فرارو- بر اساس یک پژوهش که به تازگی
منتشر شد،
در ایران ۲ میلیون تک خانوار وجود دارد. این تعداد حدودا دو برابر
تکخانوارها در سال ۸۵ است. با وجود دقیق نبودن آمارها و ابهاماتی که در
تعاریف خانواده بوجود میآید، تک زیستی یا تنهازیستن پدیدهای است که با
آن مواجه هستیم و نیاز به بررسی و واکاویهای جامعهشناسی و روانشناسی
دارد. امید طهرانی زاده مربی ازدواج در گفتگو با فرارو به بررسی این پدیده و
سایر جایگزینهای ازدواج میپردازد.
بر اساس آماری که به تازگی منتشر شده است تک زیستی در ایران در ۱۰ سال اخیر دو برابر شده است، شما علت را در چه میبینید؟
غیر
از آمارهایی که ما از بهزیستی داریم سایر آمارهایی که که ارگانهای موازی
بهزیستی ارائه میدهند؛ چه در مورد مجردین و چه در مورد افرادی که ازدواج
کردهاند و بنا به دلایلی جدا شدند، یا در حالت متارکه به سر میبرند ما یک
مقداری از لحاظ آماری شاهد این هستیم که این فرآیند تک زیستی که ما به
اصطلاح مشاوره به سه قسمت تقسیم میکنیم در جامعه ما رو به گسترش است.
حالا
آن سه قسمت، سه مبنای کلی دارد که افراد یا در حالت انزوا هستند یا در
حالت تنهایی هستند یا در حالت تجرد. هرچند که ما معمولا اینها را هماهنگ و
همراه همدیگر به کار میبریم، اما تفاوتهای بنیادینی از لحاظ مشاوره
دارند.
افراد
مجرد، کسانی هستند که حالت تک زیستی را خودشان انتخاب کردهاند و میشود
گفت: این قسمتی از سبک زندگی آنهاست، حالا بنابر دلایل و مسائل مختلف این
سبک را برای خودشان انتخاب کردند و معمولا هم در مورد خروج از این حالت تک
زیستی یک مقاومتی هم دارند.
تنهایی پدیدهای است که لزوما ربطی به
تک زیستی ندارد. ما متاسفانه یک عاملی که در کنار مساله تک زیستی، مشاهده
میکنیم مساله طلاق عاطفی است. یعنی زوج هایی هستند که علی رغم اینکه با هم
هستند و زندگی مشترکی دارند، اما در چهارچوب خانواده از هم فاصله روانی و
عاطفی زیادی دارند و در حالت نوعی تنهایی به سر میبرند.
حالت
سوم که نوعی انزواست، بیشتر در افراد مجردی که امکانات ازدواج برایشان
مهیا نیست به چشم میخورد. کسانی که به طریقی امکانات لارم برای ازدواج را
ندارند در یک انزوای نا خواسته به سر میبرندکه تفاوتش با حالت تجرد در
همین خواستن هست.
این که چرا این پدیدهها در کشور ما در حال
افزایش است، دلایل مختلفی دارد. چه اینکه بخاطر عوامل اقتصادی چه از لحاظ
فرهنگی، چه از لحاظ مبانی باورهایی که ما به ازدواج داریم. اما از منظر
مشاوره اگر ما این را بخواهیم بررسی کنیم، علت اصلی تک زیستی، ترس کاذب از
زندگی در قالب ازدواج است.
یعنی یک اضطرابی را جامعه دارد تجربه
میکند به دلیل تجارب نامطلوب و ناکامی هایی که داشته است که کلا ازدواج
چیزی است که حالا به غیر از اینکه محدودیت آفرین است و مانع رشد فردی افراد
میشود چیزی است که میتواهند انسانها را در موقعیتهای بحرانی قرارد
دهد.
