صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۴۵۸۴۷
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۶ - ۱۵ شهريور ۱۳۹۴
سرانجام انتظار به پایان رسید و ظهر جمعه لنج جبار با ۱۴ ملوان، پس از حدود شش ماه اسارت در بند دزدان دریایی سومالی در بندرکنارک پهلو گرفت تا آرزوی صیادان ایرانی برآورده شود و آنها یک‌ بار دیگر بتوانند خانواده‌هایشان را در آغوش بگیرند.

همشهری نوشت: شش ماه گذشته برای صیادان‌ سخت و وحشتناک بود. آنها در همه این مدت در انبار تور لنج زندانی بودند و تنها کورسوی امیدشان، آزادی از دست دزدان دریایی بود تا اینکه سرانجام این اتفاق افتاد و آنها توانستند با نقشه‌ای حساب‌شده از اسارت آنها فرار کنند. حالا یکی از ملوانان از جزئیات اسارت و فرار پر ماجرایشان می‌گوید.

لنج شما چطور به‌دست دزدان افتاد؟
ما دو لنج بودیم که در آب‌های آزاد ماهیگیری‌ می‌کردیم. دزدان دریایی ابتدا لنج اول را گرفتند و بعد مسلح به طرف ما آمدند و به سمت لنج ما تیراندازی کردند. ترسیده بودیم. برای آنکه زخمی نشویم به انبار لنج رفتیم و ناخدا دست‌هایش را به نشانه تسلیم بالا گرفت و لنج ما به‌ دست آنها افتاد.

شما را کجا بردند؟
آنها ملوان‌ها را به داخل انباری که تور ماهیگیری در آنجا نگهداری می‌شد بردند. ناخدا و یک نفر از ملوانان لنج ما و سه نفر از لنج دیگر را هم بعد از گرفتن لنج‌ها به ساحل بردند. برای مدتی آنها را در خانه‌های حلبی نگهداری و شکنجه کردند. تصور کنید بودن در خانه‌های حلبی آن هم در آفتاب سومالی واقعا وحشتناک است. بعد آنها را مجبورشان کرده بودند که با ایران تماس بگیرند و درخواست پول برای آزادی‌شان کنند.

با این وضعیت چطور توانستید از دست آنها فرار کنید؟
مدت‌ها بود به فکر نقشه فرار بودیم، به همین دلیل از مدتی قبل از فرار سعی کردیم که رابطه خوبی با دزدان دریایی برقرار کنیم تا نقشه‌مان را عملی کنیم. دو تا از آنها از نظر اخلاق بهتر بودند و ما را کمتر اذیت می‌کردند. سومالی‌ها یک ماده مخدر به نام کاد دارند که مصرف آن باعث بی‌خوابی می‌شود. من و یکی از دوستانم به سراغ آنها رفتیم و به این بهانه که ما هم می‌خواهیم کاد مصرف کنیم، به آنها نزدیک شدیم. بعد در فرصتی مناسب آن دو نفر را خلع سلاح کردیم اما دو نفر دیگر بودند که در کابین لنج قرار داشتند. با آنها درگیر شدیم، نفر سوم را هم خلع سلاح کردیم اما چهارمین دزد دریایی که از نظر جثه قوی و نیرومند بود، تحت هیچ شرایطی تسلیم نمی‌شد. مجبور شدیم او را با چاقو زخمی کنیم و بعد خلع سلاحش کنیم. آنها را با پارچه و طناب بستیم و فرارمان آغاز شد.

در همه این مدت فقط همین چهار نفر از شما مراقبت می‌کردند؟
نه. روز اول گروگانگیری، حدودا 17 نفر بودند اما بعد کمتر شدند تا اینکه به پنج نفر رسیدند. اما روز فرار فقط چهار نفر از آنها داخل لنج بودند.

هنگام فرار مشکلی پیش نیامد؟
مشکل که زیاد بود. لنج حدود شش ‌ماه بود که حرکت نکرده بود و موتورش به سختی روشن شد اما از شانس بد‌ پنج دقیقه بعد خاموش شد. هر چه تلاش کردیم تا موتور را روشن کنیم بی‌فایده بود. آن‌موقع بغض گلویم را گرفته بود. بعد از شش ماه با آن همه سختی توانسته بودیم فرار کنیم و حالا موتور روشن نمی‌شد. همه ما از خدا خواستیم کمکمان کند و بالاخره بعد از چند لحظه موتور روشن شد و به راه افتادیم. اگر فقط چند دقیقه دیرتر موتور روشن می‌شد ما دوباره به‌دست دزدان دریایی می‌افتادیم و این بار معلوم نبود چه بلایی سرمان می‌آوردند.

