مازیار ناظمی خبر پیوستن مزدک میرزایی به یک شبکه ماهوارهای فارسیزبان ـ فارغ از درست یا نادرست بودن آن ـ را چنین ارزیابی میکند، «یک مجموعه وسیع و پرحجم در اختیار سازمان صداوسیماست ولی مهم اثر آن است که به کجا میرود. اثر به فرستنده و تجهیزات نیست؛ اثر یک مجموعه به آدمهای داخل آن است؛ اثر به افراد مولف آن است. این همه برنامه، این همه تلاش، اما متاسفانه در نگهداری نیروهایش هیچ برنامه مشخصی وجود ندارد و من ضعف را در نظام مدیریتی آن میدانم.»
به گزارش ایسنا، ناظمی که سالها در مقام مجری تلویزیون و گوینده رادیو با صداوسیما همکاری داشته است، صحبتهایش را چنین ادامه میدهد: «ممکن است آقای مزدک میرزایی آخرین فرد نباشد؛ البته اقدام ایشان را در صورتی که صحت خبر اعلام شود، تایید نمیکنم؛ به هر حال آنها رسانههایی هستند که مقابل کشور ما قرار دارند. ولی ما نباید آدمها را به مرزی برسانیم که با بیاعتنایی زیاد دست به چنین اقداماتی بزنند.»
او در گفتوگویی دربارهی دلایل بروز چنین فضاهایی ـ فارغ از درستی یا نادرستی خبر ـ و لزوم حفظ نیروی انسانی باتجربه تلویزیون به عنوان یک سرمایه با اشاره به سابقهی آشناییاش با مزدک میرزایی میگوید: سابقهی آشنایی من با آقای میرزایی به سال ۷۴ و ۷۵ برمیگردد. پدر ایشان کارگردان واحد سیار مسابقات فوتبال بود. مزدک بچه بود و همراه با پدر به محل کارش میرفت و از همان سالها با ورزش فوتبال و دنیای آن و کار تلویزیون آشنا شد. بعدها که من مجری برنامه «جنگ ورزش» ـ «آخرین روز هفته با ورزش» و «ششمین روز هفته با ورزش» ـ بودم، مزدک در تلویزیون دستیار تهیه بود و خیلی هم عاشق فوتبال بود. سوادش خیلی خوب بود و صدا و اجرایش به مرور خیلی بهتر شد. جالب است که ما هر دو تست گزارشگری فوتبال دادیم اما مزدک خیلی بهتر بود و انتخاب شد و بالا آمد؛ پلهها را طی کرد و حالا این شد. ما در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل هم با هم بودیم. یادم است آیدی کارت مزدک آماده نبود، و بلیت مسابقه ایران و آرژانتین را داشتم که در اختیارش گذاشتم. بازی مهمی هم بود. به هر حال باهم در ارتباط بودیم.
نحوه انتخاب یک نیرو در صداوسیما
مازیار ناظمی در ادامه درباره روند معرفی یک نیرو در صداوسیما، اینکه چطور پرورش داده میشود و اینکه نظام انتخاب یک آدم چگونه است؟ اظهار میکند: مسلما درباره خود مزدک هم که بگویم، او حاصل نظام انتخاب مشخصی نبوده است. یک نفر در سیستمی است، مورد تایید تهیهکننده قرار میگیرد، به واسطه استعدادش بالا میآید و به هر حال در بین خبرنگاران و گزارشگران قدیمیتر و رقابتهایی که در آنجا هست و آشناییهایی که داشتهاند، مورد توجه قرار میگیرد. یک نظام روشن پیشرفتی وجود ندارد، بیشتر رابطهای و رفاقتی بوده است. برای خود من هم همین رویه پیش آمد. من دوست داشتم گزارشگر فوتبال شوم اما اقرار میکنم که در مقایسه با جواد خیابانی و عادل فردوسیپور که بعد از من آمدند و محیط اجرا را دست گرفتند، دانش فوتبالی نداشتم. اما راهم را در گویندگی خبر و گزارشگری و تدریس پیدا کردم.
ناظمی با تاکید بر اینکه جذب گوینده و گزارشگر و نیرو در صداوسیما نظام مشخصی ندارد، در این زمینه تصریح میکند: روشن نیست که آدمها در چه معیاری جذب شبکهها شدند. خاطرم هست یک مدتی در دورهای که خود سازمان صداوسیما در سروش برگزار میکرد، آقای کاردان گوینده و گزارشگر تربیت میکرد؛ یا رادیو جوان نیز به همین شکل. اما بعید میدانم که همه از این راه جذب شده باشند؛ یعنی خود سازمان صداوسیما رویه روشنی برای اینکه آدمها چطور به آنتن برسند و چطور اجرا به دست بگیرند و این مسیر چیست و به کجا می رسند، ندارد. از همه مهمتر اینکه نه گویندگان و نه گزارشگران، نظام صنفی ندارند؛ مثلا دوبلورها یک انجمن و تشکیلاتی دارند. ولی شما درخصوص گویندگی و گزارشگری صداوسیما چیزی نمیبینید. بر این اساس اگر مازیار ناظمی پنج سال بیکار باشد، آن هم با ۳۰ سال سابقه کار اصلا برای کسی مهم نیست. اصلا کسی سوالی نمیکند چرا آمد و چرا رفت و چرا اینجوری شد.
مردم به مازیار ناظمی، مزدک میرزایی و عادل فردوسیپور عادت کردهاند
ناظمی با اشاره به رویه صدا و سیما در صیانت از مجریان و گزارشگرانش خاطرنشان میکند: کار در تلویزیون گرانقیمت است، از شبکه گرفته تا آنتن و پخش. برای معرفی یک چهره به مردم هزینهی میلیاردی صرف میشود. این کار را صدا و سیما انجام می دهد؛ چهره ها را میآورد و مطرح می کند؛ کلی هم هزینه میکند و تمام مسئولیتش را هم به جان میخرد و به راحتی هم از دستشان میدهد.
او در عین حال میگوید: مورد آقای فردوسیپور خاص است، ولی به هر حال ضرر بزرگی است و به راحتی از دستشان میدهیم؛ به هر حال در تلویزیون ایران کمسابقه بوده است که یک نفر ۲۰ سال مجری باشد. همه گویندگان این راه را تجربه کردهاند که مدتی از آنتن دور شدند و مدیر شبکه درخواست کرده که شبکه را ترک کنند و به شبکهی دیگری بروند. برای خود من هم پیش آمده است. خبر سراسری را میخواندم، به هر دلیلی مدیرکلمان تصمیم گرفت من دیگر در آنجا نباشم. من را به شبکه جامجم فرستادند؛ این یک نوع تنبیه برای آدمی است که در حوزههای مختف کار میکرد. اما در نهایت حق مردم ضایع میشود. مردم به مازیار ناظمی، مزدک میرزایی، عادل فردوسیپور و ... عادت کردهاند، با آنها خو گرفته و آشنا شدند. ما باید جریان مخاطب محوریمان را در مجموعه بزرگی مثل صداوسیما حفظ کنیم. من کارمند رسمی صداوسیما بودم اما هر وقت که نیاز داشتم ماموریتم را تمدید کنم، با هزاران مشکل روبهرو بودم و در حد رئیس سازمان باید رجوع میکردم. وقتی سازمانی به این راحتی نیروهایش را از دست میدهد و میپذیرد که بروند، ارزش نیروی انسانی خیلی برای آن مجموعه تعریفی ندارد یا نظام سلیقهای حاکم است.
دست به دامن سلبریتی شدن کمکی نمیکند
این گوینده سابق خبر ورزشی بروز اتفاقاتی از این دست را به دلیل نبود فضای رقابتی عنوان میکند و اضافه میکند: زمانی رسانههای ما ارزش پیدا میکنند که شبکههای خصوصی بیایند و بتوانند رقابت کنند. الان در نظام تلویزیون چیزی به اسم نظام مشتری مداری وجود ندارد. یک کارهایی صورت می گیرد که مثلا دست به دامن فلان سلبریتی میشوند و حاضرند برای هر برنامه هم ۵۰ میلیون تومان هم بدهند ولی این به محبوبتر شدن برنامههای صدا و سیما و حفظ نیروهایی که دارد، کمکی نمی کند. شهرت هم خوب است و هم آفتهای زیادی دارد و بعد مشکلات شخصیتی و روانی برای افراد ایجاد میکند. سازمان صدا و سیما و مدیران آن کمی نسبت به این موضوع بیتوجه هستند. ما در این سالها گویندگان و نیروهایی داشتیم که واقعا در مشکلات زیاد از دنیا رفتند. حتی یک مجموعهای نداشتیم که به اینها سر بزند و یا حتی روی آنتن از اینها خداحافظی بشود. خاطرم هست چندتن از گویندگان پیشکسوتمان از جمله آقای قاسم افشار، فواد بابان، خانم مهنازی شیرازی و خیلیهای دیگر خداحافظی کردند و رفتند. بالاخره این آدمها یکی ـ دو دهه و بلکه چندین دهه روی آنتن بودند، بگذارید یک شب با خیال راحت خداحافظی کنند تا یک عمر با شایعه و حرف و مشکلات آن زندگی نکنند.
بیرحمی به موضوعات گویندگان و مجریان
ناظمی با اعتقاد بر اینکه رفتارهای صداو سیما نسبت به موضوعات گویندگان و مجریان بیرحمانه است، تصریح میکند: نباید با نیروهایی که سالها در صدا و سیما فعالیت کردهاند اینگونه رفتار کرد. سازمان صدا و سیما متعلق به همهی ملت ایران است و ایگونه نباید باشد که مدیری در آن از یکی خوشش بیاید یا نه. من به کرات دیدهام که مثلا مدیر شبکه از اجرای من خوشش نیامده یا مثلا عنوان میکرده است چرا وبلاگ دارم چرا توئیت دارم و از این حرفها. یکدفعه میدیدیم که ممنوعالتصویر شدهایم! ما امروز در جنگ رسانهای تمام عیار هستیم. بخش مهمی از این جنگ نرم همین گویندگان و مجریان هستند که باید آنها را حفظ کرد.
این گوینده و مجری سابق برنامههای ورزشی در بخش پایانی، اظهار میکند: ما الان بالغ بر ۱۰۰ شبکه استانی و ملی داریم یک مجموعه وسیع و پرحجم که در اختیار سازمان صدا و سیماست ولی مهم اثر آن است که به کجا میرود. اثر به فرستنده و تجهیزات نیست. اثر یک مجموعه به آدمهای داخل آن است، اثر به افراد مولف آن است. این همه برنامه، این همه تلاش، اما متاسفانه در نگهداری نیروهایش هیچ برنامه مشخصی ندارد و من ضعف را در نظام مدیریتی آن میدانم. ممکن است آقای میرزایی آخرین فرد نباشد؛ البته کار ایشان را تایید نمیکنم به هر حال آنها رسانههایی هستند که مقابل کشور هستند. ولی ما نباید آدمها را به مرزی برسانیم که با بیاعتنایی زیاد دست به چنین کارهایی بزنند.