صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۰۷۰۹۴
مردم از تقابل نوگرایان و سنت‌گرایان دائماً در حال ضرر و زیان‌اند/ جامعه ما مثل ماشینی است که با دو موتور در دو جهت حرکت می‌کند/ مهم‌ترین مصیبت این است که سرمایه اجتماعی به سمت صفر هدایت می‌شود/ قدرت سیاسی با نوعی خردمندی و پختگی، باید شرایطِ یک وحدت ملی را فراهم کند/ کوتوله‌های سیاسی آبروی نظام را می‌برند/ امروز هر کسی که دغدغه وطن دارد دغدغه نظام هم دارد و برعکس
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۱ - ۰۵ مرداد ۱۳۹۸

بیژن عبدالکریمی، استاد دانشگاه، گفت: ظاهراندیشان منافع ملی و اصل بزرگِ کشور شدنِ کشور- اینکه کشور باید در پرتو وحدت ملی کشور باشد- را نادیده می‌گیرند و برخی از نابخردان اصل بزرگ یعنی وحدت ملی در برابر نظام سلطه جهانی را قربانی مسائل بسیار ظاهری می‌کنند.

مردم ایران از اردیبهشت‌ماه سال گذشته به یکباره با شرایطی مواجه شدند که باعث شد، روز به روز مشکلات بیشتری را تجربه کنند. مساله دیگری که مردم در این شرایط خطیر با آن روبه‌رو هستند، موضوع‌های بعضاً انضباطی است که از سوی دستگاه‌ها و نهاد‌های مختلف اعمال می‌شود.

بیژن عبدالکریمی، تحلیلگر و دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد، در گفت‌وگویی با اعتمادآنلاین ضمن تاکید بر اینکه «نوع مواجهه قدرت و ملت همان تقابل نوگرایی و سنت‌گرایی است» به پرسش‌های طرح شده پاسخ می‌گوید:

با وجود مشکلات بسیاری از قبیل: مشکلات معیشتی، بیکاری، وضعیت اقتصادی و همچنین نگرانی در مورد رویارویی کشور با نظام بین‌الملل و... که مردم در حال حاضر با آن مواجه هستند، در داخل کشور هم با یکسری مسائل دیگر از قبیل: حجاب، مسائل دوچرخه‌سواری زنان و حتی حذف عادل فردوسی‌پور و... روبه‌رو هستند. چطور می‌شود در این شرایط بحرانی از داخل کشور هم بر مردم چنین فشار‌هایی وارد می‌شود؟

همان‌گونه که من بار‌ها تکرار کرده‌ام، این مسائل را باید در یک بافت و زمینه بزرگ‌تر تاریخی دید. در واقع از زمانی که ما با مدرنیته مواجه شدیم وجدان اجتماعی-تاریخی ما شکاف برداشت و جامعه ما به دو قطب تبدیل شد، دو قطبی به نام نوگرایان و سنت‌گرایان.

که دائماً به رویارویی با یکدیگر اصرار می‌کنند؟

دقیقاً همین است. نوگرایان و سنت‌گرایان دائماً در برابر هم قرار می‌گیرند و ضررش هم متوجه مردم می‌شود. البته باید اذعان داشت این رویه ریشه در تاریخ دارد. در واقع در نهضت مشروطه نزاعی میان مشروطه‌خواهان و مشروعه‌خواهان داشتیم که به دار آویخته شدن شیخ‌فضل‌الله نوری ختم شد و مشروطه به نتایج و دستاورد‌های خود نائل نشد و شکست خورد.

مجدداً در نهضت ملی، آن شکاف در نزاع میان کاشانی و مصدق آشکار شد و نهضت ملی شکست خورد و به کودتای سال ۳۲ منجر شد.

در حکومت پهلوی هم مجدداً دولت شبه‌مدرن پهلوی بود که به نمایندگی از نوگرایی به حوزه‌های علمیه حمله کرد و حادثه‌ای، چون مسجد گوهرشاد اتفاق افتاد. همچنین سنت‌گرایان با برنامه‌های توسعه نظام پهلوی همسو نشدند و چوب لای چرخ‌شان گذاشتند و درنهایت آن را سرنگون و شاه را خلع کردند.

