فرارو- سینمای ایران در چه مسیری قدم می‌گذارد؟ این پرسشی است که هر چند وقت یک بار توسط دو گروه کاملا متفاوت پاسخ داده می‌شود، اما هر دوی این گروه‌ها پاسخ یک‌سانی به این پرسش می‌دهند و آن این است که سینمای ایران در مسیر ابتذال حرکت می‌کند. به گزارش فرارو، مدتی است فعالین مذهبی و عده‌ای از روحانیون و علمای حوزه به طور مداوم از رواج ابتذال و بی‌بند و باری در سینما سخن می‌گویند و خواهان پایان دادن به این روند هستند. مراجع تقلید و امامان جمعه هر چند وقت یک بار به این مسئله می‌پردازند در این باره هشدار می‌دهند. اما در کنار این گروه، گروهی دیگر حضور دارند که کاملا با گروه اول از لحاظ فکری تفاوت دارند اما آن‌ها نیز همین انتقادات را به وضعیت سینمای ایران مطرح می‌کنند. این افراد روشنفکران، منتقدین و فیلم سازان هنری هستند. سه روز پیش و در جریان نمایش افتتاحیه "آغاز اکران فیلم سینمای آل" علي معلم تهيه‌كننده این فیلم با انتقاد از وضعیت اسفناک فیلم‌های تولیدی سینمای ایران گفت: «دموكراسي قلابي كه در سينماي ايران به وجود آمده است، جلوي پيشرفت سينما را مي‌گيرد و با اين وضعيت سينما به سمت فيلم فارسي سوق داده مي‌شود.» وی ادامه داد: «امروز وضعيت سينما به گونه‌اي شده است كه تلويزيون نيز فقط تيزرهايي را پخش مي‌كند كه بازيگراني مانند احمد پورمخبر در انتهاي آن صحبت كنند و بگويند برو حالشو ببر...» معلم با اشاره به وضعيت سينماي ايران در قبل از انقلاب گفت: «سينماي ايران در سال 55 و قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به دليل سياست‌هاي غلط سقوط كرده بود و فضاي سينما به گونه‌اي شده بود كه سينماگران نتوانند كار متفاوتي انجام دهند.» اظهاراتی این چنینی از سوی برخی از سینماگران و منتقدین به صورت روزانه در رسانه‌ها منعکس می‌گردد و هر روز سخنی جدید درباره رواج "فیلم فارسی" شنیده می‌شود. اما روند سینما به همان شکل ادامه دارد و شاید بتوان گفت هر روز بدتر از دیروز می‌شود. این مسئله را به خوبی می‌توان از تیزرهای تلویزیونی و آثار نمایش داده شده بر روی پرده دید. دیگر خبری از فیلم سازان برجسته هم نیست و هر چند وقت یک بار شاید بتوان از یک فیلم قابل تحمل تولید شده نام برد. مینا اکبری منتقد سینما در این باره معتقد است: «جايگاه سينماي هنري و آثار متفاوت سينماگران ايراني در فضاي فرهنگي كشور نيازمند بازنگري مجدد است و گرنه از اين نهال چيزي باقي نخواهد ماند. سينماي ايران انچنان درگير بقاي خود به هر قيميتي شده است كه همه يادشان رفته سينما بخش مهمي از فرهنگ عمومي هر كشور است.» وی طی یادداشتی در سایت "سینمای‌ما" ادامه داد: «از يك سو مجموعه سينماي ايران ( از مسئولان تا تهيه‌كنندگان) به شكل بي‌رحمانه‌اي هرگونه تفاوت را سركوب و در مقابل ولنگاري و باري بهر‌جهتي و بي مسئوليتي اجتماعي را با تعريف بي‌مسماي حرفه‌اي‌گري ترويج مي‌كنند. گذرگاه اكران به گردنه يقه‌گيري فيلم‌‌هاي هنري مبدل شده است.» این منتقد با انتقاد از سینمای فرهنگی کشور و فیلم‌های در حال اکران کنونی نوشت: «سينماي فرهنگي در ايران در حال تنفس از خرد‌ترين دريچه‌ها براي ارتباط با هواي باز است. چه كسي به فكر بازتركردن اين دريچه‌هاست؟ فرزاد موتمن پوپك و مش‌ماشالله را كارگرداني مي‌‌كند و منيژه حكمت تهيه ، چه كسي بايد ناراحت بشود؟ عباس كيارستمي آخرين فيلمش را در ايتاليا بسازد چه كسي بايد خوشحال بشود؟ آيندگان درباره سينماي ايران درآستانه دهه نود چه خواهند نوشت ؟ چه كسي به فكر آينده است؟» از سویی دیگر در بازار کنونی سینمای ایران بعضا اخبار جالب توجهی هم منتشر می‌گردد که موجب حیرت می‌شود، روز گذشته روزنامه جمهوری اسلامی از بازسازی فیلم‌های "كج كلاهخان، گنج قارون و..." خبر داد. این روزنامه اصولگرا در این باره نوشت: «جريان خزندهاي كه در سينماي ايران درحال ترويج ضد ارزشهاست، با شتاب بيشتري به پيش ميرود. علاوه بر توليد فيلمهاي مبتذل كه نمايش آنها مردم را به طرف اباحيگري سوق ميدهد، اخيراً خبرهائي از بازسازي فيلمهاي مبتذل قبل از انقلاب كه به "فيلم فارسي معروفند" به گوش ميرسد.» در ادامه مطلب جمهوری اسلامی آمده است: «بازسازي فيلم كج كلاهخان، گنج قارون و... كه با نامهاي ديگر ولي با همان مضمون مبتذل قرار است به نمايش گذاشته شوند از جمله اين فيلمها هستند.» با این اوصاف شاید بتوان گفت که بهترین توصیف از این وضعیت سینمای ایران را سعیدعقیقی فبلم‌نامه‌نویس "صداها" صورت داد. وی پس از جنجال پیش آمده بر سر اکران این فیلم در پاییز سال گذشته نوشت: «اکنون در دور کامل لجن، سینما از آن چه باید باشد و می‌تواند باشد فرسنگ‌ها فاصله گرفته است. دروغ، تبعیض، حق کشی و پلیدی به صورت امری رایج و طبیعی درآمده و گویی جز این چیزی نباید باشد.» این منتقد سینما در ادامه افزود: «حق این است که وقتی از کنار تابلوهای تبلیغاتی یا سردر سینماها می‌گذریم از دیدن این تصاویر عنیف و حماقت مستولی بر ذهن و زبان سازندگان شان سرمان را از خجالت پایین بیندازیم و بگذریم و دل‌مان را به فروش بلیت ها خوش کنیم و خودرا فریب بدهیم که “چرخ سینما باید بچرخد” و سینمای “پر مخاطب”ی داریم.»