صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۴۲۴۱۷
هادی سلیمانی
تاریخ انتشار: ۱۹:۰۸ - ۱۵ مرداد ۱۳۹۴
فرارو - هادی سلیمانی قره‌گل** «کیست که بتواند آتش در کف دست نهد و با یاد کوه‌های پربرف قفقاز خود را سرگرم کند؟ یا تیغ تیز گرسنگی را با یاد سفره‌ای رنگارنگ کند  کند؟ یا برهنه در برف دی‌ماه فرو غلتد و به آفتاب تموز بیندیشد؟ نه، هیچ‌کس! هیچ‌کس چنین خطری را برای چنان خاطره‌ای تاب نیاورد از آن‌که خیال خوشی‌ها درمان بدی‌ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی  آن‌ها می‌افزاید.»
ویلیام شکسپیر

1. بخش عمده‌ای از مردم ایران روزگار ما با منطق آشوبناک حیات اجتماعی به‌صورت لخت و عریان روبرو هستند و درک آن‌ها از امور حاکی از یک نابسامانی شایع در اغلب شئون است. فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یک دهه گذشته کمتر کسی را نسبت به پیرامون خود دلگرم و خوش‌بین نگه داشته است. در درون این به‌هم‌ریختگی مسلم، مواجهه با یک برنامه تلویزیونی مبتنی بر خنده ذهن را به موقعیت پارادوکسیکال آن جلب می‌کند.

2. کتاب «میرا» نوشته کریستوف فرانک، ترجمه لیلی گلستان، داستان یک پادآرمان‌شهر آخرالزمانی است که ویژگی‌های آن خنده، شفاف بودن دیوارها و فروپاشی امر شخصی است. آدم‌های داستان میرا علی‌رغم قرار داشتن در یک خشونت نظام‌مند به‌صورت خودانگیخته یا از سر قهر، خنده و لبخند را هم‌نشین چهره‌های خود کرده‌اند. در این جامعه همه افراد باید لبخند بزنند و کسانی‌ که طفره می‌روند، از طریق عمل جراحی صورتک‌های خنده بر روی چهرهآن‌ها قرار داده می‌شود که بعد از مدت‌ها به صورت همیشگی جذب صورت‌های آن‌ها می‌شود. در این جامعه همه افراد باید برای همدیگر داستان‌های خنده‌دار تعریف کنند و کسانیکه داستان‌های غم‌انگیز روایت می‌کنند به عنوان تهدید اجتماع، مستوجب اصلاح و عمل‌اند.

3. برنامه خندوانه به اندازه کافی حساسیت اجتماعی و رسانه‌ای مثبتی را حول خود ایجاد کرده است که بتوان به عنوان متنی معنادار به واکاوی دلالت‌های آن پرداخت. این برنامه به نظر مشابه برخی برنامه‌های نمایشی مبتنی بر گفتگو است که بر اساس عناصر مجری، کمدین، کاراکترهای فانتزی، مهمانان و حاضران اجرا می‌شود. در این برنامه مجری در کانون است و مجموع رفتارها و کردارهای او مطلق و محوری بودن موقعیت او را گوشزد می‌کند. در همه قسمت‌های ابتدایی خندوانه، همه حضار به همراه مجری به صورت دسته‌جمعی این عبارت را ادا می‌کردند؛ «رامبد جوان هستم در برنامه خندوانه»؛ همه حضار در برنامه هم‌صدا با هم خود را رامبد جوان معرفی کرده و در ادامه تن به بازی می‌دادند که در آن فردیت آنها از طریق ساز و کارهای خاصی در جمع مستحیل می‌شد. خنده مهندسی‌شده، آواز دسته‌جمعی، آواها و صداهای مشترک و .... در ادبیات علوم اجتماعی از این شرایط تحت عنوان از بین رفتن سوژگی و تشخص افراد و هضم آن در یک دیگری مهم یا جمع خیالی یاد می‌شود.

