صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۶۱۵۷۹
چهار تخم چهار گیاه تلخ و تند که از آسمان بی‌نام و بی‌نشان از راه رسید، راه نجات شماست. هیچ نپرسید چگونه؟ و چه زمان؟ حالا یا آخرت؟ تنها بدانید که پیشینیان از آن آگاه بوده‌اند. چرا؟ چون پیشینیان‌شان و پیشینیان آن‌ها همه به آن ایمان داشته‌اند.
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۸ - ۱۹ آبان ۱۳۹۹

بابک زمانی نورولوژیست در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: هفته گذشته وزارت بهداشت در یک روز، چهار داروی گیاهی را برای درمان کرونا مورد تأیید قرار داد و تولید موقت آن‌ها کلید خورد. نام آن‌ها را نبرد، چیزی هم درمورد مطالعات احتمالی درباره آن‌ها گفته نشد.

این موفقیت بزرگ را باید به کاروان جلیله بزرگان و حکمای ایوانک شرق که چندی است منزلگاه حکمت باطن و بینش راستین سنت شده است، تبریک گفت.

اول آنکه عدد «چهار» و نه پنج یا شش خود حاکی از دانشی دیرین و باستانی است؛ خلقت انسان از چهار عنصر است، ریاضی چهار عمل اصلی دارد، سال چهار فصل دارد، عالم چهار ظهور دارد: اسما، عرضی، کرسی و ثبت‌المعمور. افلاطون گفت «چهار» عددی الهی است، جمع اعداد تا چهار، ۱۰ می‌شود و ۱۰ به لاتین دو خط متقاطع است و افلاطون بنیاد دنیا را بر این تقاطع می‌داند. فیثاغورث گفت «چهار» عدد الهی است و خطاب به چهار فرمود:‌ای چهار مقدس! تویی که شامل ریشه منشأ خلقت جاری ابدی هستی.

دوم، مهرگیاه است؛ این اکتشاف در عمق ریشه‌ها و در بازگشت به ریواس، به مهرگیاه نخستین، آنکه مظهر پاکی و برکت است صورت گرفته! آن هم در تقابل با دیو خشکی و فلاکت که هر بار به شکلی جدید رخ می‌نماید حالا با شکل نفرت‌انگیزتر و نابودکننده‌تر، «شیمیایی». در جدیدترین تقابل اساطیری گیاه با خشکی این‌بار «گیاهی» در برابر «شیمیایی!».

ایرانیان قدیم گیاه را بسیار پاس می‌داشتند. مهرگیاه را در دل‌ها به میراث می‌گذاشتند. در چرخش سال، سرو، نورآذین می‌کردند. به رسم نخل، ستون می‌ساختند. زیر پا را با نارنج و ترنج فرش می‌کردند و در خواب رؤیای انهار و سبزی عمیق پردیس را می‌دیدند. نامی هم از خشکی نمی‌بردند. چون نام‌بردن حیات این نکبت را تمدید می‌کرد.

آری چهار داروی گیاهی، پناهگاه انسان مدرنی را که حالا به کرونا هم مبتلا شده، آزمایش و تحقیق هم می‌توان کرد. اما تنها نوعی از تحقیق، آن‌قدر پاک و بی‌خدشه که بتواند این همه زیبایی اساطیری را که در جان‌های ما موج می‌زند دریابد و تأیید کند. آن هم توسط محققی مؤمن به مهرگیاه. تحقیقی متعهد به نتیجه!

نابود باد آن تحقیقی که برگ از تن درختان می‌ریزد. درخت را چوب می‌بیند. آن همه آراستگی را بر تن اسطوره‌های‌مان نمی‌پسندد. آن‌ها را به نگاهی انسانی می‌آلاید -به تجاربی حقیر و مشاهداتی حقیرتر- آن‌ها را در قیاس با شواهد کوچک، اما واقعی و غیرقابل‌تردید آبکش می‌کند. ارواح را احضار می‌کند، آسمان را زمینی می‌کند. افلاک را به اندیشه ناچیز انسانی که تنها بخش کوچکی از ملائک است می‌سپارد و....