با توجه به شرایط امروز جامعه شما چرا این ترس را کاذب میدانید؟
خود
تعریف ازدواج از نظر علم مشاوره رابطهای پایدار، امن و پویا است و هیچ
عامل و کنش و واکنش اضطرابی در آن وجود ندارد. اتفاقا ازدواج یکی از بهترین
و آرام بخشترین روشهای هم زیستی است که سلامت جسمی و روانی زیادی را
تضمین میکند.
جامعه ما نسبت به ازدواج دچار نوعی ترس کاذب است، چون شناخت و آشنایی کامل و واقعی را در مورد ازدواج ندارد.
ما
متاسفانه در کنار ازدواج و در قالب ازدواج رابطههای عاطفی فراوانی را
داریم مثل انواع بازیها و ازدواجوارهها که شبیه ازدواج هستند، اما معنا و
مفهوم ازدواج را ندارند و همین تعدد روابط موجب شده است که ما یک جور ترس
کاذب را حتی نسبت به ازدواج واقعی احساس کنیم.
در آماری که منتشر شده بود دو سوم از تک خانوارها زن هستند. به نظر شما این آمار نشاندهنده چه چیزی است؟
تحلیلهای
مختلفی را میتوان داشت، اما آن چیزی که ما مشاوران بیشتر با آن سر و کار
داریم این است که خانمها امنیت کمتری را در ازدواج برای خودشان متصور
هستند و این را به شرایط مختلفی مستند میکنند.
اینکه مثلا قانون و حقوق در جایی که ما دچار مشکل میشویم نمیتواند از ما
حمایت بکند و مردانی که میخواهیم با آنها وارد ارتباط بشویم آن صداقت،
شفافیت، امنیت و ... که لازمه برقراری یک ارتباط برای ما یا فرزندانمان است
بصورت عمیق و اصیل نمیتوانند به ما بدهند.
یکی از دلایل دیگری که
وجود دارد زنها در سالهای اخیر از نظر اقتصادی به سمت کارکردهای فردی
حرکت کردند و دارای شغل و منصب اجتماعی و اقتصادی هستند و ازدواج را خطری
برای موقعیتهای خود میدانند؛ و میگویند ما به هرحال تحصیل کردیم و دارای
نقش اقتصادی و اجتماعی هستیم و ممکن است با ازدواج غلط یا نامناسب تمام
موقعیتهای ما از دست برود. دلایل دیگری هم هست، اما این دلایل مهمترین
آنها است..
برتری ازدواج را در مقایسه با روابطی مثل ازدواج سفید یا دوستی را در چه میدانید؟
مسلما
ازدواج یک رابطه و یک ارتباط اصیل انسانی است ما وقتی در مورد ازدواج صحبت
میکنیم از رابطه اصیل انسانی صحبت میکنیم نه از بازی ها، حقه بازیها و
وقت گذرانی ها. همه ما مراحل رشدی عاطفی متفاوتی را باید در طول زندگی
تجربه کنیم. اگر هر کدام از ما این تجربه اصیل را نداشته باشیم در نوعی
کوتولهگی روانی و عاطفی محبوس میشویم.
ازدواج یک فرآیند، سیستم و
کارکرد است که ما را از حالت انزوا، تجرد و تنهایی به سمت یک رابطه آزاد،
پایدار، پویا و امن حرکت میکنیم. این رابطه اگر در قالب یک رابطه درست که
در آن ناهنجاری و فردیت متورم وجود نداشته باشد، صورت گیرد ما از حالت
کوتولهگی عاطفی میتوانیم عبور کنیم و یک بعد بسیار مهم در روان انسان که
همان همزیستی و یافتن شریک حقیقی که لازمه رشد انسان را فراهم کنیم.
خیلی افراد که فردیت متورم دارند و در حالت تجرد خودشان حبس شده اند
اینها نمیتوانند رابطههای عمیق و حقیقی برقرار کنند. اگر این حالت فردیت
تورم متورم نباشد. مسلما رابطه هایی که محتوای بازی دارند حتی اگر اسامی
روشن فکرانه داشته باشند نمیتوانند کارکرد ازدواج را داشته باشند.
به نظر شما چه مشکلات و موانعی سر راه این ازدواج اصیل که میفرمایید، وجود دارد؟
متاسفانه یکی از مسائلی که در کشورمان وجود دارد این است که در زمینه الگو
سازی ازدواج واقعی نتوانسه ایم موفق باشیم. یعنی جوانان ما الگوهایی که از
ازدواج دارند یا معطوف به گذشته است که پدر و مادرشان در گذشته اجرا کرده
اند که ممکن است آن شیوهها به درد پیچیدگیهای روابط امروز نخورد؛ و یا
شیوههایی را دارند تجربه میکنند که بیشتر تاکیدشان به جای اینکه تاکیدشان
بر رشد روحی روانی باشد، بیشتر به سمت و سوی نوعی روابط بازی گونه لذت بخش
است.
وقتی ما چنین الگو سازی را نکرده ایم اولا
جوانان ما نسبت به ازدواج بد بین هستند و ثانیا وقتی که ما تشویقشان
میکنیم که به سمت ازدواج بروند واقعا سوالات و ابهامات فراوانی دارند.
این
سوالات و ابهامات را آموزش و پروش ما در قالب سبک زندگی باید در سنین
پایین پاسخ دهد که وقتی فرد به بلوغ جسمی رسیده است و آمادگی ازدواج دارد
آن بلوغ فکری و عاطفی را هم در خودش کسب کرده باشد.
زمانی
که این شناخت از ازدواج وجود ندارد و الگو سازی درست هم انجام نشده است ما
متاسفانه متضاد این ارزش ازدواج را در جامعه شاهد هستیم که هرروز هم روی
آن تبلیغ میشود - خواسته و ناخواسته- و جوانان ما را به روابطی به شکل
بازی و وقت گذرانی سوق میدهد.
ازدواج یکی از مهمترین اتفاقات زندگی است که زندگی فرد در کل عمر خود را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
تجربه من در سن 42 سالگی به هموطنان عزیزم عرض می کنم که اگر می خواهید ازدواج موفق داشته باشید و بر مشکلات آن ، اعم از اقتصادی ، خانوادگی و فرهنگی و .... فائق آیید باید با استعانت و کمک از خداوند متعال مدد جویید .
جهت بهره مند شدن از عنایت بی دریغ خداوند ، راه جالبی وجود داره که به من جواب داده ، آن هم خواندن نماز اول وقت و عمل به دستورات قران هستش ، برای امتحان تجربه من ، فقط کافی است شما 40 روز تمام نمازها خصوصا نماز صبح را اول وقت بخونید وبعد اثرات آنرا در خود و زندگی و بحث مهم ازدواج درک کنید.
فقط گناه عامل بازدارنده از خواندن نماز اول وقت می باشد.این کار نه هزینه داره و نه ضرر البته اگر کسی واقعا خدا رو قبول داشته باشه و بخواهد که نظر خدا رو به خودش جلب کند این راهش هست و تجربه من در زندگی به امید موفقیت شما هموطن عزیز
علت اصلی مشخثه....علتای جانبی مثل تعدد روابط و .... از دل اون میاد بیرون. ولی خوب مسئولین علل فرعی رو بزرگ جلوه میدن تا بگن ما خوبیم
ببخشید یک دونه است
نه زیاده... ولی به همون یک دونه خیلی مربوطه..
یک تک زیست!
عرض کنم خدمت دوست گرامی که ، دقت کنید که غالب فسادهای اخلاقی از دل تربیت غربی بیرون امده!
