صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

سال ۲۰۱۲ پنجاهمین سالگرد اولین‌باری بود که در سال ۱۹۶۲ جیمز باند با فیلم «دکتر نو» و شان کانری به مردم جهان معرفی شد. حالا شاید خیلی‌ها جیمز باند سام مندس را شبیه جریان اصلی جیمز باند‌ها ندانند، اما واقعیت این است که بعد از «کازینو رویال» (۲۰۰۶) که کار فوق‌العاده‌ای در بسط و گسترش کاراکتر جیمز باند انجام داد، «اسکای‌فال» حالا با زیر سوال بردن جایگاه جیمز باند عمیق‌تر هم می‌شود و جهانی را نشان می‌دهد که در آن جایی برای یک جاسوس به شیوه قدیمی نیست.
تاریخ انتشار: ۲۱:۳۱ - ۱۹ آذر ۱۳۹۹

‌در یک دهه گذشته بیش از هر زمان دیگری در تاریخ هالیوود فیلم‌های دنباله‌دار ساخته شد. هرچند معمولا دنباله‌ها تکرار موفقیت‌های قسمت‌های گذشته هستند، اما در بعضی از آن‌ها شانسی هم وجود دارد که با بازگشت به مصالح و شخصیت‌های داستانی که پیش از این بنیان گذاشته شده‌اند به روش‌هایی جدید و هیجان‌انگیز آن‌ها را از نو بسط و گسترش دهند.

به گزارش روزنامه هفت صبح، با توجه به میزان پولی که یک فیلم نصیب عواملش می‌کند چرخه تولید فیلم‌های مشابه و البته دنباله‌هایی روی همان قصه ایجاد می‌شود. دنباله‌هایی که گاهی به شدت جاه‌طلبانه هستند و در آن‌ها به فیلمسازان بزرگ برای کامل کردن بینش‌شان اختیارات تام داده می‌شود. برخی از این دنباله‌های بزرگ حتی از نسخه‌ی اصلی هم عمیق‌تر می‌شوند.

حقایق فرض شده در مورد فیلم‌های مورد احترام قبلیشان را زیر سوال می‌برند و می‌توانند به همه توانایی‌های بالقوه‌ای که البته بذرش در نسخه اولیه وجود داشته برسند. مروری بر دنباله‌های اکران شده این ایده را تقویت می‌کند که فیلمسازان واقعی می‌توانند فیلم‌های چالش‌برانگیز و محرک برای تماشاگران جریان اصلی سینما بسازند. این فهرستی از بهترین دنباله‌های یک دهه گذشته است که بیشترشان مخاطبان را به چالش کشیده‌اند و حتی منتقدان را هم راضی کرده‌اند.

جان ویک ۳: پارابلوم / کارگردان: چاد استالسکی / بازیگران: کیانو ریوز، هالی بری / امتیاز متاکریتیک: ۷۳ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۱۹

حتی اگر مثل من طرفدار فیلم‌های اکشن نباشید و از سری جان ویک هم خوشتان نیاید باز هم امتیاز منتقدان به این قسمت از سری فیلم‌های «جان ویک» کنجکاوی‌برانگیز است و نشان می‌دهد که نظر آن‌ها را به خودش جلب کرده است. اولین فیلم «جان ویک» که سال ۲۰۱۴ ساخته شد یک معجزه کوچک بود. یک تریلر اکشن با بودجه کم به سختی می‌شد برایش بازاریابی کرد تبدیل به یک پدیده شد.

برخلاف خیلی از فیلم‌های اکشن امروزی، جان ویک تقریبا همه حرکاتش طراحی شده بود و بدلکار‌ها انجامش می‌دادند. ترکیبی از ورزش‌های رزمی شرقی و ویژگی‌های دنیای جوامع آدمکش‌های مخفی با یک بازی احساسی و خودآگاه از کیانو ریوز که باعث شد این سری فیلم‌ها روند رو به رشد صعودی داشته باشند. اما در حالی که قسمت دوم آن که سال ۲۰۱۷ ساخته شد یک صحنه تعقیب و گریز درجه یک داشت نقطه اوج سری فیلم‌های جان ویک با قسمت سوم اتفاق افتاد.

