بین رفت و این دو موش بدون غذا ماندند. یکی از این دو موش خیلی سریع شروع کرد به جستجو برای پیدا‌کردن یک منبع جدید پنیر برای سیر‌کردن خود درحالی‌که موش دیگر دست روی دست گذاشت و منتظر وقوع یک معجزه و بازگشت معجزه‌آسای انبار پنیر ماند. در نتیجه موش اول توانست زنده بماند، اما موش دوم پس از مدتی از شدت گرسنگی مرد.

تعلل و دست‌روی‌دست گذاشتن در دنیای کسب‌وکار شکل‌های مختلفی دارد که برخی از آن‌ها خیلی گول‌زننده و اغواکننده هستند. به‌عنوان مثال هستند شرکت‌هایی که محصولات قبلی‌شان را با تغییرات ظاهری جزئی و به اسم محصولات جدید به بازار عرضه می‌کنند و نام این کار را نوآوری می‌گذارند حال آنکه بهبود عملکردی خاصی در این محصولات جدید مشاهده نمی‌شود. چنین شرکت‌هایی کاملا شبیه به موش تنبل کتاب «چه کسی پنیر مرا برداشته؟» هستند که برای بهتر‌شدن شرایط‌شان دست روی دست گذاشته‌اند و اقدام به نوآوری واقعی نمی‌کنند.

در بخش خدمات نیز شرکت‌های بسیاری هستند که به ظاهر نوآوری می‌کنند، اما در واقع خبری از نوآوری واقعی در آن‌ها نیست چراکه آنچه در این شرکت‌ها به اسم نوآوری صورت می‌پذیرد فاقد عنصر نو بودن و ساختارشکنی بوده و یک نوع گول‌زدن خود و مشتریان محسوب می‌شود و در نتیجه مدیران و رهبران شرکت‌ها باید همیشه و در همه حال به‌یاد داشته باشند که دنیای کسب‌وکار امروز به‌شدت و به شکل فزاینده‌ای به نوآوری‌های حقیقی و دائمی نیاز دارد و درست مانند دوچرخه‌سواری که به محض باز‌ایستادن از پا‌زدن بر زمین خواهد افتاد، شرکت‌ها نیز به محض تعلل و کم‌کاری در زمینه نوآوری و ساختارشکنی‌های خلاقانه سقوط خواهند کرد و به زمین خواهند خورد.

ارسال نظرات