فراروـ قسمت هجدهم سریال میخواهم زنده بمانم به کارگردانی شهرام شاه حسینی و تهیه کنندگی محمد شایسته دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ وارد شبکه نمایش خانگی شد.
در خلاصه داستان قسمت هجدهم سریال میخواهم زنده بمانم آمده است:
«تماسهای نادر، هما را مصمم میکند تا با آنچه از آن میترسیده است، رو به رو شود. شیوا در مسیر تازهای که در غیاب کاوه با مفتاح آغاز کرده است، با گرفتاری تازهای مواجه میشود. تلاشهای امیر شایگان برای یافتن نادر سرمد به نتیجه میرسد؛ اما...»
شیوا به دیدار مفتاح میرود تا درباره کار با او حرف بزند؛ اما با محاصره افراد او مواجه میشود. بیات هم در میان آنها خودش را نشان میدهد. علیل و روی صندلی چرخدار؛ اما هنوز هم خبیث و نفرتآور است. مفتاح هم هویت شیوا را فهمیده است و حالا از او نشانی کاوه را میخواهد. در سویی دیگر مباشر شایگان رد و محل مخفی شدن نادر را پیدا میکند. شایگان با شروع ریاستش میخواهد که دور و برش را از حضور مزاحمها پاک کند. بزرگترین تهدید او هم این روزها نادر است. شایگان از مباشرش میخواهد که نادر را شبانه صحیح و سالم به محلی که او منتظرش است، بیاورد.
اما خبرچین شایگان برای زهره هم کار میکند و به او وفادارتر است. نادر در اتاقش منتظر است و با ورود مباشر او را میکشد و از مسافرخانه میگریزد. بیرون از مسافرخانه افراد زهره هستند که او را فراری میدهند و به محلی امن زیر نظر او میرسانند. نادر پیش از این اتفاقات خبری را به هما میرساند. خبری که هما نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت باشد. او به آدرسی که از نادر شنیده است، میرود و یک بار دیگر با زهره افشار روبرو میشود. اینبار بدون هیچ پردهای و در کمال صداقت.
میخواهم زنده بمانم در قسمت هجدهمش نیز یک قربانی میگیرد. این کشتنها و زخمی کردنها مواردی است که میخواهم زنده بمانم را از افتادن به ورطه یک ملودرام معمولی نجات میدهد، درحالی که همه ویژگیهای لازم برای افتادن در آن راه را دارد. جدای از خونهایی که تاکنون ریخته شدهاند، قرار گرفتن شخصیتها در نقاطی که در لبه مرگ و زندگی قرار میگیرند؛ نیز جذابیت و تعلیق سریال را دوچندان میکند. کاوه، شیوا، نادر، خود شایگان و... هرکدام در موقعیتهایی قرار گرفتهاند که تا آستانه مرگ رفتهاند. بدین جهت نامگذاری سریال هم میتواند بسیار مناسب باشد.
در این قسمت با صحنه روبرو شدن زهره و هما مواجه میشویم که هر دوی آنها با حالتی همدلانه با یکدیگر برخورد میکنند. هما کاملاً به زهره ثابت میکند که یک قربانی است و قصدی برای دزدیدن زندگی او نداشته است. هما در جواب سوال زهره درباره دوست داشتن امیر سکوت میکند؛ اما با پیش کشیدن موضوع بارداریاش پیشبینیهای زهره را به هم میزند.
میخواهم زنده بمانم کماکان در اوج خودش پیش میرود و باز هم شخصیتهایش را در موقعیتی بغرنج قرار داده است. موقعیتی که میتواند انتخاب میان مرگ و زندگی باشد.