کور باد چشم‌ها و گوش‌هایی آن‌قدر دریده و وقیح که شرم نمی‌کنند و از مهر‌گیاه نام می‌پرسند و فایده طلب می‌کنند. فوایدی حقیر هم‌قد انسان‌هایی که از آن سود خواهند برد. همان‌هایی که توان درک این همه زلال و زیبایی جاودان را در این چهار گیاه ملکوتی ندارند و آن همه نیک‌بختی موعود را در خود احساس نمی‌کنند. ‌ای موریانه‌های خرد، ‌ای اندام‌های رنجور این‌جهانی،‌ ای آن کسانی که درگیر عذاب‌های حقیر این دوزخ زمینی در کنار آی‌سی‌یو‌های تنگ و محدود خود بستر‌های خستگی گستراندید و به خواب مرگ فرورفتید. از چهار ده تا چهار صد و شاید چهار هزار!

بشارت بر شما که اندوه به پایان رسید. چهار تخم چهار گیاه تلخ و تند که از آسمان بی‌نام و بی‌نشان از راه رسید، راه نجات شماست. هیچ نپرسید چگونه؟ و چه زمان؟ حالا یا آخرت؟ تنها بدانید که پیشینیان از آن آگاه بوده‌اند. چرا؟ چون پیشینیان‌شان و پیشینیان آن‌ها همه به آن ایمان داشته‌اند.

ارسال نظرات
حسین
۱۴:۳۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۹
من که نفهمیدم موضوع چیه و راجع به چی صحبت کردند! چرا ادبیات این چنینی بکار می برید واضح حرف نمی زنید مردم بفهمند.
امین میرزائی
۱۰:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۹
دکتر ! سلام . از زدن ماسکی که به در و دیوار و میز و جیب شما مالیده شده خنده دارتر نیست. معتقدان به قداست عدد ۴ که الان برای شما دستمایه جوک شده اند ، در زمان خودشان ( و با معیارهای من درآوردی همان زمان) نورولوژیستهای پر افاده و از دماغ فیل افتاده ای همچون شما بوده اند . چارتخمه را هم (مانند ایبوپروفن و ژلوفن) برآمده از لابراتوارهای پر زرق و برقشان می دانستند. در ضمن همه علم بر تجربه متکی نیست. فی المثل جهان اولیه قبل از شروع تورم یا قبل ثابت پلانک را کسی ندیده و سیاهچاله های فضایی را کسی از نزدیک تجربه نکرده. چه رسد به ماهیت ماده و انرژی تاریک که همگان در درک آن وامانده اند . فردا روزی هم که تئئوری بهتری بیابند ، از پایه یه بادش می دهند.

تا مبنایی فلسفی برای تعریف سلامت ارائه ندهید و اقسام خفیف و شدید بیماری را از هم تفکیک نکنید ، مشکلتان حل نمی شود . مردمان را در خانه حبس کردن و از تابش نور خورشید محرومشان ساختن و ویتامین D بدنشان را پایین آوردن یک روی ماجراست، ادامه فعالیت و در هم لولیدن و انتقال ویروس روی دیگر . پزشکان و دانشمندان در گل کنترل بیماری وامانده اند ، چون تعریف مشخصی از سلامت که شامل شادی و غم (تو بگو سلامت روانی) هم بشود ارائه نداده اند. بخشی از سلامت مردم را فدای ارتقاء بخش دیگر کرده اند . همانطور که در گذشته هم با فصد و حجامت باعث انتقال بیماریهای عفونی می شدند . دانشمندان پرافاده قرون قبل هم (مثل شما ) به علمشان غره بودند، و به همین خاطر تا سالها و حتی پس از طرح تئوری جرم ( کشف ویروس و باکتری و امثال آن) بر عفونت بیمارستانی که عامل اصلی مرگ در بخشهای مختلف مراکز درمانی بود ، چشم می بستند !! در همین رشته حضرتعالی تا مدتها از فهم نقش مخچه در پردازش زبان غافل بودند و بعد هم که به این نکته رسیدند ، از بازپروری مناطق ورنیکه و بروکا در بیماران دچار سکته تالاموسی غافل ماندند.

بگذریم ... بد نیست کار بررسی انتقادی علم را به فلاسفه علم بسپارند. با کمال احترام ،در این زمینه ناشی به نظر می رسند ...
نام
۱۰:۳۳ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۹
آخه چرا چهار تا، دوتاش هم کافیه. نیست؟
نام
۱۰:۲۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۹
این مطالب بی سر و ته چیه چاپ می کنید.
نام
۱۰:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۹
این چه طرز حرف زدنه؟. مثل آدم بگو چی میخوای بگی