صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۰۸۷۸۰
جریان ضد ایرانی شامل نومحافظه کاران و گروه «بی» متشکل از بولتون، بن‌سلمان، بن‌زاید و بنیامین نتانیاهو که در دولت ترامپ نفوذ یا حضور دارند سعی کردند حضور امریکا را حتی از لحاظ نظامی در منطقه تقویت کنند. این کشورهای همپیمان امریکا تلاش کردند از فرصت حضور ترامپ بهره برده و دولت امریکا را در کنار خود داشته باشند و از ضدیت امریکا نسبت به ایران استفاده کنند و آن را تحت فشار بیشتری قرار دهند
تاریخ انتشار: ۱۶:۴۷ - ۲۲ مرداد ۱۳۹۸

علی اصغر خاجی، دستیار ظریف از روابط سال‌های 1379 تا  1383 که خود در آن مقطع سفیر ایران در ریاض بوده است، به عنوان یک دوره طلایی میان دو کشور یاد می‌کند و می‌گوید: «واقعیت‌های جاری منطقه بزودی عربستان را برای گفت‌وگو با ایران ناگزیر می‌کند.»

به گزارش روزنامه ایران؛ نمی‌شود نام علی اصغر خاجی به میان بیاید و ماجرای مذاکرات محرمانه ایران و امریکا درعمان تداعی نشود؛ دیپلماتی که در سال 91 از طرف وزیر امور خارجه وقت ایران مأمور پیگیری گفت و گوهای محرمانه‌ای شد که بعدها زمینه را برای دستیابی به توافق هسته‌ای مهیا کرد. وقتی او را مورد سؤال قرار می‌دهم که چرا تاکنون درباره این مذاکرات سخن نگفته است، می‌گوید: «هنوز زمان آن فرا نرسیده است.» با این حال وقتی به نقش‌آفرینی عمان در بحبوحه تنش دیپلماتیک تهران و ریاض اشاره می‌کرد، از نقش ویژه سلطان قابوس در مذاکرات ایران و امریکا نیز سخن گفت و افزود: «اگر اعتماد ویژه رهبری ایران به پادشاه خوشنام عمان نبود، این مذاکرات ممکن نمی‌شد.»

خاجی پیشتر عهده‌دار مسئولیت‌هایی چون معاونت اروپا و امریکا، مدیرکل خلیج فارس و سفیر در کشورهای عربستان، بلژیک و چین بوده است و اینک در مسئولیت جدید خود به عنوان دستیار ارشد وزیر امور خارجه در امور ویژه سیاسی بر مناسبات جمهوری اسلامی و کشورهای عرب حوزه خاورمیانه متمرکز شده است. از این رو با این دیپلمات کهنه‌کار درباره تحولات جاری منطقه بویژه تنش‌های پیدا و پنهان تهران و ریاض به گفت‌وگو نشستیم.

در ذیل به گزیده ای از این گفت وگو می‌پردازیم.

به نظر می‌رسد تحولات جاری منطقه خاورمیانه و تعمیق تنش دیپلماتیک میان ایران و امریکا که در سطوح مختلف به اوج رسیده است، مناسبات و صف‌بندی پیچیده و چند وجهی بازیگران عرب را بویژه در خصوص جمهوری اسلامی با شرایط جدیدی رو به رو ساخته است. نگاه شما به این تحولات چیست؟

منطقه خاورمیانه طی چند سال اخیر یکی از اصلی‌ترین کانون‌های تحولات و بحران بوده است. یکی از ویژگی‌های تحولات این منطقه پیوستگی آنهاست؛ یعنی نمی‌توان مسائل خاورمیانه را بدون توجه به تحولات خلیج فارس و منطقه شمال آفریقا مورد بررسی قرار داد. تحولات هر یک از این مناطق بر یکدیگر تأثیر متقابل می‌گذارند. نکته بعدی این است که از زمان بهار عربی بازیگران جدیدی مانند گروه تروریستی داعش وارد بازی‌های منطقه‌ای شده‌اند و آن را با پدیده‌های جدیدی رو به رو کرده‌اند. می‌خواهم بگویم کشورها هم در سطح فروملی و هم فراملی دچار تغییراتی شده‌اند که مجموعه این تغییرات شرایط جدید، پیچیده و سختی را در منطقه به وجود آورده است که‌ گذار از آن بسیار سخت و طولانی است. کشورها در این شرایط جدید در حال باز تعریف جایگاه خود هستند. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی به‌عنوان یک کشور کلیدی نقش آفرینی می‌کند و به طور طبیعی از اتفاقات جاری تأثیر می‌گیرد و تأثیرمی گذارد.

