سید رحیم ابوالحسنی، استاد دانشگاه و فعال سیاسی میگوید: معمولاً در کشور ما حدود ۳۰ درصد از مردم مشارکت سیاسی فعال و تقریباً حدود ۳۵ درصد از افراد نیز اصلاً مشارکت سیاسی ندارند؛ بنابراین ۴۰ درصد دیگر را افرادی تشکیل میدهند که احتمال دارد در فعالیتهای سیاسی مشارکت داشته و یا اصلاً مشارکتی نداشته باشند. در واقع این طیف از افراد جهت گیری سیاسیشان قبل از ایام انتخابات مشخص نیست و تابع شرایطی سیاسی و تبلیغاتی احزاب و گروههای سیاسی فعال در کشور هستند. ما این گروه و افراد را به اسم آراء خاکستری میشناسیم.
به گزارش ابتکار، در گزارشهای مکرر روزنامه تا به حال به فضای بیرمق و کسلکننده جریانها و فضای سیاسی کشور در آستانه انتخابات اسفندماه ۹۸ اشاره شده است. اینکه گویی احزاب و نخبگان فکری به یک بنبست گفتمانی رسیدهاند و قادر نیستند برای انتخابات پیش رو یک راهکار و استراتژی کارآمد ارائه دهند. فعالان سیاسی تاکنون در گفتگو با «ابتکار» به دلایل و راههای برون رفت این فضا اشاره کردهاند، اما تاکنون نتوانستهاند به یک جمعبندی در رابطه با استراتژی خود برای انتخابات برسند. جریان اصلاحطلب که نسبت به اصولگرایان در چهار انتخابات اخیر موفق عمل کرده و پیروز میدان رقابت بودهاند گویی دیگر برای اسفندماه رمقی ندارند و هنوز نتوانستهاند یک استراتژی کارآمد ارائه دهند. فعالان و نخبگان سیاسی این جریان هنوز به یک اجماع و جمعبندی کلی در رابطه با انتخابات اسفندماه نرسیدهاند. نمونه آن بحث مشارکت مشروط و مخالفان آن از سوی فعالان سیاسی این جریان است.
در ادامه این اختلاف نظر و چندصدایی برخی معتقدند که آراء خاکستری برای بالا بردن سطح مشارکت سیاسی خودش به تنهایی میتواند وارد میدان رقابتی انتخابات شود. حال سوالی که مطرح است این است که آیا اساساً آراء خاکستری دارای گفتمان سیاسی و پایگاه اجتماعی است و اصلاً جناح و جریان سیاسی دارد که بخواهد جداگانه وارد انتخابات شود؟ سید رحیم ابوالحسنی، استاد دانشگاه و فعال سیاسی در گفتگو با «ابتکار» به این سوالات پاسخ داده و از آینده فضای سیاسی کشور در چنین شرایطی صحبت کرده است که در ادامه مشروح این گفتگو آمده است.
آراء خاکستری فاقد گفتمان مشخص هستند
این استاد دانشگاه در رابطه با تعریف آرای خاکستری میگوید: معمولاً در کشور ما حدود ۳۰ درصد از مردم مشارکت سیاسی فعال و تقریباً حدود ۳۵ درصد از افراد نیز اصلاً مشارکت سیاسی ندارند؛ بنابراین ۴۰ درصد دیگر را افرادی تشکیل میدهند که احتمال دارد در فعالیتهای سیاسی مشارکت داشته و یا اصلاً مشارکتی نداشته باشند. در واقع این طیف از افراد جهت گیری سیاسیشان قبل از ایام انتخابات مشخص نیست و تابع شرایطی سیاسی و تبلیغاتی احزاب و گروههای سیاسی فعال در کشور هستند. ما این گروه و افراد را به اسم آراء خاکستری میشناسیم. این افراد در ایامی که مشارکت سیاسی فعال میشود تصمیم میگیرند که مشارکت داشته باشند یا نه، و درصورت مشارکت تصمیم میگیرند که به کدام جریان سیاسی رای بدهند.
وی میافزاید: براساس جامعه آماری که خود من در اوایل سال ۹۰ در تهران داشتم، از ۳۰ درصدی که مشارکت سیاسی دارند معمولاً حدود ۱۲ درصد آنها اصولگرا و ۱۸ تا ۲۰ درصدشان هم اصلاح طلب بودند. هرچند اخیراً هر دو جناح سیاسی با ریزش آراء مواجه شدهاند. این ۴۰ درصد در انتخابات سالهای ۹۲، ۹۴ و ۹۶ وارد عرصه شدند و به نفع جناح اصلاح طلب رای دادند. برخی مواقع هم که انتخابات بی رمق است مثلاً انتخابات مجلس هفتم که اصلاحطلبان آن را تحریم کرده بودند، این آراء خاکستری حضور پیدا نکردند و میزان مشارکت به حدود ۵۰ درصد رسید؛ بنابراین این از ویژگیهای آراء خاکستری محسوب میشود.
ابوالحسنی تصریح میکند: اینکه مطرح میکنند آراء خاکستری خودشان میتوانند مستقل در انتخابات شرکت کنند یک فهم کاملاً غلط از تعریف آراء خاکستری است چرا که آراء خاکستری فاقد گفتمان مشخص هستند و درواقع مبداء گفتمان نیستند یا دارای طیف و جناح سیاسی نیستند و تابع شرایط سیاسی کشور هستند. از میان مشارکت جویان سیاسی کسی میتواند گفتمان داشته باشد که خودش فعال سیاسی باشد و گفتمان جدیدی به غیر از گفتمان اصلاح طلبی و اصولگرایی شکل بگیرد. آراء خاکستری نیروهای تابع هستند و بیشتر تحت تاثیر دو جناح سیاسی قرار میگیرند و اگر تحت تاثیر قرار نگیرند بیشتر عدم مشارکت را میپسندند تا مشارکت.