این دوقطبی را به چه چیزی می‌توان تشبیه کرد؟

دوقطبی‌شدن مثل لوکوموتیوی است که دو موتور دارد و هر موتور به یک سمت کشیده می‌شود: یکی سمت شرق و دیگری سمت غرب. در واقع جامعه ما مثل ماشینی است که با دو موتور در دو جهت حرکت می‌کند.

به بیان ساده‌تر، مهم‌ترین مسائل کشور ما این است که این دو قطب اجتماعی در جامعه ما نیروی همدیگر را خنثی می‌کنند و امروز یکی از مهم‌ترین مصیبت‌های ما این است که سرمایه اجتماعی به سمت صِفر هدایت می‌شود.

یعنی نیرو‌های اجتماعی همدیگر را خنثی می‌کنند؟

متاسفانه بله. بحث بر سر این است که در حال حاضر در شرایطی که کیان این کشور به خطر افتاده و نظام سلطه جهانی بالاترین فشار‌ها را به سوی ما وارد می‌آورد و روز به روز دایره فشار تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شود، باید از جامعه انتظار داشت که روی غیرت و حمیت آمادگی داشته باشد تا در کنار قدرت سیاسی در برابر نظام سلطه بایستند.

الزام به این حمیت توجه به چه نکته‌ای می‌تواند باشد؟

در چنین شرایطی باید از قدرت سیاسی انتظار داشت، با نوعی خردمندی و پختگی، شرایطِ یک وحدت ملی را فراهم کند. کلیپی را من در فضای مجازی پخش کردم که خواننده لبنانی شعری به نام «الحق سلاحی» را می‌خواند و سالنی را نشان می‌دهد که چندین هزار نفر هستند؛ پسران و دختران بی‌حجابی که آواز مقاومت می‌خوانند و از حسن نصرالله حمایت می‌کنند. پیشنهاد می‌کنم، آن کلیپ را مردم ببینند، اینکه دختران و پسران جوان چطور از مقاومت حمایت می‌کنند.

یعنی یکسری دغدغه وطن دارند و یکسری دغدغه نظام نه به عنوان وطن؟ اصلاً این سوال درستی است؟

خیر، من در این مورد با شما موافق نیستم. امروز هر کسی که دغدغه وطن دارد دغدغه نظام هم دارد و برعکس. اما کوتوله‌هایی هستند که بیش از اینکه دغدغه کشور و نظام را داشته باشند، دغدغه منافع فردی و جناحی دارند و یا اسیر جهل و نادانی هستند که تشخیص اهم و فی‌الاهم برایشان دشوار است.

ولی مردم این کوتوله‌ها را علاقه‌مندان و مدافعان دین می‌شناسند.

متاسفانه بعد از انقلاب گفتمانی شکل گرفته و نوعی پوپولیسم حاکم شد و این کوتوله‌ها، پوپولیسم‌ها و این عوام جلوه نظام و قدرت سیاسی شدند. این‌ها نه تنها مدافعان خوبی برای نظام نیستند، بلکه بیشتر آبروی نظام را می‌برند. همچنین باید گفت: نمی‌توان آن‌ها را نماینده خرد جمعی قدرت سیاسی در کشور دانست.

اما بخشی از این افراد تریبون‌های مهم نظام را در دست دارند!

هیچ‌وقت صاحب پست سیاسی بودن به مفهوم فرهیختگی نیست.

با این حال نمی‌توان از این مساله به سادگی گذشت که افکار کوتوله‌ها از تریبون‌های مهم نظام منتشر می‌شوند.

بله. خب، آن‌ها در حالی‌که افراد کوتاه‌قامت هستند، ممکن است پست‌های سیاسی بلندمرتبه‌ای هم گرفته باشند. اما قطعا افراد فهیمی نیستند.

یعنی نسبت به صحبت‌هایی که از این تریبون‌های مهم پخش می‌شود، نباید حساسیت و نظارتی داشته باشد؟

مسائل اجتماعی پیچیده‌تر است و من فکر می‌کنم یک فضای گفتمانی حاکم است که خودِ قدرت سیاسی قربانی این فضای گفتمانی شده است.

ارسال نظرات