تصویر شکل گرفته از نقش آفرینی یک کشور در معادلات خارجی، از یک سو بر اساس توان نظامی و دیپلماتیک آن کشور ترسیم می‌شود که در مواجهه میدانی با تحولات و بحران‌ها بازتاب پیدا می‌کند و از سوی دیگر ممکن است با بزرگنمایی واقعیت و در قالب یک سیاست اعلامی و تبلیغاتی به نمایش گذاشته شود. برخی مدعی هستند تصویری که از جایگاه و توان منطقه‌ای ایران شکل گرفته است به گزاره دوم نزدیک‌تر است.

تنش میان ایران و امریکا بر روند معادلات منطقه‌ای و مناسبات ایران و کشورهای عربی سایه انداخته است، آیا اولویت اصلی راهبرد کنونی امریکا را استمرار حضور در منطقه و رهبری ائتلاف‌های این حوزه با مشارکت کشورهای عربی می‌دانید؟

امریکا به‌دنبال افزایش نفوذ خود در منطقه غرب آسیا است. البته بحث سیاست چرخش به شرق و آسیا یکی از اولویت‌هایی است که در دولت این کشور مطرح است و باعث می‌شود که به آن بخش از دنیا بیشتر از گذشته توجه کند. سیاست مهار چین در حال حاضر یکی از راهبردهای اصلی امریکاست و این کشور چین را به‌عنوان یک تهدید تلقی می‌کند بنابراین سیاست واشنگتن در دولت اوباما بر اساس جابه‌جایی نیروهای نظامی و کاهش این نیروها در منطقه خاورمیانه مورد تصمیم‌گیری قرار گرفت. این راهبرد در زمان خانم کلینتون تعیین و بنا شد مرکز ثقل نیروهای نظامی امریکا به منطقه شرق آسیا منتقل شود البته تحقق این راهبرد به مفهوم تصمیم امریکا به کاهش نفوذ خود در منطقه غرب آسیا نمی‌باشد. این در حالی است که برخی کشورهای عربی منطقه و کشورهای فرامنطقه‌ای به‌دنبال پرکردن خلأیی هستند که در نتیجه خروج بخشی از نیروهای نظامی امریکا از خاورمیانه ایجاد می‌شود.

اما در دوره ترامپ کشورهای عربی نسبت به دوره اوباما به بروز یک جدال نظامی میان ایران و امریکا امیدوارتر بودند چه عاملی آنها را به شکل‌گیری این تقابل امیدوارتر کرد؟

جریان ضد ایرانی شامل نومحافظه کاران و گروه «بی» متشکل از بولتون، بن‌سلمان، بن‌زاید و بنیامین نتانیاهو که در دولت ترامپ نفوذ یا حضور دارند سعی کردند حضور امریکا را حتی از لحاظ نظامی در منطقه تقویت کنند. این کشورهای همپیمان امریکا تلاش کردند از فرصت حضور ترامپ بهره برده و دولت امریکا را در کنار خود داشته باشند و از ضدیت امریکا نسبت به ایران استفاده کنند و آن را تحت فشار بیشتری قرار دهند. هر چند این جریان‌ها تاکنون در تشدید جنگ اقتصادی و سیاسی امریکا علیه ایران تا حدودی موفق بوده‌اند اما نتوانسته‌اند به سیاست‌های ترامپ نسبت به ایران بعد نظامی دهند. این گروها به‌دنبال کشاندن امریکا به یک رویارویی نظامی با ایران بوده‌اند که تاکنون موفق نشده‌اند.

تغییر رویکرد معنادار برخی کشورهای منطقه در قبال ایران که پیشتر در صف‌بندی مشخصی با جمهوری اسلامی حضور داشته‌اند به‌دلیل ناکامی در کشاندن ترامپ به یک جنگ نظامی علیه ایران است؟

بله. این دسته از کشورها از شکل نگرفتن یک جنگ نظامی میان ایران و امریکا ناراحت هستند زیرا حضور ترامپ را یک فرصت طلایی برای خود می‌دانستند اما نتوانستند از این فرصت استفاده کنند و او را به مرحله جنگ علیه ایران برسانند. به هر میزان که این کشورها از موفقیت پیگیری سیاست‌های خود ناامیدتر شوند زمینه تغییر مواضع تشنج آفرین آنها و بروز آرامش در منطقه بیشتر می‌شود.اگر برخی حرکت‌های جدید از سوی برخی اعضای گروه «بی‌» دیده می‌شود متأثر از ناکامی در پیگیری سیاست‌های آنها نسبت به ایران است؛ زیرا به اهداف مورد نظر خود نرسیده‌اند و دارند خودشان را با شرایط جدید تنظیم می‌کنند.