بعد از اینکه جان ویک یکی از اعضای بین‌المللی اتحادیه آدمکش‌ها را می‌کشد فرار می‌کند، چون همه دنبال او هستند و برای سرش جایزه‌ی ۱۴میلیون دلاری تعیین کرده‌اند. در قسمت سوم حتی یک لحظه هم به جان ویک و مخاطب فرصت نفس کشیدن داده نمی‌شود. صحنه‌های تعقیب و گریز موتورسیکلت و مبارزه‌های تن به تن و سگ‌های قاتلی که توسط دوست قدیمی جان ویک تربیت شده‌اند دست به دست هم می‌دهند و تنش فیلم را هر لحظه بالاتر می‌برند.

خیابان جامپ شماره ۲۲ / کارگردان: کریستوفر میلر، فیل لورد / بازیگران: جونا هیل، چانینگ تاتوم/ امتیاز متاکریتیک: ۷۱ از ۱۰۰/ محصول ۲۰۱۴

بیشتر دنباله‌های فیلم‌های کمدی در دام تکرار می‌افتند. در حالی که کمدی‌ها باید روی شوخی‌های خودشان تمرکز کنند بیشتر آن‌ها شوخی‌ها و موقعیت‌های مشابه را بار‌ها تکرار می‌کنند. اصل فیلم «خیابان جامپ شماره ۲۱» بر این اساس بود که چطور سریالی را که هیچ‌کس نمی‌خواهد نسخه سینمایی‌اش را ببیند دوباره بازسازی کنیم.

اما دنباله آن یعنی «خیابان جامپ شماره ۲۲» سطح کار را بالاتر هم می‌برد. طرح داستانی و شوخی‌ها متمایز از قسمت اول هستند. اولین فیلم بیشتر روی کاراکتر جونا هیل متمرکز بود، اما در دومی جای او و چانینگ تاتوم عوض شده و به نظر می‌رسد بازیگران از آن منطقه امن خودشان خارج شده‌اند. داستان دو افسر پلیس به نام اشمیت و جنکو که تحت پوشش به یک کالج محلی می‌روند. دو بازیگر فیلم کنار یکدیگر شیمی خوبی دارند و پیوند مبدعانه‌ای بین‌شان برقرار می‌شود. به نظر می‌رسد کارگردانان این فیلم بدترین ایده جهان را برداشته‌اند و آن را تبدیل به یک فیلم پرسروصدای زیرکانه کرده‌اند.

داستان اسباب‌بازی ۳ / کارگردان: لی آنکریچ / صداپیشگان: تام هنکس، تیم آلن / امتیاز متاکریتیک: ۹۲ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۱۰

دو فیلم اول «داستان اسباب‌بازی» این سوال را پیش می‌کشید که وقتی صاحبان اسباب‌بازی‌ها بزرگ شدند آن‌ها چه کار می‌کنند؟ در نتیجه خیلی‌ها انتظار «داستان اسباب‌بازی ۳» را می‌کشیدند که بالاخره به این سوال جواب بدهد. در پایان هر قسمت از فیلم‌های «داستان اسباب‌بازی» وودی درس مهمی درباره عبور کردن از یک سری موانع و احساسات در حین بزرگ شدن اندی یاد می‌گرفت.

