صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۲۳۶۵۷
محسن بهشتی
تاریخ انتشار: ۰۶:۵۰ - ۲۶ بهمن ۱۳۹۳
مطلب دریافتی- محسن بهشتی؛ سال‌ها پیش در جلسات هفتگی پخش فیلم به همراه نقد و بررسی با حضور سازندگان و عوامل، پس از دیدن فیلم و شنیدن صحبت‌های زیبا و نغز نویسنده و کارگردان محترم، یک سوال خطاب به آن‌ها مدام در ذهنم تکرار می‌شد: «شما این‌ها را می‌دانستید و این فیلمنامه ضعیف را نوشته‌اید یا این فیلم متوسط را ساخته‌اید؟!»

نکات مطروح به قدر کفایت اغوا کننده بود تا بدان جا که محرکی برای شرکت در دیگر جلسات یا کلاس‌های نظری باشد. فلذا نگارنده را پیگیر بیش از پیش مصاحبه‌های ایشان نمود. اما در کمال تعجب شاهد تکرار مکرارات و بیان‌‌ همان لفاظی‌ها بودم. طُرفه آنکه فضای شبه روشنفکری کماکان به قوت خود باقی بود.

اگر بحث ادامه پیدا می‌کرد اصطلاحات علمی جای خود را به ترکیبات شاذ من عندی می‌داد که فقط سردرگمی مخاطب را در پی داشت و نگرانی از ریختن آبرو بواسطه ندانستن، مانع پرسش نیز می‌شد! آنجا بود که پاسخ خود را دریافتم! بیانات شیوا منحصراً برای‌‌ همان یک ساعت جلسه پربار نقد است و پشتوانه علمی در کار نیست.‌‌ همان فیلم هم بیش از انتظار خوب از آب درآمده!

حقیقت این است که بعضی از ما برای‌‌ همان یک ساعت دلبری می‌کنیم و باقی ماجرا تکرار‌‌ همان است!

از چشم بخت خویش مبادت گزند از آنک
در دلبری به غایت خوبی رسیده‌ای [۱]

نمی‌دانم دلیل آن در فاصله گرفتن از کتاب‌های خوب است که در دنیا به bibliophobic بودن یا به عبارتی دارای فوبیا نسبت به کتاب، معروف شده‌ایم و خوراک فکری را نه از منابع موثق، که از media و شبکه‌های عموما مبتذل خارج نشین دریافت می‌کنیم تا بدان جا که باز کردن کتاب و تورق آن در اماکن عمومی آنچنان موجب تعجب دیگران است که گویی ذنب لایغفر صورت گرفته است!

شاید در سفر نرفتن و تعریف سفر در مقاصد تکراری و نگرانی از تجربه‌های جدید است یا واهمه از ارتباط و برقراری دوستی‌های جدید و نگاه صفرو یکی به دیگران باشد. ممکن است به دلیل بیراهه رفتن در ایجاد جذابیت از طریق این حجم عظیم عمل‌های زیبایی و استفاده نگران کننده از مواد آرایشی باشد.

گر شدی محسوس جذاب و مهار
پس نماندی این جهان دارالغرار [۲]

هر چه هست به محاق تکرار نائل آمده‌ایم! چه در زندگی فردی و چه اجتماعی. برای گریز باید چاره‌ای بیندیشیم تا دیر نشده است.

می‌رود چون کفش کژ در پای کژ
گرچه حکمت را به تکرار آوری [۳]

شیخ اجل نیز فرماید:

قوت حافظه گر راست نیاید در فکر
عمر اگر صرف شود در سرتکرار چه سود؟ [۴]



 [۱] غزلیات حافظ / غزل ۴۲۲

 [۲] مثنوی معنوی / دفتر چهارم / بخش ۵۰

 [۳] مثنوی معنوی / دفتر دوم / بخش ۹

 [۴] غزلیات سعدی / غزل ۲۹
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: