حق اعتراض برای مردم و نوع پاسخ سیستم سیاسی به آن یکی از بحثهای مهمی است که معمولا در فرایندهای سیاسی مطرح میشود.
به گزارش اعتمادآنلاین، بیژن عبدالکریمی، فیلسوف و دانشیار دانشگاه، با تاکید بر این مطلب که اعتراض حق مردم است، از وجود خودبیگانگی سیاسی در بین عموم مردم سخن میگوید. مشروح گفتوگوی او را در ادامه خواهید خواند.
اساساً مردم در چه شرایطی حق اعتراض دارند؟
در مورد اینکه مردم چقدر و در چه شرایطی حق اعتراض دارند باید گفت مردم پیوسته اعتراض میکنند. دلیلش هم این است که در همه جوامع، حتی کشورهای اروپایی و آمریکایی، عموم مردم نوعی احساس از خودبیگانگی سیاسی دارند؛ به همین دلیل معمولاً معترض هستند. با در نظر گرفتن اینکه اکثر کشورهای خاورمیانه نتوانستهاند به توسعه پایدار دست پیدا کنند و در کنار آن جهان مدرن هم انتظارات شهروندان را بالا برده، اعتراض در این کشورها با مسائل زیادی همراه میشود.
همچنین به این دلیل که در این کشورها تناسبی بین درآمدها و سبد مصرف دیده نمیشود و حتی بعضاً مردم از کمترین امکانات نه برای زندگی انسانی بلکه زندگی بشری هم محروم هستند، همواره اعتراضها در تاکسی، خانواده، گعدهها، فضای مجازی و... وجود دارد که گاه اعتراضها شکلی خشونتبار به خود میگیرند. به هرحال طبیعی است که مردم نگران زندگیشان باشند و از مسئولان سوال کنند.
اعتراض مردم چطور باید مدیریت شود؟
در جوامعی که قدرت سیاسی و تصمیمگیرانش تصمیمهای معقولتری میگیرند، هیچوقت فضایی فراهم نمیشود که در دقیقه ۹۰ بخواهند به نحوه واکنش به اعتراضها فکر کنند. مهم این است که همواره شیوههایی برای ابراز اعتراض از جانب افکار عمومی باشد. باید رابطه متقابلی بین مردم و قدرت سیاسی برقرار باشد. در غیر این صورت شکاف مردم و قدرت سیاسی روزبهروز بیشتر خواهد شد که باطبع در چنین حالتی شرایط بحرانی میشود.
ریشه نارضایتیهای موجود را در چه میبینید؟
باید اذعان کرد دلیل اصلی نارضایتیها توسعهنیافتگی است. مساله این است که در انقلاب ساختارهای سیاسی را متحول کردیم، اما در تحول ساختارهای اجتماعی و اقتصادی ناکام بودیم. در نتیجه واقعبودگی اجتماعی و هستی تاریخیمان تغییر نکرد؛ لذا مستضعف، مستضعفتر شد و پول ملی رفتهرفته ضعیفتر. در نتیجه شأن ایرانیها به لحاظ زندگی و در حوزه مصرف و خرید کالا هر روز ضعیف و ضعیفتر شد.
به همین دلیل هم طبقه پایین و هم طبقه متوسط نالاناند و در دهههای اخیر طبقه فرودستها رو به نابودی رفتهاند. این مسالهای نیست که دولتهای چپ و راست یا اصولگرا و اصلاحطلب بتوانند آن را حل کنند. دلیل آن هم چیزی جز این نیست که فهمی از عمق بحران نداریم و مشکل را مشکلی گذرا میبینیم.
دولتها میتوانند با شفافسازی فضا را تلطیف کند؟
بالاخره دیر یا زود باید شاهد اعتراضهایی از نوع آبان ۹۸ میبودیم و باز هم حتماً شاهد اعتراض خواهیم بود. در واقع با رفتارهای غلطی مثل از موضع بالا حرف زدن و... هیچ مشکلی حل نمیشود. برای برونرفت از این شرایط لازم است درک صحیحی از ساختار موجود پیدا شود که متاسفانه این درک دیده نمیشود و همه چیز به مساله سیاسی تقلیل پیدا میکند.
بیتوجهی به مطالبه عمومی چه تبعاتی برای کشور و حاکمیت دارد؟
بیتوجهی به مطالبههای عمومی شکافه دولت-مردم را روزبهروز بیشتر میکند. متاسفانه بعد از انقلاب هدف مهم ایجادِ دولت-ملت شکست خورد. در این شکاف هم نیروهای برانداز خانه خواهند کرد و به خود اجازه تلاش برای براندازی و در دست گرفتن قدرت میدهند. به نظر من قدرت سیاسی نتوانسته مطالبههای مردم را برآورده کند. در همه کشورها مطالبه و اعتراض وجود دارد منتها فقط در خاورمیانه به دلیل واکنش بد به بحران تبدیل میشود.