در این میان سرنگونی پهپاد امریکایی از سوی جمهوری اسلامی ایران نقطه عطفی در تحولات جاری بود؛ یعنی قبل از آن احساس می‌شد که سیاست امریکا بر این مبتنی است که اگر منافع امریکا یا متحدینش در منطقه مورد آسیب قرار گیرد، این کشور عکس‌العمل نشان می‌دهد؛ اما بعد از سرنگونی پهپاد که طرفین تا مرز درگیری پیش رفتند اما به خود درگیری نرسیدند، برخی کشورهای منطقه و متحدین عربی امریکا نگران و متوجه شدند که امکان تحقق خواسته‌های‌شان فراهم نمی‌باشد؛بنابراین ضرورت یک بازبینی در رویکرد خود را احساس کردند.

الان امارات یکی از همان کشورهایی است که به وضوح جهت‌گیری سیاست خارجی خود را تغییر داده و اخیراً هیأت‌هایی را برای گفت‌وگو به ایران فرستاده است، این تغییرات را جدی می‌بینید؟

ما نمی‌خواهیم در گذشته بمانیم. معتقدیم حل سیاسی بحران یمن و اصلاح رویکرد امارات نسبت به ایران حتماً بر حل بقیه موضوعات منطقه‌ای تأثیر مثبت می‌گذارد. اگر امارات در پیگیری این روند جدی باشد که درگیری‌های نظامی را در یمن کاهش دهد و به سمت کمک به حل و فصل سیاسی بحران این کشور حرکت کند، ما از آن استقبال می‌کنیم.

تردیدی وجود ندارد که پاشنه آشیل تحولات منطقه به اختلافات ریاض و تهران بازمی‌گردد و نمی‌توان تأثیر حل اختلاف این دو کشور و گفت‌وگوهای احتمالی میان آنها را بر معادلات سیاسی منطقه خاورمیانه نادیده گرفت. آیا در شرایط کنونی، عربستان هم به نتایجی مشابه دیدگاه امارات دست یافته است که این کشور را نسبت به سیاست امریکا در قبال ایران مأیوس کند؟

ما نسبت به تجدیدنظر عربستان در سیاست منطقه‌ای‌اش در آینده امیدواریم؛ زیرا روند جهت گیری‌های این کشور در چند سال اخیر چه در سطح دوجانبه و چه در سطح منطقه از جمله یمن نتیجه‌ای جز ناکامی نداشته و هر چقدر این وضعیت تداوم یابد خسارتش هم برای سعودی‌ها و هم منطقه و حتی ایران بیشتر خواهد بود.

من چهار سال از بهترین دوره روابط ایران و عربستان را در این کشور سفیر بودم. از 1379 تا 1383در آن مقطع ما به سطح مثبت و خوبی از همکاری‌ها رسیده بودیم. به طوری که این روابط حسنه با امضای قرارداد همکاری‌های امنیتی بشدت گسترش یافت و اعتمادسازی بالایی میان دو کشور ایجاد شد. پرونده اختلافات و سوءتفاهمات گذشته بسته، جلسات منظم کمیته امنیتی برگزار شد و دو طرف رو به آینده نگاه می‌کردند. در آن مقطع قیمت نفت شدیداً در حال کاهش بود و منافع کشورهای تولیدکننده به خطر افتاده بود و نگرانی وسیعی در سطح دو کشور به وجود آمده بود اما همکاری ایران و عربستان در آن مقطع به اندازه‌ای نزدیک بود که با هم درباره قیمت نفت به توافق رسیدیم و با تعیین قیمت سقف و کف منافع کشورهای تولیدکننده و مصرف‌کننده را تأمین کردیم.

ما همواره سعی کردیم از ظرفیت ایجابی همه کشورها برای انجام گفت‌وگوهای منطقه‌ای استفاده کنیم. عمان کشوری است که تاکنون سیاست متوازنی داشته است. در واقع کم‌ترین فراز و نشیب رابطه ایران در منطقه بعد از پیروزی انقلاب با عمان بوده است؛ یعنی طرفین همواره رابطه‌ای معقول و مثبت داشته‌اند. عمان در خیلی از موارد از جمله در ماجرای مذاکرات ایران و امریکا نقش مهمی داشت.