شما اگرتحقیق کنید خواهید دید که بعداز دفاع مقدس غالب دولتمردان و مسئولان کشوری تفکری نزدیک به غربگرایی داشتند و مردم را هم بدنبال خود کشیدند! اونی که امروز تو فضای فرهنگی کشور قابل مشاهده ست، (سینما و تلویزیون و تئاتر وموسیقی وووو)تقریبا تربیت غربی ست،
واما تربیت شدگان انقلاب و اسلام امروز درجبهه های نظامی و علمی کشور مشغول خدمتند(شهریاری و رضایی نژاد و کاظمی آشتیانی و سرداران و سربازان همدانی و شاطری و حججی و پورهنگ و سلیمانی ها وووو)
همانطور که میدانید و میدانیم بخش اصلی مدیریت فرهنگی کشور در دست کسانی بوده که به اهداف وآرمانهای انقلاب اعتقادی نداشتند و این وضعیت تو نگاه عناصر فرهنگ ساز امروزی به وضوح قابل مشاهده ست(سینماگران و ترانه سراها و داستان نویسان و اساتید دانشگاهی وووو)
نگاه کنید به افکار وزرای فرهنگی کشور ""خاتمی و لاریجانی و مهاجرانی و مسجدجامعی ووووو""
والسلام
من همان نظرگذار 13:54 هستم ، با توجه به ادبیاتی که انتخاب کرده اید یقین من به اینکه شما همان برادر آسمانی هستید بیشتر شد ، اما مطابق معمول موارد مشابه پاسخ من را در مورد فرصت 40 ساله ندادید !
سیستم در 40 ساله اخیر به شکلی اداره می شده که توده عادی مردم اصولا بر مبنای روش این سیستم محلی از اعراب برای ابراز وجود نداشته اند و مدیریت ها در بین وفاداران به سیستم تقسیم شده بوده است و همین هم یک ایراد اساسی است ، اگر خود این سیستم در بین وفاداران خود مطابق نظر شما کسانی را در پست های مدیریت کلان داشته که تمایلات به فرهنگ غربی داشته اند و سیستم فرهنگ غربی را منحط می دانسته ، همین نشان می دهد که این سیستم ناکارآمد است چون حتی مابین وفاداران خود کسانی را آن هم به تعداد زیاد و در پستهای حساس داشته که باطنا تفکرات و ایده ها و شعارهای سیستم را قبول نداشته اند .
باز هم هر دو وجه موارد نظر قبلی من پا برجا است ، چه افکار شماها درست باشد و چه نادرست در هر دو صورت نماینده سیستمی ناموفق و ناکارآمد هستید . یا باید سیستم خود را مهندسی مجدد کنید و به دنبال دلایل ناکارآمدی بگردید و آنها را اصلاح کنید و رویه ای جدید برای ادامه پیاده کنید که البته با تفکر انتقاد ناپذیر و فرقه گرایانه سیستم امکان پذیر بودن آن بسیار دور از ذهن است و یا با همین گسترش و ادامه فساد در بین کارگزاران سیستم و مدیریت ناکارآمد ادامه دهید که نهایتش به بن بست مطلق رسیدن این سیستم است که در حال حاضر آثار آن به روشنی دیده می شود .
نه خیر، مشکل فرهنگی است. مشکل انگاره ها و انتظاراتی است که به تبعیت از سبک زندگی غیراسلامی برای خودمان ساخته ایم و هر روز داریم تبعات بدتری ازش میبینیم...
دوم که خیلی مهمه تجربه نداشتن از ازدواج هست ما تا با همسرمان چند ماهی زندگی نکنیم و مسافرت نریم ازدواج کردن منجر به طلاق میشه فقط در سفر میشه همسر آینده رو شناخت البته تا چند ماه. وگرنه آخرش طلاقه. منم تا چند وقت دیگه طلاق میگیرم. خوش باشیم
مشکل اصلی تکزیستی بخصوص تنهایی و انزوای جوانان را باید به عملکرد منفی مسئولان... در اقتصاد و قوانین ناعادلانه مالیاتی و ریختوپاشهای بودجههای کشور جستجو کرد...
هزینههای سنگین مالیاتی که برخی مردم را گرفتار و بدبخت کرده...
