مسعود فراستی در یادداشتی با عنوان "زندگی اش و دیگر هیچ" مرثیه ای برای یک دوست: عباس کیارستمی، نوشت:
از وقتی عکس اش را در بستر بیماری دیدم دلم گرفت. هی این دست و آن دست کردم که چیزی برایش بنویسم و به او بگویم بمان رئیس. جا نزن. بمان باز فیلم بساز، تا نقد کنم. تو تنها فیلمساز جشنواره ای ما هستی که لیاقت نقد داری و برای جایزه جشنواره ها، وطن نمیفروشی، خودت را هم نمیفروشی؛ حداکثر از خودت دور میشوی. خودی که با فیلم هایت چیز مهمی از آن برایمان نگفتی _که کاش می گفتی_ آن وقت قطعا من نوعی دیگر درباره شان می نوشتم.
یاد خاطره ای میافتم مربوط به سالها قبل _شاید بیست سال پیش_ جلوی سینما شهر قصه با بهزاد رحیمیان ایستاده بودم که کیارستمی آمد. بسته ای به بهزاد داد یا از او گرفت. بهزاد معرفی کرد و او در نهایت متانت و مهربانی دست داد و گفت: «من همه نقدهایت را میخوانم بخصوص درباره خودم، و لذت می برم.» با لبخند گفتم امیدوارم. ادامه داد که «نقد کلوزآپ ات خیلی خوب است و میتوانم بگویم چیزهایی که گفته ای درست است و بدرد بخور. شاید از دوستانی که بیست سی سال من را مىشناسند، بیشتر مرا مىشناسی. فقط با لحن نقد ات مشکل دارم.» گفتم حدس میزدم، ببخش.
مدتی است فکر میکنم آن تنها نقد من است که لحن اش درست نیست و از کار بیرون میزند. اساسا به جای فیلم به فیلمساز پرداخته و بسیار هم تند و بی محابا.
از آن پس هر وقت جایی همدیگر را مي ديديم بسیار دوستانه خوش و بش میکردیم. آخرین بار در یک دیزی فروشی در محله قبلی مان دارآباد بود که تعارف به غذا کرد و....
آری او ظرفیت نقد داشت؛ آن هم نقدی به تندی «ترس در کلوزآپ» که یك صدم اش را دیگران تاب نمیآورند و خنجر میکشند. جز او، بیضایی هم و بهروز( افخمی) چنین روحیه ای دارند.
او را دوست ميداشتم بدون اینکه فیلم هایش را دوست بدارم. دلتنگ اش هستم. امیدوارم قبل از رفتن اش لبخند زده باشد و با آرامش کات داده باشد.
روحش شاد.
مسعود فراستی
منبع: روزنامه سینما
کاری کنید فرزندانتان نروند اسم فامیلی شان را تغییر بدهند !
این طایفه زنده کش و مرده پرست
تا شخص بود زنده گشندش ز جفا
تا مرد به عزت ببرندش سر دست
....
هر چند که این آقای فراستی وقت عزت گذاشتن هم باز از میت نیشگون می گیره ولی ....
می نویسند بی جهت حمله کردند و هنوز هم ادامه میدن و ویترین فیلم فستیوال و فضای فیلمساز اجتماعی رو بیهوده و بی اساس مورد هجمه قرار میدن و تهمت میزنند
می نویسند بی جهت حمله کردند و هنوز هم ادامه میدن و ویترین فیلم فستیوال و فضای فیلمساز اجتماعی رو بیهوده و بی اساس مورد هجمه قرار میدن و تهمت میزنند
کاش بعد از 65 سال سن رسوبات باقی مانده از تبلیغات رسانه ملی که حضرتعالی اشتهار خود را مدیون آن هستید در مورد وطن فروشی فیلم سازان موفق می زدود تا امثال فرهادی و ... به تلویح و نیشدار وطن فروش نشمارید .
راستی در آنچه تحت عنوان مرثیه قلمی فرموده اید ، تعریف از خودتان بود یا بیانیه ای در مجلس ختم کیارستمی ؟
آقای فراستی ببینید که حتی مخالفینی چون شما هم از استاد به نیکی یاد میکنند اما پس از شما آیا دوستانتان هم از شما به نیکی یاد خواهند کرد؟
ما ندیدیم بالای سر مرده طرف بیاد از خودش تعریف کنه!!!!
حتي در اين مرثيه هم بيش از آنكه به بيان خصوصيات بزرگان و اساتيد سينما بپردازيد به تعريف و تمجيد از خود و نقدهايتان پرداخته ايد! خود گويي و خود خندي!!
1- معلوم نیست مرثیه ای برای کیارستمی نوشته ای یا تعریف و تمجید از خودت به بهانه این مرثیه.
2- چند جا نقل قول کرده ای از آدمی که دستش از دنیا کوتاهه... آیا این درسته؟
3- شما با نقدت همه جور توهین به همه کردی دیگه نیاز نبود زحمت بکشی مرثیه سرایی کنی... که تازه تو مرثیه ات هم باز داری نقد غیرمنصفانه می کنی....
4- از آدمهایی مثل تو بدم میاد...
این فراستی هم شخصیت عجیب و منحصر به فردی دارد و البته خیلی باحال است. دمش گرم
حتی در به قول خودتان مرثیه هم حرمت نگاه نمی دارید و هتاکی می کنید.
فرهادی فخر ماست. ما او و امثال او را وارث هنر کیارستمی می دانیم.
نظر رئوفانشو گفته در عین اینکه میگه من همه چیشو هم قبول نداشتم
اندکی دیدتونو باز کنید