چنانکه اشاره کردید عمان زمانی در تنش‌های ایران و امریکا یک کانال قابل اعتماد ایجاد کرد و مقدمات یک مذاکرات جدی را که بعدها نتیجه بخش هم بود فراهم کرد طبیعی است که این انتظار وجود داشته باشد که از ظرفیت این کشور برای حل اختلاف با عربستان استفاده کرد. چرا تاکنون این اتفاق رخ نداده است؟

من فکر می‌کنم مشکل اصلی سیاست‌های عربستان است. این کشوربه دنبال گفت‌وگو با ایران نیست. عربستان بعد از روی کار آمدن ترامپ احساس کرد که فرصتی برایش ایجاد شده که بتواند از ظرفیت ترامپ و افرادی مانند جان بولتون، پمپئو و رژیم صهیونیستی علیه ایران به گونه‌ای استفاده کند که ایران را مهار کند یا در آن تغییر رژیم اتفاق بیافتد. بنابراین چون تمام تخم مرغ‌ها را در سبد چنین سیاستی قرار داده است هیچ تمایلی به گفت‌وگو با «ایران» نداشت؛ بنابراین ما هر حرکتی انجام دادیم که تنش را کنترل و فضا را آرام کنیم نتیجه‌ای نداشت. شما شاهد بودید که سعودی‌ها در بالاترین سطح اعلام کردند که «ما باید بحران را به داخل ایران ببریم»، به امریکا پیام دادند که هر تحریمی از جمله تحریم‌های نفتی را می‌خواهد بر ایران اعمال کند و این کشور از نظر مادی و سیاسی واشنگتن را حمایت خواهد کرد.

بنابراین چون معتقد بودند که در یک هم پیمانی با امریکا و جریانات دیگر در منطقه می‌توانند تحول اساسی در ایران ایجاد کنند اصلاً گوش شنوای مذاکره نداشتند. در یک چینن شرایطی نه پیام‌های صلح دوستانه و اعتماد ساز ما نتیجه داشت و نه نقش کشورهای دیگر برای میانجیگری. خیلی از کشورها آمدند و اعلام آمادگی کردند که در واقع یک نقش میانجیگری ایفا کنند ولی عربستانی‌ها بر خواسته همه آنها دست رد زدند حتی به خاطر می‌آورم که قرار بود سفر شاه عربستان به چین انجام شود با اینکه چینی‌ها کمتر به این مسائل می‌پردازند، برای میانجیگری میان ایران و عربستان اعلام آمادگی کردند ولی همان موقع سفارت عربستان بیانیه‌ای صادر کرد و بشدت مخالفت خود را با این پیشنهاد چینی‌ها اعلام کرد. بنابراین از نظر عربستان شرایط گفت‌وگو و تفاهم وجود نداشت و حال می‌بایستی منتظر بود تا ببینیم عربستان قصد اصلاح سیاست‌های خود را دارد یا خیر؟

فارغ از موضوع اختلاف با عربستان، چرا وزارت امور خارجه باوجود طرح پیشنهاداتی چون ایجاد مجمع گفت‌وگوهای منطقه‌ای یا پیمان منع تجاوز میان کشورهای خلیج فارس، نتوانسته است سازوکاری برای عملیاتی کردن این ایده‌ها طراحی کند. بویژه در شرایطی به سر می‌بریم که مرزبندی‌های جاری کشورهای منطقه دچار تغییر شده است ما برای خارج کردن این کشورها از تردید چه می‌کنیم؟

ما از همه ظرفیت‌های موجود استفاده کرده‌ایم. روابط ما با تمامی کشورهای منطقه دچار آسیب نشده است. ما با برخی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس روابط خوبی داریم.

وزیر خارجه عمان دو هفته پیش در تهران بود و روابط رو به گسترش است. رابطه ما با قطر الان دربهترین وضعیت خود در سال‌های پس از انقلاب به سر می‌برد. با کویت رابطه بسیار خوبی داریم. مهم‌ترین اولویت ما کشورهای همسایه و خلیج فارس است و تا جایی که امکانش بوده است از فضای موجود استفاده کرده‌ایم. البته اگر واقع بینانه نگاه کنیم نمی‌توانیم تأثیر امریکا و عربستان را در روابط کشورهای جنوبی خلیج فارس نادیده بگیریم. با این حال ما از هر گونه حرکت جدید از سوی هر کشوری در منطقه از جمله امارات و عربستان نسبت به ایران حمایت می‌کنیم. ما همواره منعطف بوده و آمادگی گفت‌وگو را داریم.

