صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۷۵۰۰۱
مقامات ارشد کشور از جمله رهبران انقلاب، رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر، ۷۲ نفر از نمایندگان مجلس، دانشمندان و شهروندان عادی، بارها و بارها در هدف حملات تروریستی قرار گرفته‌اند. ترور سال‌ها در کف خیابان‌های این کشور جریان داشته و ایرانیان به‌ خوبی جنس تروریسم را می‌شناسند.
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۹ - ۰۲ مهر ۱۳۹۷

ماهیت اقدامات تروریستی در ایران، از جنس حرکات اعتراضی اجتماعی که برخی درصدد القای آن هستند، نیست؛ بلکه تروریسم در ایران برآمده از توهمات ایدئولوژی‌های افراطی همراه با حمایت‌های مادی لجستیکی برخی کشورهای منطقه (ثروت و قدرت) است.

علی ربیعی در مقاله‌ای در روزنامه شرق نوشت: «حادثه دلخراش به‌خون‌نشستن جمعی از هم‌وطنان عزیزمان در جریان حمله تروریستی کور در اهواز، بار دیگر غم و اندوه جانکاهی را به دل ایرانیان نشاند. ضمن ابراز همدردی عمیق با خانواده‌های آنان و ملت ایران، برخی نکات مهم این حادثه را نباید از نظر دور داشت.

۱- ایرانی که برخی قدرت‌های متخاصم همواره از آن به‌ عنوان متهم حمایت از تروریسم یاد می‌کنند، در حادثه اهواز بار دیگر به‌ عنوان یکی از بزرگ‌ترین قربانیان تروریسم در صدر خبرهای جهان قرار گرفت. واقعیت این است که شاید هیچ کشوری با پدیده تروریسم آن‌ گونه که ایران و ملت ایران مواجه شده، مواجه نشده باشد. مقامات ارشد کشور از جمله رهبران انقلاب، رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر، ۷۲ نفر از نمایندگان مجلس، دانشمندان و شهروندان عادی، بارها و بارها در هدف حملات تروریستی قرار گرفته‌اند. ترور سال‌ها در کف خیابان‌های این کشور جریان داشته و ایرانیان به‌ خوبی جنس تروریسم را می‌شناسند.

۲- برای نگارنده به‌ عنوان یک کارشناس جامعه‌شناسی و امنیت ملی، مؤلفه‌های قدرت و امنیت ملی ابعاد و شاخص‌های متعددی دارد. منفجر شدن یک بمب یا ترور یک فرد، هیچ آسیبی به امنیت ملی نمی‌رساند؛ بلکه آثاری عاطفی و روانی برای یک جامعه به همراه دارد. ایرانیان در این چهار دهه، ترورهای متعددی را تجربه کرده‌اند و حتی کابینه از دست داده‌‌اند اما ترور هرگز نتوانسته خدشه‌ای به امنیت ملی کشور وارد کند.

اقدامات تروریستی در طبقه‌بندی عوامل مختل‌کننده‌های امنیت ملی در بحث‌های امنیتی، اقداماتی بی‌ارزش محسوب می‌شوند. از این رو، به نظر من این حادثه بیش از آن که ضربه به نظام یا برهم‌زننده تصویر جزیره ثبات باشد، خدشه‌ای ‌انکارنشدنی بر تصویر ادعایی تروریسم مبنی بر داشتن توان برهم‌زنندگی امنیت است.

۳- پیمایش‌های متعدد در سال‌های مسئولیت یا تدریس در دانشگاه از سوی دانشجویانم، نگارنده را به این جمع‌بندی رسانده که ماهیت اقدامات تروریستی در ایران، از جنس حرکات اعتراضی اجتماعی که برخی درصدد القای آن هستند، نیست؛ بلکه تروریسم در ایران برآمده از توهمات ایدئولوژی‌های افراطی همراه با حمایت‌های مادی لجستیکی برخی کشورهای منطقه (ثروت و قدرت) است.

۴- مقابله با تروریسم، این پدیده شوم که سالانه جان هزاران هزار نفر را در سراسر دنیا می‌گیرد، با موانع متعددی مواجه است. یکی از کلیدی‌ترین موانع، مواجهه برخی دولت‌های مدعی دفاع از حقوق بشر مانند ایالات متحده با این پدیده بر اساس منطق خود و برخورد سلیقه‌ای و منفعت‌طلبانه با گرو‌ه‌های تروریستی است. برای نمونه می‌توان به جریاناتی مانند سازمان منافقین اشاره کرد؛ گروهی که گاهی در فهرست تروریست‌ها قرار می‌گیرد و گاهی همانان به‌ عنوان حامیان سینه‌چاکشان اسباب نمایش‌های پرزرق‌وبرق‌شان می‌شوند و ابزاری برای تحت فشار قراردادن کشوری دیگر بر اساس اطلاعات در اختیار. امروز هم گروهی ۵۰، ۶۰نفره از نیروهای این سازمان تروریستی به همکاری با وزارت خزانه‌داری آمریکا و سازمان اطلاعات اسرائیل (موساد) مشغول هستند. این رویکرد دوگانه دولت‌ها در مواجهه با تروریسم در رویکرد رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور به پدیده تروریسم نیز بازتولید شده که در قالب تفکیک تروریسم به تروریسم خوب و تروریسم بد ادامه یافته است.

۵- یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌ها در موفقیت عملیات‌های تروریستی این‌چنینی برای عوامل آن، هویت اجتماعی و قومی بخشیدن به اقدامات خود است؛ به بیان دیگر، کسب حمایت و تأیید این اقدام از سوی گروه‌های قومی، اجتماعی، مذهبی و... . مطالعات سه‌دهه‌ای نگارنده ثابت می‌کند اقدامات تروریستی ارتباط معناداری با مسئله قومیت ندارد. قومی‌دیدن حادثه اهواز در واقع دنبال‌کردن خطی است که دقیقا عوامل تروریست دنبال القای آن هستند. این رویکرد سناریویی نخ‌نما و شکست‌خورده است که با هدف ضربه‌زدن به دولت‌های مرکزی در کشورهایی با تنوع قومیتی گسترده و اغلب از سوی حامیان گروه‌های تروریستی به کار گرفته می‌شود. آن چه پیش از این نیز از سوی گروه‌های با مشی مسلحانه در سال‌های آغازین انقلاب اسلامی دنبال شد و شکست مفتضحانه‌ای خورد، نمونه‌ای از این سناریوست. از سوی دیگر، مروری بر سوابق تروریستی در ایران نشان می‌دهد فرقان، پیکار، مجاهدین خلق (منافقین) و بسیاری دیگر از گروه‌هایی که رویکرد مسلحانه را در ایران در پیش گرفتند، فاقد هرگونه خصلت قومیتی بوده‌اند.

نکته آخر این که بارها و بارها در دیدارها و نشست‌های متعدد با نخبگان قومی اعم از بلوچ، عرب، کُرد و... شاهد نگاه ملی‌ در دفاع از منافع و مصالح این فعالان قومی بوده‌ام؛ دفاعی که بعضا از مرکزنشینان پیشی می‌گیرد. هر چند تنوع قومیتی همواره ابزار فشار برای ازهم‌پاشیدن هویت ایرانی از سوی بدخواهان بوده، اما جنبش قومی - مدنی در ایران با وجود همه مشکلات، همواره خودش را به‌ عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از قاب ایرانی یکپارچه دیده است و با رویکردی صلح‌آمیز، ضدخشونت و اصلاح‌‌طلبانه، حقوق خود را در چارچوب مصالح و امنیت ملی مطالبه کرده است.»

ارسال نظرات