این قسمت نگاهی به پروسه احساسی رها کردن دوران کودکی می‌اندازد و اینکه چطور باید اجازه بدهید که یک‌سری از خاطرات به مرور زمان محو شوند. لحظات پایانی «داستان اسباب‌بازی ۳» یکی از احساساتی‌ترین لحظاتی است که پیکسار خلق کرده است. وودی و اندی در صلح و آرامش هر کدام به شیوه خودشان از یکدیگر جدا می‌شوند و یک فصل هیجان‌انگیز دیگر در زندگی‌شان رقم می‌خورد. به علاوه یکی از بهترین شریر‌های پیکسار یعنی لوتسو در این قسمت سر و کله‌اش پیدا می‌شود. کسی که همه اسباب‌بازی‌های مهدکودک تحت کنترل او هستند و داستان فرار اسباب‌بازی‌ها از زندان او هم در زیرمتن آن لایه احساسی داستان هیجان‌انگیزی را رقم می‌زند.

جنگ برای سیاره میمون‌ها / کارگردان: مت ریوز / بازیگران: اندی سرکیس، وودی هارلسون / امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۱۷

قسمت جدید سری فیلم‌های «سیاره میمون‌ها» از آن پیش‌درآمد‌هایی است که متن اصلی را غنی‌تر کرده است. این قسمت سقوط انسان‌ها را از نمای نقطه‌نظر میمون‌های باهوش نشان می‌دهد. اینکه چطور انکار رحم و بخشش و ظالمانه عمل کردن علیه میمون‌ها باعث می‌شود آن‌ها انقلاب کنند و در شمایل سزار منجی خودشان را پیدا کنند.

در زمان «جنگ برای سیاره میمون‌ها» سزار به عنوان حکمران واقعی میمون‌ها پذیرفته شده و باید مردمش را از چنگ کلنل (وودی هارلسون) نجات بدهد. افسری سادیستیک که می‌خواهد نسل‌کشی میمون‌ها را به راه بیاندازد. سر این قسمت تکنولوژی و گرافیک کامپیوتری آنقدر پیشرفته شد که باورپذیری چنین موقعیتی موقع تماشای فیلم اصلا زیر سوال نمی‌رود. سکانس‌های شکنجه کردن میمون‌ها آنقدر طبیعی و وحشیانه است که دیدنش کار واقعا دشواری است. به نظر می‌رسد این قسمت یک پایان نفس‌گیر و نتیجه‌گیری راضی‌کننده‌ای برای این فرنچایز باشد.

پدینگتون ۲ / کارگردان: پل کینگ/ بازیگران: بن ویشا، هیو گرنت / امتیاز متاکریتیک: ۸۸ از ۱۰۰ /محصول ۲۰۱۷

پدینگتون حالا با خوشحالی کنار خانواده براون زندگی می‌کند و همه یکدیگر را پذیرفته‌اند. به‌علاوه او یک عضو محبوب از جامعه محله‌شان است. پدینگتون یک‌سری کار‌های عجیب‌وغریب قبول می‌کند تا پول کافی برای خرید هدیه صدمین سال تولد خاله لوسی جمع کند. مشکل اینجاست هدیه‌ای را که با این همه دردسر تهیه می‌شود می‌دزدند. در دهه گذشته فیلم‌های خانوادگی فوق‌العاده‌ای نداشتیم.

اولین قسمت «پدینگتون» که سال ۲۰۱۴ روانه‌ی سینما‌ها شد یک استثنا بود. فیلمی که کلیشه‌ای نبود و به طرز مبتکرانه‌ای اثر دلگرم‌کننده‌ای از کار درآمده بود. قسمت دوم آن مفاهیم قسمت اول را گسترش می‌دهد. پدینگتون قلب مهربانش را به همه مردم نشان می‌دهد و اطرافش سرشار از خوبی می‌شود. حتی وقتی او را برای ارتکاب یک جرم دستگیر می‌کنند و از خانواده‌اش جدا می‌شود گرمای وجودی‌اش باعث می‌شود دوستان جدیدی پیدا کند. هیو گرنت در نقش قطب مخالف پدینگتون بازی فوق‌العاده‌ای دارد. او خودخواه و مکار است و رابطه‌اش با دیگران فقط براساس منافع خودش تنظیم می‌شود. یک‌جور شوخ‌طبعی مهربانانه در فیلم وجود دارد که دیدن آن را تبدیل به کاری دلپذیر می‌کند.

جنگ ستارگان: آخرین جدای/ کارگردان: رایان جانسون / بازیگران: مارک همیل، دیزی رایدلی / امتیاز متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۱۷

در شرایطی که فیلم «نیرو برمی‌خیزد» معرفی خوبی برای جهان «جنگ ستارگان» بود سه شخصیت جدید را هم معرفی می‌کرد. «آخرین جدای» در بخش اسطوره‌پردازی این افسانه دقیق می‌شود و کل داستان را به یک بستر جدید می‌برد.

«آخرین جدای» نشان می‌دهد که قهرمان‌پروری لزوما موفقیت‌آمیز نیست و قوی‌ترین قهرمانان آن‌هایی هستند که می‌توانند با شکست‌هایشان زندگی کنند و همچنان به جلو بروند. مارک همیل در این فیلم بهترین بازی کارنامه‌اش را ارائه می‌دهد. شبیه خیلی از شریر‌های دیگر فیلم‌ها، اینجا هم کایلو رن به عنوان بدمن ماجرا قربانی یک زخم قدیمی است، اما به جای اینکه از آن برای قدرتمندتر کردن خودش استفاده کند برای توجیه کارهایش از آن سوءاستفاده می‌کند.

ماموریت غیرممکن: فال اوت / کارگردان: کریستوفر مک‌کوآری / بازیگران: تام کروز، ربکا فرگوسن /امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۱۸

کمتر سری فیلم‌هایی را سراغ داریم که مثل «ماموریت غیرممکن» دائم در حال پیشرفت و ارتقای خودش باشد. «ماموریت غیرممکن: فال اوت» از انتظار‌ها فراتر می‌رود و تام کروز در آن بهترین ایتان هانت این مجموعه را به تصویر می‌کشد. نه فقط تام کروز مرز‌های جدید را برای تجربه کار‌های فیزیکی صعب و سخت درمی‌نوردد که این‌بار هزینه این ماموریت‌ها را روی روان ایتان هانت هم مجسم می‌کند. کریستوفر مک‌کوآری توانسته به این فیلم همان ریشه‌های اسرارآمیز و نوآری را بدهد که بهترین «ماموریت غیرممکن»‌ها از آن برخوردار بودند.

سکانس‌های اکشن هم که به خودی خود مبهوت‌کننده هستند. پرده آخر وقتی تام کروز از هلیکوپتر آویزان می‌شود تا انفجار هسته‌ای را متوقف کند یکی از بزرگ‌ترین و شجاعانه‌ترین سکانس‌های اکشنی است که تا به حال ساخته شده. این قسمت از «ماموریت غیرممکن» از همه نقاط قوت قسمت‌های قبلی استفاده می‌کند و البته نشان می‌دهد که هیچ ستاره‌ای در سینمای معاصر به پای تام کروز نمی‌رسد.

مکس دیوانه: جاده خشم / کارگردان: جورج میلر / بازیگران: تام هاردی، چارلیز ترون / امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۱۵

۳۰ سال بعد از ساخته شدن قسمت اول «جاده خشم» جورج میلر به بیابان‌های استرالیا برمی‌گردد تا چهارمین فیلم از این سری فیلم‌های پساآخرالزمانی را بسازد. فیلمی که شایستگی این را دارد لقب یکی از بزرگ‌ترین اکشن‌های تاریخ سینما را به آن بدهیم. مکس به جهنم می‌رود و برمی‌گردد و بعد از آن تعقیب و گریزی بی‌وقفه و بی‌رحمانه شکل می‌گیرد.