به عنوان مثال: پرداخت مالیات بر ارث ناعادلانه که وارث ملک (کم درآمد) باید 30 درصد مالیات بدهد، اما خریدار پولدار 5 درصد مالیات بدهد.
برخی مشکلات اقتصادی بخاطر کم بودن درآمد مردم که به تومان است، ولی هزینههای خریدشان به دلار است و ناعادلانه بودن هزینههای سنگین مالیاتی و غیره...
باعث ترس و وحشت برخی جوانان از ازدواج شده که به راحتی نمیتوانند نیازهای طبیعی یک خانواده را تأمین کنند.
- انقدر مشغله دارم که نمیتوانم وقتی برای خانواده احتمالی بگذارم
- از همه مهمتر تفکر خانواده با من متفاوته و اونا نمیتونن برای من مورد خوب برای ازدواج پیدا کنند و در حال حاضر انقدر دلمشغولی و دغدغه دارم که نمیرسم در محیط های حضور پیدا کنم که خانم هایی که من میپسندم در آنجا حضور دارند .
متاسفانه اشتباه کردم و آن موفع که دانشگاه میرفتم چون یک ارتباط حداقلی با خانم ها بود کسی را برای ازدواج انتخاب نکردم البته چون بسیار دچار مشکلات عدیده روحی بودم و داشتم روی خودم کار میکردم و نمیخواستم دختر خانمی ها را هم وارد این آشوب کنم . الان هم که دیگه کمی ثبات روانی پیدا کردم ثبات مالی ندارم و آینده با ثباتی را بخاطر شرایط کشور متصور نیستم و دلم نمیخواد کسی وارد زندگیم بشه
خانه پدر بماند یا سرکار بره برای تامین هزینه های خودش والا امن تر هستش
اما حالا وقتی به خودم نگاه میکنم با این حقوق یکی دو تومن باید سالها کارکرد تا شاید بعد سی سالگی بشه پس اندازی جمع کرد ...
اون وقت هم دیگه حال و حوصله ازدواج نیست همین الانش هم توی 27 سالگی فک میکنم حوصله دردسرای ازدواج رو ندارم چه برسه به بعد سی سالگی...
به تنهایی عادت کردم...
راستش بگم مشکلات زیاده قبول دارم ، اما یک نکته بگم اگر کسی حداقل شرایط رو داشته باشه کار داشته باشه ، راحت می تونه ازدواج و باور کنید خدا کمک میکنه ، من در زندگی خودم واقعا عنایت خدا رو دیدم خود من باور منی شد که خدا چقدر بعد از ازدواج راه رو هموار می کنه ، الان که این مطلب رو می نویسم 12 سال از زندگی من گذشته و خدا رو شکر خدا عنایت کرده و زندگی خیلی خوبی دارم ، نکته مهم اینکه رابطه با خدا دوطرفه هستش ، نماز ها رو اول وقت بخونید و دستورات قران را با دقت رعایت کنید و به عنایت ویژه خدا دست یابید.گناه نکنید و ببینید خدا چه عنایتی داره به بندگانش .تا خدا هستش و قدرت به این عظیمی هستش بنده نباید نا امید بشه و از مشکلات بترسه
باور کنید خدا وجود داره و شدیدا هم بندگانش رو دوست داره فقط کافیه ما قدم به سمت خدا برداریم.
راحت بگم 50% این علاقه به تجرد مربوط به بی ثباتی اقتصادی و عدم امنیت روانی تحمیلی به نسل جوان کشور علی الخصوص آقاپسرهاست و 50%دیگه هم به معضلات فرهنگی ناشی از مدرنیسم نیم بند و ناقص جاری در جامعه برمیگرده مثلا تحصیل و اشتغال خانم ها سالهاست که عادی شده و از ملزومات جهان مدرن تلقی میشود اما هنوز نگاه سنتی درخصوص وظیفه مرد برای تامین مایحتاج زندگی که از فرهنگ سنتی ما نشات میگیره جاریست و بروزرسانی نشده
پدر من سال ۵۴ با یه حقوق کارمندی ساده (کارمند جز)خونه خرید،ماشین خرید، خونواده تشکیل داد و غیره الان من ۶۰سال عمر کنم و تمام حقوقم به همراه دوستانم پس انداز کنیم شاید بتونیم با هم یه آپارتمان مشترک بخریم،۳۵ ساله مجرد از ایران!
