عکس آرشیوی
اگرچه همسرم انحرافات اخلاقی شدیدی دارد که مرا نیز درگیر این ماجرا میکند، اما قصد ندارم از او طلاق بگیرم چرا که اگر همسرم برای انتقام از من راز دوران کودکیام را فاش کند، آبروریزی به راه میافتد که زندگی خیلی از اطرافیانم را به نابودی میکشاند و ...
به گزارش خراسان، زن ۲۴ ساله با بیان این که در شرایط روحی و روانی وحشتناکی به سر میبرم، اما طلاق نیز چاره مشکلاتم نیست، درباره سرگذشت تلخ خود به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: ۱۰ ساله بودم که فهمیدم رفتارهای یکی از بستگان نزدیکم با من غیرطبیعی است و مرا مورد آزار و سوءاستفاده قرار میدهد.
با این حال، هیچ وقت جرئت نکردم درباره این ماجرا به کسی چیزی بگویم اگرچه این موضوع برایم غیرقابل باور بود و در هر فرصتی مورد سوءاستفاده قرار میگرفتم، ولی ترس از سرزنشها یا کتک کاریهای خانواده ام مرا وادار به سکوت میکرد تا این که در ۱۲ سالگی پسر عمویم به خواستگاری ام آمد.
من هم که آن زمان از عشق وعلاقه و حتی زندگی مشترک چیزی نمیدانستم به این خواستگاری پاسخ مثبت دادم. با آن که «بیژن» تحصیلات اندکی داشت، ولی پدرش از وضعیت مالی خوبی برخوردار بود و از نظر تامین هزینههای زندگی مشکلی نداشتیم.
از سوی دیگر نیز یک سال بعد از دوران نامزدی پدر بیژن یک خانه و یک دستگاه خودرو به عنوان هدیه عروسی به پسرش داد و ما زندگی مشترک خودمان را آغاز کردیم.
اما در این میان من کمتر به خانه پدرم رفت و آمد میکردم که همین موضوع موجب سوءظن همسرم شده بود. آن زمان در برابر اصرارهای همسرم ناگهان راز سیاه دوران کودکی ام را برای او فاش کردم و به او گفتم میترسم آن جوان که از بستگان نزدیک مان است در منزل پدرم باشد و باز مرا مورد آزار قرار دهد اگرچه از آن زمان به بعد همسرم دیگر برای رفتن به منزل پدرم هیچ گاه به من اصرار نمیکرد، اما این موضوع چماق تهدیدهایش شد و هر بار که با خواسته هایش مخالفت میکردم این چماق را بر سرم میکوبید و من باز هم برای جلوگیری از آبروریزی و رسوایی بزرگتر سکوت میکردم.
از سوی دیگر هنگامی که دختر دومم را باردار بودم به ماجرایی پی بردم که زندگی ام را در ورطه نابودی قرار داد. همسرم دچار انحرافات اخلاقی بود به طوری که وقتی من و فرزندم در خواب بودیم او به طرز زنندهای از اندامهای مختلف بدنش عکس میگرفت و آنها را در گروههای خاص فضای مجازی قرار میداد.
در حالی که از این رفتارهای زشت و زننده او وحشت زده بودم متوجه شدم که به مصرف مواد مخدر نیز گرایش دارد. او ابتدا همه چیز را انکار میکرد و سعی داشت این موضوع را طبیعی جلوه دهد. اما مدتی بعد نه تنها پرده از بیماریهای وحشتناک و انحرافات اخلاقی خود برداشت بلکه اکنون با دستاویز قرار دادن راز دوران کودکی من، مرا نیز به پوشیدن لباسهای ناهنجار و زشت مجبور میکند تا برای دوستان و بیمارانی مانند خودش در فضاهای مجازی عکس و فیلم تهیه کند.
حالا در شرایط بسیار وحشتناکی قرار گرفته ام که هیچ چارهای برای رهایی از این وضعیت نمییابم. از سوی دیگر نیز نمیتوانم به طلاق فکر کنم چرا که در آن صورت نه تنها او برای انتقام راز مرا فاش خواهد کرد بلکه من هم مجبور میشوم به خانه پدرم بازگردم و شاید دوباره ماجراهای دوران کودکی ام به شکل حادتری ادامه یابد و ...
شایان ذکر است به دستور سرهنگ محتشمی (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) این زن جوان پس از برگزاری چندین جلسه مشاوره مقدماتی در کلانتری به مراکز روان پزشکی تخصصی و همچنین مرکز مشاوره پلیس معرفی شد تا ضمن درمان شوهرش زندگی سالمی را تجربه کند.