صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۴۰۳۹۲
به این نتیجه رسیده بودیم که اگر به این شخص رأی بدهیم، دست‌کم این توان را دارد که پدال ترمز را فشار دهد و نگذارد اتوبوسی که ایرانیان سرنشینانش هستند، به کف دره سقوط کند. مردمان عجیبی هستیم. کسی را بالا می‌آوریم تا با سر به زمین بکوبیمش.
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۱ - ۲۵ آذر ۱۳۹۶
عمادالدین باقی در یادداشتی برای روزنامه شرق نوشت:
 
این‌روز‌ها به نظر می‌آید که حمله به روحانی زیاد شده و مخالفان بهبودخواهی حال‌وروز مردم را ذوق‌زده کرده است و آن‌ها می‌کوشند سوار موج نارضایتی شوند و انتقام ناکامی خود از مردم در انتخابات اخیر را بگیرند.
 
در این اندیشه فرورفتم که برخی از ما چه مردمان عجیبی هستیم. هنگامی که رأی می‌دادیم همه‌چیز را می‌دانستیم. می‌دانستیم ژرفا و پهنای مشکلات کشور را، می‌شناختیم موانع را، تجربه پیشینیان را هم دیده بودیم، سرنوشت همه رؤسای‌جمهور را در ایران می‌دانستیم و...،
 
اما درمجموع به این نتیجه رسیده بودیم که اگر به این شخص رأی بدهیم، دست‌کم این توان را دارد که پدال ترمز را فشار دهد و نگذارد اتوبوسی که ایرانیان سرنشینانش هستند، به کف دره سقوط کند. مردمان عجیبی هستیم. کسی را بالا می‌آوریم تا با سر به زمین بکوبیمش.
 
به‌جز آن‌ها که رسانه و هیاهو ندارند و پخته‌اند و چنین نمی‌کنند و دیده هم نمی‌شوند، به رأی‌دادن و کف‌زدنمان اعتمادی نیست و هر سیاست‌مداری در این دیار و با این فرهنگ باید بترسد مسئولیتی را قبول کند.
 
انگار ما دوست داریم یا نیاز داریم همیشه کسی را با سلام و صلوات بیاوریم و همه گناهان را به گردنش بیندازیم. خواهند گفت: رئیس‌جمهور باید پاسخ‌گو باشد، باید انتقاد وجود داشته باشد و...، ولی آنچه ما می‌کنیم واقعا همین است؟ پاسخ‌گویی هم مکانیسم مشخصی دارد.

در آمریکا نیز شبانه‌روز به رئیس‌جمهور حمله می‌کنند، اما آیا او هرروز می‌نشیند جواب مطبوعات را می‌دهد یا در مجلس و نیز در کنفرانس‌های مطبوعاتی چنین می‌کند؟ اینجا برخی سوراخ دعا را گم می‌کنند.
 
راهبرد اصلی را مگر رئیس‌جمهور تعیین می‌کند؟ وقتی چند نفر با سازماندهی و حمایت‌های ویژه، سفارت عربستان را اشغال کردند و دور جدید بحران را در ایران و خاورمیانه رقم زدند و خسارت‌های جبران‌ناپذیری وارد کردند، وقتی یک رسانه خاص و یک گروه خاص، وزارت خارجه کشور را بلاموضوع می‌کنند و سیاست‌های پرهزینه منطقه‌ای را رقم می‌زنند و کسی نمی‌تواند وارد جزئیات شود، این اقدامات، هزینه ریسک را بالا می‌برد، مانع جذب سرمایه می‌شود و سرمایه‌های موجود را هم یا فراری می‌دهد یا به‌جای توسعه در زمینه‌های دیگری مستهلک می‌کند و....
 
اما در شبکه‌های اجتماعی و مطبوعات، چون بیم دارند گریبان عواملش را بگیرند، کار بی‌خطرتری انجام می‌دهند و مردم گریبان «دولت» را می‌گیرند تا وجدان خود را آسوده کنند که ساکت ننشسته‌اند و اعتراض کرده‌اند.
 
باز تأکید می‌کنم با این حرف‌ها نمی‌خواهم ضعف‌ها و عافیت‌طلبی‌های برخی مدیران دولتی را نادیده بگیرم که خودش موضوع دیگری است. اکنون بحث من بر سر جابه‌جایی هدف است؛ برای مثال مسئله بودجه ده‌ها شخص و نهاد سیاسی و تبلیغاتی در شرایطی که وزارتخانه‌ها و نهادهای دولتی که خدمات ضروری آموزشی و درمانی و... به مردم ارائه می‌دهند دچار کمبود بودجه هستند، موجب رنجش مردم شده است یا مسئله عوارض خروج از کشور، عارضه‌هایی بزرگ‌تر از خودش تولید می‌کند.
 
اعتراض به گران‌شدن نان که مردم محروم مصرف‌کننده اصلی آن هستند و اعتراض به گران‌شدن کاغذ که به ناشر و نویسنده و روزنامه و روزنامه‌خوان فشار وارد می‌کند موجه است، اما صرف‌نظر از نرخ عوارض در دیگر کشورها، سه‌برابرشدن ٧٥ هزارتومان عوارض خروج (که بار سوم ٣٣٠ و بار چهارم به‌بعد ٤٤٠ هزار تومان می‌شود) برای کسانی که بلیت رفت‌وبرگشتشان از سه میلیون تومان به بالاست و برای یک سفر یک‌هفته‌ای از ١٠ و ٢٠ میلیون تومان به بالا و گاه تا ده‌ها‌میلیون هزینه می‌کنند، به معضلی بزرگ تبدیل می‌شود.
 