4. منطق اصلی خنده در خندوانه بیش از اینکه برآمده از خلق یک موقعیت باشد برآمده از یک اراده مشترک و تلاش برای به ثمر نشاندن تصنعی آن است. بخش اول برنامه با یک یا دو سِت خنده دسته‌جمعی و ارادی آغاز می‌شود. این امر احتمالاً با پیش‌فرض روان‌شناسانه تأثیرات مثبت خوش‌بینی و خوشحالی در روابط اجتماعی و فردی صورت می‌پذیرد. شکل خاصی از روان‌شناسی، مروج خنده ارادی برای بهتر شدن وضعیت روانی افراد است. آیا نمی‌توان این پدیده را که از قضا نهادهای عمومی هم به صورت نهادمند از طریق همکاری با طرح‌هایی چون، «شنبه‌های خندوانه در مترو»، با آن همدستی می‌کنند تلاش برای جابجایی و هرز دادن ظرفیت گروه‌های اجتماعی در رابطه با مسائل روزمره آن‌ها تلقی کرد؟

مسئله اصلی اینجاست؛ در لحظه‌ای که سیستمِ کارگزارِ وضعیت بحرانی موجود، کماکان به سیاست‌های خود در حوزه محیط‌زیست، اقتصاد، حکمرانی آب، کشاورزی، اشتغال، مسکن، حقوق شهروندی، و ... ادامه می‌دهد مهندسی خنده آیا غیر از صرف‌نظرکردن از شهروندان خشمگین، مسئول و متعهد در قبال جامعه خود است؟ این برنامه همچون پادآرمان‌شهر «میرا» در تلاش است که بدون هیچ بهانه واقعی و به‌صورت تصنعی خنده را بر روی چهره مخاطبان خود بنشاند. در پادآرمان‌شهر خنداونه جایی برای افراد خشمگین، نگران و مضطرب نیست.

مجری به‌کرات فرایند انتخاب افراد حاضر در برنامه از طریق آزمون خنده را گوشزد می‌کند. قسمت مهمانان برنامه نیز در درون منطق شفاف کردن دیوارهای شخصیت افراد و ورود رسانه‌ها به زندگی شخصی و حریم خصوصی آن‌ها قرار می‌گیرد. برنامه از یک‌سوفردیت و خاص بودن حضار را از طریق تبدیل کردن آن‌ها به ماشین‌های خندهاز بین می‌برد و از سوی دیگر در مقابلِ مهمانانی که به اندازه کافی فردیت و تشخص دارند، از طریق ساز وکار ورود به حریم خصوصی تلاش می‌کند که شدت تشخص آن‌ها را کاهش دهد و اصطلاحاً«قابل دسترس» کند. بر این اساس برنامه ذیل استراتژی خندة تصنعی و تحمیل آن بر جمع وارد فرایند باز مهندسی اجتماعی و شخصیتی مخاطبان خود می‌شود.

5. در برنامه خندوانه به صورت آشکاری موضوعاتی چون بحران آب، یا مشکلات محیط زیستی مورد اشاره قرار می‌گیرد. در یکی از برنامه‌های اخیر از کمپینی صحبت می‌شد که در آن روزانه اعضای کمپین باید دو لیوان آب صرفه‌جویی کنند. فارغ از تصنعی و مذبوح بودن چنین کمپین‌هایی از نظر صاحبان‌ نظر و تجربه برای رویارویی با بحران تمدنی آب در اقلیم ایران، برنامه بلافاصله اهداف تبلیغاتی و نمایشی خود در این خصوص را برملامی‌کند؛ مجری در ادامه معرفی این کمپین تلاش می‌کند مخاطبان را، از طریق ترغیب به استفاده از خدمات اسپانسر برنامه، در یک پروژه خیالی انجام آبیاری قطره‌ای و تحت فشار! در یک مزرعه سنتی سهیم کند.

6. چند ماه پیش یوسف اباذری جامعه‌شناس ایرانی، در هشتادمین سالگرد علوم اجتماعی در ایران مطالب صریحی را در خصوص از بین رفتن مفهوم جامعه، تضعیف جامعه‌شناسی، گسترش فردگرایی، رواج سیاست‌زدایی و برجسته شدن علومی چون روان‌شناسی در ایران، مطرح کردند. به نظر موضوع متن حاضر، خندوانه، شاهد دیگری بر مدعای ایشان در خصوص سیاست‌زدایی از جامعه و غلبه روحیه انفعال و بی‌تفاوتی به مسائل پیرامون است.

دراین فرایند سیاست‌زدایی، مردمان از امر سیاسی و گفتگو با دولت صرف‌نظر می‌کنند و خود نهاد قدرت هم ترجیح می‌دهد از طریق برپاکردن آئین همدستی عناصری از جامعه با مسئولیت‌های مستقیم خود، ورزشکاران، هنرمندان، قهرمانان و ...، سیاست واقعی و رفتار مسئولانه را از خود دور کند. طی این سال‌های اخیر بارها فراخوان حضور و مشارکت «مردم» در سیاست در بوق و کرنا شده است و دریغ از کوچک‌ترین فرآیندی برای مداخله این «مرده مردمان» در سیاست. دراین فرآیند اگر بحرانی مانند آب هم مطرح است متهم یا عامل اصلی افراد جامعه است که خود آن‌ها باید از طریق صرف‌نظر کردن از روزانه دو لیوان آب آن را رفع کنند.

7. در جامعه مذهبی ایران احتمالاً شنیده‌شده‌ترین جمله مارکس عبارت «مذهب افیون توده‌هاست» باشد. این جمله که عمدتاً به عنوان مدعای الحادی بودن تفکر مارکسیستی از آن استفاده شده در درون خود منطقی دارد که قابل بسط به حوزه‌های دیگر است، این بسط را مکتب فرانکفورت به صورت دقیقی در خصوص «صنعت فرهنگ» انجام داده است. افیون به خاطر ماهیت تخدیری خود، از طریق قطع ارتباط افراد با واقعیت محیطی خود شرایط دشوار و خشن موجود را تحمل‌پذیر می‌کند. خندید‌ن در درون منطق انواع بحران‌های محیط‌زیستی، خشونت‌های منحصربه‌فرد مذهبی در منطقه، رکود شدید اقتصادی، رشد آسیب‌های اجتماعی و ... کارکردهای مشابه مواد مخدر را ایفا می‌کند. افراد حداقل در لحظاتی که عمدتاً بدون بهانه و از طریق ایجاد یک سازوکار جمعی درگیر عمل خندیدن می‌شوند از واقعیت دور شده و در حلقه رقصندگان یک اجتماع خیالی نشئه می‌کنند.

8. این جمله را جایی از والتر بنیامین خوانده‌ام؛ «شکافتن و به پیش رفتن با تبر تیز شده‌ی عقل، بدون نگاه کردن به چپ و راست برای پرهیز از وادادن به دهشتی که سوسوزنان از ژرفای جنگل‌های ماقبل تاریخ، ما را به خود می‌خواند». زندگی مدرن هم‌نشین ترس و اضطراب وجودی است. برخی مدرنیست‌ها همچون بنیامین این اقبال را داشته‌اند که از طریق امیدواری به عقل جسارت مواجهه با جنگل زندگی را داشته باشند. بااین‌حال به نظرهر لحظه در وضعیتی فرومی‌رویم که در آن یارای نگاه کردن به عمق دره را نداشته و  از فرط پلشتی‌ها، خود را با خیال خوشی‌ها سرگرم می‌کنیم.

* «در فصل‌های خنده دشوار» ترکیب زیبایی است. این ترکیب را در کلاس مرتضی فرهادی، انسان‌شناس ایرانی، در معرفی کتاب شعر ایشان یافتم.
در فصل‌های خنده‌ی دشوار: مجموعه‌یشعر  1354-1346، تهران: شب شكن ، ۱۳۵۷.

** کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی
ارسال نظرات
حامد
۱۴:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۸
صرف نظر از درست یا غلط بودن تحلیل نویسنده، از خوندن این و نوشته و سایر نوشته هایی که تلنگری به ما می زنند و ما رو به عمیق تر فکر کردن به مسائل پیرامون دعوت می کنند لذت میبرم.