او به امپراطوری فیوریوسا ملحق می‌شود تا به فرمانروایی ظالمانه جو خاتمه بدهند. اول کار مکس شبیه یک ناظر خنثی است تا قبل از اینکه در نهایت تصمیم بگیرد به انقلاب بپیوندد. همه چیز‌هایی که میلر درباره شخصیت‌ها و داستان نشان می‌دهد و به وسیله آن‌ها با تماشاگر ارتباط برقرار می‌کند برگرفته از دید بصری‌اش است و راستش فیلم به لحاظ بصری از هر جهت شگفت‌انگیز است. با رنگ‌های نفس‌گیر و موسیقی متن پرسروصدا این فیلمی است که قدرت میلر را هر لحظه به رخ می‌کشد.

اسکای‌فال / کارگردان: سام مندس / بازیگران: دنیل کریگ، جودی دنج / امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰/محصول ۲۰۱۲

سال ۲۰۱۲ پنجاهمین سالگرد اولین‌باری بود که در سال ۱۹۶۲ جیمز باند با فیلم «دکتر نو» و شان کانری به مردم جهان معرفی شد. حالا شاید خیلی‌ها جیمز باند سام مندس را شبیه جریان اصلی جیمز باند‌ها ندانند، اما واقعیت این است که بعد از «کازینو رویال» (۲۰۰۶) که کار فوق‌العاده‌ای در بسط و گسترش کاراکتر جیمز باند انجام داد، «اسکای‌فال» حالا با زیر سوال بردن جایگاه جیمز باند عمیق‌تر هم می‌شود و جهانی را نشان می‌دهد که در آن جایی برای یک جاسوس به شیوه قدیمی نیست.

رفتار‌های باند از طریق رابطه پیچیده‌اش با رئیس‌اش، ام، مورد آزمایش قرار می‌گیرد. تنها کسی که به نظر می‌رسد جیمز باند برایش احترام قائل باشد. اینجا شاهد ظهور سیلوا، یکی از جذاب‌ترین بدمن‌های جیمز باند با بازی خاویر باردم هستیم. یک مامور سادیستیک که سابقا برای MI۶ کار می‌کرده که جیمز باند را به لحاظ روحی هم شکنجه می‌دهد. با فیلمبرداری زیبای راجر دیکنز، سام مندس سکانس‌های استادانه‌ای را کارگردانی کرده است در شرایطی که لوکیشن‌ها و ابعاد فیلم از همیشه گران‌تر از کار درآمدند.

بلید رانر ۲۰۴۹ / کارگردان: دنی ویلنوو / بازیگران: رایان گاسلینگ، هریسون فورد / امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۱۷

میراث یکی از بهترین آثار علمی-تخیلی تاریخ سینما ساخته دست ریدلی اسکات تبدیل به فیلم «بلیدرانر ۲۰۴۹» دنی ویلنوو شد. «بلیدرانر ۲۰۴۹» چالش بزرگ‌تری از همه فیلم‌های این فهرست داشته است. به هر حال این فیلمی است که در ادامه یکی از بزرگ‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما ساخته شده، اما دنی ویلنوو موفق می‌شود با استفاده از المان‌های نوآر فیلم اولی محصول ۱۹۸۲ و گسترش آن‌ها و عمیق شدن در مفاهیم یک فیلم باورپذیر اسرارآمیز جدید درباره در هم پیچیده شدن خالقان و فرزندانشان ارائه دهد.

سایت ورج موقع اکران فیلم نوشته بود: «در این سال‌ها آنقدر به فیلم‌های سینمایی پرهزینه پیش‌پاافتاده عادت کردیم که تقریبا برای‌مان بهت‌آور است شاهد یک فیلم بزرگ علمی تخیلی باشیم که چنین بازیگرانی دارد و سعی کرده از عهده چنین وظیفه دشواری بربیاید. سخت است در این شرایط ممنون نباشیم و تحت تاثیر قرار نگیریم. جاه‌طلبی و توجه دقیق در هر فریم این فیلم مشهود است.»

ارسال نظرات