متاسفانه درامد های امروز کفاف زندگی رو نمیده و دختر خانمها هم بالاخره یک خواسته های مادی حداقلی برای ازدواج را دارند شما ببینید به عنوان مثال یک ماشین درجه 3 خارجی در ایران 100 میلیون تومانه -- یک اپارتمان 70 متری در یک منطقه معمولی تهران 350 میلیون تومانه خوب با یک مرد با حقوق ماهی 2 میلیون تومان چگونه میتونه تشکیل خانواده بده تازه الان تقریبا نصف ازدواجها به طلاق میکشه بعدش هم باید یک مرد تا اخر عمرش ماهی یک یا دوسکه به زنش مهریه بده خوب کدوم ادم عاقلی میره ازدواج میکنه باید حقاقیق رو دیدبا این درامد ها نمیشه ازدواج کرد
فرارو جان خواهشا این پیام رو چاپ کن،
وقتی در یک کشور ارزشهای مضر بیگانه ترویج وحتی تقدیس بشه اون کشور دچار انواع دردهای روانی خواهد شد،
1-وقتی توکشوری مثل ایران با یه فرهنگ حقیقتا بینظیر وغنی از اخلاق و انسانیت ، علوم انسانی غربی تدریس میشه و نسخه های پوسیده و غیرانسانی غربی ترویج میشه و غربزدگی غالب مردم رو تحت تاثیرقرارمیده،
2-وقتی روابط زیبا و انسانی زناشویی و خانواده تقلیل پیدا میکنه به روابط جنسی و لذت طلبی افراطی و همچنین وقتی حیا و عفت زن و مادر ایرانی تقلیل پیدا میکنه به بی حیایی و بی عفتی غربی،
3-وقتی بجای استفاده از مشاوران لایق با تفکرات ایرانی اسلامی، مشاوران و روانشناسان جاهل غربی نسخه پیچ رفتار دختران و پسران ما میشن ،
4-وقتی مردم یک جامعه دچار خودکم بینی میشن و فرهنگ غربی رو از فاضلاب های بدبو و نجس غرب بالذت استشمام میکنند و و و و و و و
باید منتظر بحران هایی که غرب گرفتارش شده باشیم!!!
این اتفاقات ناگوار تو خانواده هایی غالب هست که بیشتر فرهنگ غرب رو تقدیس میکنند و از هویت ایرانی اسلامی دور شده اند. دوای درد جامعه ما فقط وفقط فرهنگ زیبا و انسانی ایران هست نه فرهنگ برهنه ی غرب که امروز خود نخبگان غربی تکفیرش میکنند. والسلام
- حالت اول این است که در نظر بگیریم که نظراتت درسته پس همفکران شما مطلقا در ترویج و اجرای این نوع نظرات با وجود دسترسی به منابع مالی یک کشور بالقوه ثروتمند که به فقر مضاعف دچارش کردید و دسترسی به نیروی انسانی جوان که به آسانی می شود طرز فکر آنها را مهندسی کرد ، ناموفق بوده اید .
- حالت دوم این است که نظرات شما نادرست است ، چون توان اجرائی شدن ، مدیریت و عملیاتی شدن ندارد و رویاهای مدینه فاضله گونه هپروتی ای است که عمر آن از 40 سال هم بیشتر است و این رویاها و شعارها که از دهه 40 شمسی شروع شد تا الان حداقل وضعیت اجتماعی و فردی 6 نسل را در این کشور به تباهی کشانده است .
فضولی زیاده
درک متقابل کمه
توقع زیاده