دزدان بعد از فرار تعقیبتان نکردند؟
بعد از فرار با تهران هماهنگ کردیم و آنها هم موضوع را به ناوها و بالگردها اطلاع داده بودند. ما یک گوشی مخفی داشتیم که در این مدت با آن با خانواده‌هایمان حرف می‌زدیم و نقشه فرار را با همان تلفن به تهران اطلاع دادیم. وقتی دزدان دریایی متوجه فرار ما شدند شروع به تعقیبمان کردند. در همین هنگام یک بالگرد بالای سر لنج آمد و حضور این بالگرد به ما در فرار کمک کرد چرا که دزدان دریایی از ما فاصله گرفتند و ما موفق شدیم فرار کنیم.

فقط‌یک لنج موفق به فرار شد؟
بله، حدود 20 ملوان دیگر دست آنها گروگان هستند و روزهای سختی را می‌گذرانند.

 گفتی هنگام فرار چهار نفر از دزدان دریایی را گروگان گرفتید. برای آنها چه اتفاقی افتاد؟
در راه بازگشت، یک ناو به ما کمک کرد، ناو پشت ما حرکت می‌کرد و حواسش به ما بود. بعد از فرار در تماسی که با ایران گرفتیم قرار شد آنها ناوی را برای کمک به ما بفرستند و ما تصور می‌کردیم این ناو همان ناو است اما اشتباه می‌کردیم. ناو خارجی بود و بعد از دو روز، ملوانان ناو به ما گفتند اگر غذا و آب می‌خواهید باید گروگان‌هایتان را تحویل ما بدهید. اما ما مقاومت کردیم. می‌خواستیم آنها را در ازای آزادی ملوان‌های دیگر به سومالی بدهیم. آنها هم گفتند ما به شما غذا و آب نمی‌دهیم. سخت بود زندگی روی دریا حدود 12روز آن هم بدون آب و غذا. خیلی اصرار کردیم، بالاخره آنها چند بسته آب و غذا داخل دریا انداختند و گفتند اگر به اینها نیاز دارید با شنا کردن آنها را به‌دست آورید. آب مواج بود و شنا روی آن سخت اما به هر سختی‌ای که بود بسته‌های غذایی و آب را به‌دست آوردیم. به سمت ایران در حرکت بودیم که باز ناو دریایی به سراغمان آمد و این‌بار گفت اگر گروگان‌ها را تحویل ما ندهید مطمئن باشید که لنج را منفجر می‌کنیم و شما را هم به گروگان می‌گیریم. چاره‌ای جز تسلیم نبود و مجبور شدیم گروگان‌ها را تحویل آنها بدهیم.

ناو متعلق به چه کشوری بود؟
ایتالیا.

چند وقت بود نقشه فرار می‌کشیدید؟
سه ماهی می‌شد. قبلا هم چند باری نقشه فرار توسط ناخدا طراحی شد. اما هر بار مشکلی پیش می‌آمد و موفق نمی‌شدیم آن را اجرا کنیم تا اینکه آخرین بار با ناخدا روی عرشه رفتیم و نقشه را اجرا کردیم.

اسلحه‌های آنها چه بود؟
سه اسلحه کلاشینکف داشتند و یک آرپی جی و حدود 600 تا 700 تیر. تیرهایشان خیلی زیاد بود.

در مدتی که گروگان آنها بودید چه غذایی می‌خوردید؟
تقریبا هیچ. ماهی از دریا می‌گرفتیم و با نان خشک سر می‌کردیم. ما را در انبار تور حبس کرده بودند و حتی اجازه نمی‌دادند حمام کنیم. در این مدت فقط دعا می‌کردیم که بار دیگر بتوانیم خانواده‌هایمان را ببینم. خدا کمکمان کرد که موفق به فرار شدیم.
ارسال نظرات
دکتر
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۵
با این شرایط گوشی مخفیتونو کجا شارژ می کردین اونوقت؟
ناشناس
۱۵:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۵
شبیه داستانها بود