نگارنده که بیش از ١٢ سال است ممنوع‌الخروج است و برخلاف میلیون‌ها نفر از شهروندان امکان سفر ندارد و اگر کل عوارض هم برچیده شود خشنود خواهد شد، اما کسی نمی‌گوید چرا سیستم به این وضع افتاده که به عوارض خروج که جمع آن در کل بودجه رقم معتنابهی نیست چنگ می‌زند یا به افزایش قیمت بنزین که دودهه پیش تصویب شده که به چهار هزارتومان برسد و دولت‌ها مکلف به اجرای آنند و دولت قبلی به صورت انفجاری این افزایش را انجام داد، ولی دولت روحانی با احتیاط و تأخیر؟
 
یک مثال می‌زنم، به‌ویژه این روز‌ها که بخش قابل‌توجهی از جامعه وضع خوبی ندارند. وقتی سرپرست خانواده در برابر هجوم هزینه‌ها قرار می‌گیرد و درآمدش کفایت نمی‌کند، چه می‌کند؟ وام و فروش ماشین و حتی خانه و اثاث و آنچه تصورش را نمی‌کرد، در برنامه‌اش می‌گذارد.
 
در این شرایط دولت برای کسری هزینه‌ها چه کند؟ البته این دو الگو و سبک و باور درباره اداره کشور هست که باید یکی را انتخاب کرد، ازاین‌رو لازم است مورد بحث دقیق علمی و کارشناسی قرار گیرد. یکی نگاه به بیرون دارد، یکی نگاه به درون.
 
یکی سودای شوکت منطقه‌ای و جهانی را دارد و دیگری سودای قدرت اقتصادی و فرهنگی‌شدن را. رویکرد دوم بر آن است که شوکت منطقه‌ای و جهانی بدون استحکام داخلی و اقتصاد نیرومند، سرنوشتی معلوم خواهد داشت.
 
گرچه ممکن است گفته شود روحانی با این شیوه ارائه بودجه درواقع می‌خواست نوعی افشاگری و شفاف‌سازی درباره دریافت‌کنندگان بودجه‌ها و مصرف‌کنندگان پول مردم داشته باشد و او آگاهانه در پی همین اعتراضات بوده است، اما اولا باید درباره این ردیف‌های بودجه؛ چه در گذشته و چه اکنون، حساب‌کشی شود و دوم اینکه او باید نشان دهد که موضع‌گیری‌ها و رفتارهای بخشی از جریان‌ها حتی با راهبرد نگاه به بیرون و سودای شوکت منطقه‌ای و جهانی نیز در تضاد است.
 
دولت موظف است اعلام کند اگر دنبال اقتصاد مقاومتی هستیم باید بودجه‌های اشخاص و نهادهای خاص و خواص حذف و صرف توسعه شود یا اگر بیم دارد با حذف بودجه آن‌ها اتفاقی رخ دهد، درخواست کند آن‌ها به‌خاطر شرایط فقر کنونی داوطلبانه از دریافت این بودجه انصراف دهند، اما آیا با افتادن جامعه، به‌ویژه رأی‌دهندگان او در دام جابه‌جایی خشم و سوراخ دعا را گم‌کردن و پشت او را خالی‌کردن، او می‌تواند چنین کند؟
 
اکنون مسئله من این است که همه می‌دانند منشأ ناکامی چیست. اما به روحانی می‌تازند، نه به سایر عوامل. در جامعه‌ای که افراد نگرانند که انگشت اتهام را متوجه عوامل اصلی مشکلات کنند، کسانی را که کم‌خطرتر هستند جایگزین می‌کنند.
 
ازاین‌رو نباید اصولگرایان از این روند ذوق‌زده شوند، زیرا مکانیسم جابه‌جایی خشم یک فرایند بازگشت به جای خود نیز دارد. روحانی اکنون قربانی دو عامل است؛ یکی ضعف‌های مربوط به خود و تیم همکارانش و دومی هم جابه‌جایی یا انتقال. کسانی که می‌دانند منشأ مشکل کجاست، به او می‌تازند یا اینکه می‌گویند او باید اعلام کند که موانع چیست.
 
روحانی البته قبلا به‌صراحت درباره این عوامل سخن گفته است. برخی از احزاب و شخصیت‌های مهم اصلاح‌طلب، چندی پیش نمایندگانی را نزد روحانی فرستادند و گفتند اگر با این روش ادامه دهی، کل اصلاح‌طلبان (و بلکه کشور) باید هزینه بدهند و بالاخره به وی فهماندند که ما نیستیم، ولی حالا عده‌ای می‌گویند چرا او منفعل شده است؟
ارسال نظرات
ناشناس
۱۳:۳۴ - ۱۳۹۶/۰۹/۲۵
همه این افتضاحات از تبلیغ های سران اصلاح طلب و روزنامه ها و سایت ها و کانال هایشان آب می خورد که مردم را با جنگ روانی به تکرار کردن کورکورانه مجبور کردن
دیگه گول شما رو نمیخوریم
ناشناس
۱۱:۲۴ - ۱۳۹۶/۰۹/۲۵
به نظر من ایران به کسی که پدال گاز رو فشار بد نیاز داره یا زنگی زنگ یا رومی روم