فرارو جان باز هم از این دست مطالب تحلیلی بذار
رضایی
۱۱:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۸
چیزی که باید اصلاح شود رابطه بین مردم است که تا حدی دست خودشان و تا حدی تحت تاثیر شرایط و حکومت است. برنامه های شاد تاثیر دارند ولی وقتی کسی به نان شب محتاج یا تا گردن در مشکلات فرو رفته چکونه بخندد؟! این هم هست که به هر چیزی نباید خندید ولی مثبت اندیشی خوب است اما برای اصلاح کاستی ها باید درد و رنج دیگران را هم درک کرد. بقول حکیم ناصر خسرو:
خنده از بی خِردی خیزد، چون خندم
که گرفته است خِرد، سخت گریبانم
باید خنده بی دردی و بی خردی را از خنده شادی واقعی جدا کرد.
Ali
۰۳:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۸
تحلیل خوبی بود هر چند که با برخی از موارد مخالفم. دوستانی که با روشنفکران مشکل دارند، به یاد داشته باشند که معضلات کنونی ما حاصل ساده انگاری و تنزل امور در حد عوام است. اگر چیزی را نمیادمان باشد وقتی قرار است به کسی کمک کنیم، قرار نیست او را نجات بدهیم. و وقتی کمک کردیم با میل درونی این کار را کردیم و از بی مهری طرف مقابل ناراحت نشویم. و یادمان باشد که وقتی از کسی کمک می خواهیم، در حقیقت برای همین یک کار از او کمک خواسته ایم و قرار نیست که او ما را نجات بدهد و یا مسئول شکست های ما باشد.نمی فهمیم یا در حوزه تخصصمان نیست بهتر است که از آن بگذریم. همه متون برای همه قابل فهم نیستند و خیلی طبیعی است. برنامه خنده وانه بیشتر بدرد کره شمالی میخورد تا ایران!
نرگس
۱۱:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۷
با لذت خواندم و اولین بار بود که سایر کامنتها را هم میخواندم. تعجب کردم از نظرات زیر این نوشته.. خیلی زیاد!
لیلا
۱۱:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۷
متاسفم که پشت خندوانه رو نمیبینند مردم و فقط میخندند
سیاوش ایمانی
۱۱:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۷
برای فهم نشاط مردم ایران باید در این جمله رهبری در روز عید فطر تامل کرد:...مردم روزه‌داری که شب قبل را به‌مناسبت احیاء بیست‌وسوّم ماه مبارک رمضان و شب قدر تا صبح بیداری کشیده بودند، در روز گرم تابستان، با زبان روزه در این راه‌پیمایی عظیم شرکت کردند. اینها است راه درست شناخت ملّت ایران؛..
رضایی
۰۹:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۷
واقعاً این جماعت روشنفکرنما فرسنگ ها با زندگی مردم فاصله دارند و به گمان خود با از برنمودن چند نظریه و تئوری می توانند همچون شابلون بر هر جایی بگذارند و طرح دلخواه خود را ترسیم کنند. آنقدر این آروق های روشنفکری بوی بدی می دهند که حال آدم را خراب می کند . یک روز به ماه عسل پیله می کند و می گوید مردم را غمگین می کند. یک روز خندوانه را می کوبد می گوید این خنده تصنعی برای ندیدن و فراموشی مشکلات است. به راستی آرمانشهر این جماعت ساختنی است یا بافتنی؟؟
ناشناس
۱۸:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
متن درست و بجایی بود. مثلا امروز رامبد جوان میخواست بگه پول لزوما باعث شادی و خوشبختی نمیشه و مثالش هم کشورهایی مثل هند و بوتان و ... بود که این اطلاعات کاملا اشتباه است و در هیچ کجا این کشورها جز شادترین ها ذکر نشده اند.
در واقع اینها (از جمله ایران) جز غمگین ترین ها هستند.
یکی از دلایل غمگینی کشورهایی مثل ایران یا هند نداشتن اعتماد به یکدیگر و مقامات و نیز شکاف زیاد طبقاتی هست که نه با خنده مصنوعی و توهمات، که با پیاده سازی الگو های موفق جامعه جهانی در دراز مدت قابل اصلاح میباشد (به شرطی که چنین نیتی از اساس برای مسئولین تعریف شده باشد)
ناشناس
۰۱:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۸
این پرانتز آخرت حرف نداشت...
ناشناس
۱۸:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
خندوانه برنامه جالبیه و پربیننده
یه دختر
۱۸:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
فرارو لطفا یه تحقیقی نظرسنجی چیزی راه بنداز ببینیم چرا بعضیا انقدر از کلمه ی "روشنفکر" میترسند؟
ناشناس
۱۷:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
از اون روز که افغانی ها رو دعوت کرد ازش متنفر شدم
طائل
۱۵:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
من که با داشتن آخرین تحصیلات، چیزی متوجه نشدم، کسی متوجه شد، ما را هم متوجه کند، یکی می خواد زندگی شخصی مجری را خندوانه کند و از حالت حرم سرایی در بیآورد.....
صادق
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
نمیتونم با این متن خوب مخالفت کنم
احسنت
مجید
۱۵:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
دیکته ننوشته غلت ندارد، مهم این است که راهی نو را این برنامه شروع کرده و انشالله بهتر هم خواهد شد در ضمن قرار نیست که هر چیزی که ساخته می شود کامل باشد مطمئنا نقاظ ضعفی دارد ولی مهم شروع یک راه است
همه چیز نود در دنیا مانند نوزاد است با کلی نقص بدنیا می آید ولی امید به بزرگ شدن اور به انسانی بزرگ تبدیل می کند
اختراعات و ابتکارات بشر هم همینطور است هرگز چیزی در حد نهایت کمال ساخته نمی شود

پس مثبت بیاندیشیم
ناشناس
۱۵:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
با سلام.انتقاداتی جدی بر خندوانه وارد است.امامشکل غمگین بودن مردم ما آنقدر جدی تراست که باید حتما چنین برنامه ای را ادامه داد البته با بر طرف کردن اشکالاتش.
ایرانی
۱۳:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
دوست عزیز جناب آقای سلیمانی واقعیت این است که تفکر چپ(که شما از آن جمله اید) یا انچه انتقادی می نامید اساسا هویتی ندارد و وجود خویش را از نفی دیگران و عمیقا با روشی سلبی تعریف می کند. حال این سوال مطرح می شود که چپ اندیشان مگر برنامه ماه عسل را مورد انتقاد قرار می دادند به این دلیل نبود که می گفتند این برنامه از سوژه های غمناک استفاده می کند، مگر این خود شما نیستید که در رسانه ها در بوق و کرنا می کنید که مردم ایران غمگین اند. در همین مقاله اشاره کردید "در وضعیت بحرانی منطقه" حالا که صدا و سیما در پاسخ به منتقدین سعی کرده است برنامه ای شاد را برای مردم فراهم کند باز ناله می زنید که چرا؟ خطاب من به شما و دوستان چپ گرای شما این است اگر بخواهیم یک مزیت نسبی برای شما برشمریم آن هم این است که شما مخالف نظام سرمایه داری هستید اما جالب آن است که در نقد جمهوری اسلامی ایران همیشه غرب و نظام سرمایه داری را الگوی خود قرار داده اید. برادرانه می گویم تناقضهای درونی خود را بشناسید بلکه از دام این نخوت و رخوت اندیشه رها شوید. اما در مورد اباذری که ظاهر مرجع اندیشه شما است. بر کسی پوشیده نیست که اباذری حتی توانایی اداره زندگی خود را ندارد، او حتی نمی تواند یک دوستی ساده را برای مدت کوتاهی حفظ کند چه برسد به اینکه در خصوص جامعه ایران حرف بزند. در پایان توصیه می کنم به جای انتقاد راه حل ارائه کنید حرف زدن راحت است.
سهیل
۱۳:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
 این بند خیلی مفیده و مهمه:

درفرایند سیاست‌زدایی، مردمان از امر سیاسی و گفتگو با دولت صرف‌نظر می‌کنند و خود نهاد قدرت هم ترجیح می‌دهد سیاست واقعی و رفتار مسئولانه را از خود دور کند. طی این سال‌های اخیر بارها فراخوان حضور و مشارکت «مردم» در سیاست در بوق و کرنا شده است و دریغ از کوچک‌ترین فرآیندی برای مداخله این «مرده مردمان» در سیاست.
دانشجو
۱۱:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
بسیار متین و صحیح
سربراه
۱۱:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
آقا به جای این آروغ‌های روشنفکری، به کارکرد واقعی این برنامه توجه کنید. برنامه‌ای که حتی برای یک ساعت هم که شده مردم رو شاد می‌کنه. ولو اینکه در کارکرد کاهش مصرف آب موفق نباشه چه البته اینم مورد تردیده.
ناشناس
۱۱:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
یه برنامه کمدی این همه صغرا کبرا چیدن میخاد؟؟؟این جماعت مثلا روشنفکر ما مو رو تو چشم دیگران میبینن اما تیر اهن18 رو تو چشم خودشون نمیبینن.
ناشناس
۱۰:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
نقد نویسنده‌ی محترم فاضلانه است اما در عالم واقع، مخاطبان به آن علاقه‌منداند. نظر نوبسنده درست است اندکی خنده‌ها تصنعی و تا حد زیادی کنترل‌شده‌اند که شاید الزام به چارچوب‌های سفت و سخت صداوسیما باعث این امر شده است و علاوه بر آن شاید شخصیت تا حدی خشک و محافطه‌کار و کنترلگر مجری هم مزید بر علت شده است. با این‌همه ابن برنامه بسیار موفق و پربیننده است و این، موفقیت کمی نیست.
ناشناس
۰۴:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
بسیار بسیار متن اشتباهی بوده.
فقط یه سری بازی با مفاهیم علوم اجتماعی در صورتی که زمین بازی کاملا بد تعریف شد خیلی از چیزهایی که شما با بیان پر زرق و برق و مزخرف (به معنای طلاکاری زیاد) نوشتید اصلا تو حیطه یک جنگ در یک رسانۀ جمعی که اساس اون به گفته خود والتربنیامین شکستن هاله ها است نمی گنجه. راه های دیگری هم برای خودنمایی علمی هست دوست عزیز.
Tadbir
۰۱:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
چش نداری ببینی مردم میخندن؟؟؟
ناشناس
۰۰:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
من كه نفهميدم
ناشناس
۲۳:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۵
تحلیل خوبی بود.
kasra
۲۳:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۵
خیلی خوب بود .بسیار ممنون
ناشناس
۲۳:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۵
عالی بوئ ولی باید از بین رفتنفردگرایی و رابطه بین سوژه و ابژه را عامانه تر میگری تا کسانی که به مباحث و روابط فرهنگ و قدرت آشنایی ندارن، مساله شما را بفهمن.
ناشناس
۲۲:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۵
متن خوب بود با چند اما و اگر: به طور کل نگاه چپ گرایانه گرچه با خود انتقاد از نظم موجود و سیستم حاکم را همراه دارد اما معمولاً فاقد توانایی ارائه راهکار است. هویت چپ در نقد و روشنی بخشی و زدودن پرده هاست ولی جایگزینهای مناسبی را ندارد گو اینکه گل سرسبد فرانکفورتیها یعنی هابرماس سعی کرده با کمک کنش ارتباطی این راه حل را معرفی کند. دوم آنکه این برنامه فارغ از لایه های درونی خود، واقعاً خنده دار است. یعنی می شود به آن خندید گرچه مثل یک کاریکاتور سیاسی یا متن مسجع سرشار از کنایه ها و اشارات نباشد. شوخی های روزمره ای که با دوستان و خانواده مان داریم که الزاماً معناگرا و متعالی نیستند بلکه فقط «خنده» اند. سوم، سطح مسائل و مشکلات در کشور ما بسیار فراتر از آن چیزی است که در متن اشاره کرده اید. سیاست زدایی هم که استاد اباذری اشاره کردند، یک نکته از قلم افتاد شاید هم ایشان نتوانست بر زبان بیاورد، آن هم عقلانیت زدایی است که پیش و بیش از سیاست زدایی رخ داده است. بی تفاوتی و انفعال در مقابل امر و کنش سیاسی در وهله اول نشانگر یک عمل غیر عقلایی است تا اضمحلال فرهنگی یا هر چیز دیگر.
مرده مردم
۲۲:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۵
عالی بود
ناشناس
۲۱:۵۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۵
خیلی وقته فقط رامبد میگه رامبد جوانم...ظاهرا متن قدیمیست یا نویسنده بخش های ابتدایی برنامه هارو ندیده.
ناشناس
۲۱:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۵
خیلی با ابن برنامه میخندم .
ناشناس
۲۰:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۵
آره بهتره برنامه رو تعطیل کنند مردم برند کلاس های آزاد موسسه رخداد شرکت کنند تا همه از دم افسرده شن
ناشناس
۲۰:۳۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۵
هنر یک نویسنده ی قابل در اینه که با در دست داشتن هر دایره ای از لغات، توان نگارش متنی روان، مفهوم، و قابل درک رو داشته باشه. متاسفم که باید عرض کنم نویسنده ی متن حاضر قدرت انتقال مطلبی که در ذهنش بوده رو نداشت. و تاسف بیشتر در این سبک نوشتار وقتی پیش میاد که چون مخاطب متوجه اصل مطلب نمیشه، امکان نقد کردن براش فراهم نمیشه. اتفاقن نقطه اختلاف برنامه ی خندوانه و این نویسنده ی محترم در همین نکته است، خندوانه با ساده ترین ابزارها حرفی رو میزنه که چنین نویسندگانی، با ابزارهای سخت و پیچیده قادر به گفتنش نیستند. بدیهیه که ذهنهای سخت، حرفهای ساده رو به سختی درک کنند.