این فعال سیاسی با بیان اینکه در شرایط کنونی جامعه مستعد یک جریان سوم است میگوید: به نظر من در حال حاضر جامعه مستعد شکلگیری و ایجاد یک گفتمان «حکمرانی خوب» است. یعنی اگر نخبگانی زیرک و متنفذ داشته باشیم و در شرایط کنونی بیایند گفتمان «حکمرانی خوب» را مطرح کنند، که شاخصههای آن قانونگرایی، شفافیت، پاسخگویی، مسئولیت پذیری و تخصصگرایی است زمینههای موفقیت آن در کشور کاملاً مهیا و فراهم است. وی در پاسخ به این سوال که با توجه به زمانی کوتاهی که تا انتخابات وجود دارد آیا امکان ظهور جریان سوم وجود دارد، میگوید: بله، کافی است یک نفر بتواند بر موج سوار شود. هنوز موج انتخابات شروع نشده است. اگر استارت این موج زده شود هر کسی میتواند بر این موج سوار شود.
ابوالحسنی در پاسخ به این سوال که با توجه به اینکه مردم از نظر معیشتی در تنگنا قرار دارند چقدر احتمال وجود پوپولیسم در این شرایط وجود دارد، میگوید: حکمرانی خودش شاخصههایی دارد که به پوپولیسم منتهی نمیشود. چرا که پوپولیسم به تخصص گرایی علاقهای ندارد و بر شعارهای ارزشگرایی بیشتر متکی است. درواقع پوپولیسم به قانون گرایی اعتقادی ندارد و بیشتر به شعارهای مساواتگرایانه و عدالتطلبانه متکی است.
نخبگان جامعه به سمت فردگرایی روی آوردهاند
این فعال سیاسی در رابطه با این سوال که چرا وقتی نخبگان و فعالان سیاسی هر دو جریان به مشکلات و مطالبات بدنه اجتماعی واقف هستند همچنان نتواسته است یک استراتژی کارآمد ارائه دهد و منتظر یک جریان سوم است، میگوید: باید یک همبستگی بین نخبگان جامعه وجود داشته باشد. ما در شرایطی هستیم که این همبستگی بین نخبگان از بین رفته است. یعنی نخبگان جامعه فردگرا شدهاند و هیچ کسی توان ساماندهی، انسجام و بسیج نخبگان را ندارد. علت آن هم این است که نخبگان جامعه در گذشته وارد شدند و این انسجام را ایجاد کرده و مردم هم به آنها رای دادند. اما نخبگان در آن سالها نتوانستند به وعدههای خودشان جامه عمل بپوشانند. این نخبگان در سال ۱۳۷۶ توانستند یک بسیج ایجاد کنند و در سال ۱۳۸۴ به بنبست رسیدند. در این سال میان نخبگان تفرقه ایجاد شد و نتیجه آن شد که یک فردی که نه اصلاحطلب و نه اصولگرا بود توانست با ادبیات پوپولیستی و با معاملهای که با برخی از نیروها کرد به قدرت برسد.
وی میافزاید: در ادامه در سال ۱۳۹۲ دوباره نخبگان توانستند به انسجام برسند، اما آقای روحانی متاسفانه در این چند سال نتوانست به مطالبات مردمی و سرمایه اجتماعی که از او حمایت کرد پاسخ بدهد و این موجب یاس و دلسردی آنها شد. تا جایی که میان نخبگان بر سر تداوم حمایت از دولت روحانی اختلاف نظر به وجود آمد؛ بنابراین انسجام میان این گروه نخبه دچار تزلزل شده است. وقتی میان نخبگان تفرد ایجاد شود مشخص است که چه بلایی سر توده میآید. یعنی در حال حاضر رمقی برای نخبگان و امیدی برای توده وجود ندارد. چون در انتخابات سالهای ۹۲، ۹۴ و ۹۶ و همچنین دو انتخابات ۷۶ و ۸۰ اینها به قدرت رسیدند، اما نتوانستند به وعدههای خود عمل کنند. بنابرین امید مردم به این نخبگان و استراتژی آنها کم شده است و در مقابل نیز همفکری و رمقی بین خود نخبگان وجود ندارد؛ بنابراین این موج به سمت خود نخبگان و احزاب برمیگردد.
این فعال سیاسی تصریح میکند: در طی این سالها نخبگان اصلاحطلب نتوانستند گفتمان جدیدی تولید کنند و همچنان گفتمان سالهای ۷۶، ۸۰ و یک مقداری ۹۲ مطرح است و به روزرسانی نشده است. در مقابل اصولگراها نیز که اصلاً توان بازتولید ندارند. به نظر من در حال حاضر یک بنبست گفتمانی در جامعه وجود دارد. ما گرفتار یک نوع بحران گفتمانی و فقدان استراتژی کارآمد میان نخبگان و احزاب سیاسی هستیم. هر چند گاهی یک حادثه سیاسی میتواند یک بسیجی را ایجاد کرده و صحنه سیاسی کشور عوض میشود. چرا که در فضای سیاسی امر مطلق وجود ندارد و گاهی یک حادثه سیاسی کل صحنه سیاسی و فضای کشور را عوض میکند و گفتمان سیاسی را به دست میگیرد.