زمانی به عربستان پیام دادیم و گفتیم: «ما و شما همسایه بوده و در یک منطقه زندگی می‌کنیم و نمی‌توان جغرافیا را تغییر داد. وضعیت صلح و تنش در منطقه بر همه کشورها تأثیرگذار است. بیایید درباره همه مسائل با هم صحبت کنیم و کمک کنیم تا مشکلات سوریه، عراق، یمن و لبنان را حل کنیم». پاسخ مرحوم سعود الفیصل به این پیام ایران خیلی صریح بود:«شما حق ورود به مسائل جهان عرب را ندارید». این جوابی بود که اصلاً در عالم دیپلماتیک مسبوق به سابقه نبود. عربستان در حالی این پاسخ را داد که کشورهای عربی زیادی همسایه ایران هستند و در منطقه حضور دارند و وضعیت آنها تأثیرات مستقیمی بر امنیت ملی ایران خواهد گذاشت؛ همان‌طور که جنگ تحمیلی هشت ساله صدام منجر به خسارات انسانی و مادی زیادی بر ایران شد. بنابراین نمی‌توان انتظار داشت تهران مانند هر پایتخت دیگری نسبت به تحولات آنها بی‌تفاوت باشد... 10 سال از تحولات عراق گذشت و عربستان هنوز حاضر نبود شرایط جدید عراق را به رسمیت بشناسد و به‌دنبال نظامی شبیه نظام سابق می‌گشت. بنابراین این کشور چه زمانی سفیر خود را به عراق فرستاد؟ از طرف دیگر عربستان خود را در یمن وارد وضعیتی کرد که اگر هر چه زودتر از این باتلاق خارج شود، به نفعش است. اینها اشتباهات ما یا اشتباهات آنها بود؟ آیا نخست‌وزیر یک کشور را زندانی کردن اشتباه ماست؟ ما الان در سودان هستیم؟ ما الان در لیبی هستیم؟ این سیاست‌های عربستان همچنان ادامه دارد که باید اصلاح شود.

آیا در بروز این اختلافات، برای رفتار ایران هم سهمی قائل هستید؟

نمی خواهم بگویم همه اقدامات ما درست و بدون نقص بوده است. گرچه چند بار با عربستان قطع رابطه شده؛ لیکن هر بار رهبران دو کشور تصمیم گرفتند، توانستند مسائل را حل کنند. در واقع اینقدر توان و عزم و اراده در دو کشور وجود داشت که مسائل گذشته را رها کردند و به آینده پرداختند و پیش رفتند. الان هم همین طور است باید با هم صحبت کنیم. نگرانی‌های عربستان باید از طرف ایران برطرف شود و متقابلاً نگرانی‌های ایران نیز باید توسط آنها برطرف شود.

آیا این نگرانی‌ها فقط از طریق گفت‌وگوی دیپلمات‌ها با یکدیگر برطرف می‌شود؟

در هر صورت دیپلماسی همواره جلودار روابط کشورها بوده است. ما وقتی با عربستانی‌ها صحبت کردیم، بخش دیپلماسی ما خط شکنی و زمینه آن را فراهم کرد و در سایه دیپلماسی، شورای عالی امنیت ملی ایران با طرف سعودی به گفت‌وگو نشست و متعاقب آن وزیر کشور ما با وزیر کشور عربستان قرارداد همکاری امنیتی امضا کرد. در بعد دیگر، مسئولان دو کشور در سطوح مختلف مسأله حج را پیگیری و در چارچوب مناسبات دیپلماتیک آن را حل و فصل کردند. به طوری که در برخی سال‌ها هنگام برگزاری مراسم حج کوچک‌ترین اختلافی بین ایران و عربستان وجود نداشت. حتی عربستان می‌گفت بهترین و منظم‌ترین برنامه حج را ایرانی‌ها دارند و بقیه باید از ایرانی‌ها یاد بگیرند. بنابراین اگر چنین اراده‌ای باشد مسائل قابل حل است.

با همه اینها تا چه اندازه به کامیابی تلاش‌ها برای مهیا شدن گفت‌وگوهای ایرانی – عربی امیدوار هستید؟

شرایط ما را وادار می‌کند تا نگاه واقع‌گرایانه‌ای نسبت به تحولات داشته باشیم. من به کاهش تنش‌ها و تغییر فضا در منطقه خاورمیانه خوشبین هستم زیرا بالاخره فضاسازی و جنگ روانی تا حدی می‌تواند دوام پیدا کند؛ ولی واقعیت‌ها ظهور و بروز می‌کنند. ترامپ دیگر حرف جدیدی برای گفتن ندارد و تقریباً وضعیت منطقه روشن شده است. ما باید در سیاست خارجی خود به گونه‌ای حرکت کنیم که واقعیت‌های موجود را در تصمیم گیری‌های خود در نظر بگیریم. درک شرایط و محدودیت‌های طرف مقابل برای هر دو طرف راهگشاست.

ارسال نظرات