مطلب زیر را آقای مجتبی دهقانی نوشته و برای انتشار در ستون «از نگاه شما»
به فرارو ارسال نمودهاند
در عالم علم پزشکی بیماری که دچار مرگ مغزی شده است تقریبا امیدی نسبت به حیات دوباره او وجود ندارد. البته تمامی پزشکان با هر امکاناتی که شده سعی در احیاء بیمار دارند اما آنچه را که تجربه اثبات کرده مرگ انتهای امر بیمار خواهد بود.
در عالم سیاست هم سیاسیونی که در عرصه سیاست چند سالی که در اریکه قدرت بوده اند و بنا بر عملکردشان مردم آنها را از دور قدرت به حاشیه رانده اند سعی دارند با هر وسیله و امکاناتی که هست خود را در عرصه سیاست نگه دارند و حداقل نام و نمایی از خود در این عرصه به صورت مستمر بجای بگذارند.
بعضی از آنها امید دارند که شاید روزی حیات سیاسی خود را دوباره بدست بیابند، پس ناچار هستند با هر امکانات و وسیله ای که شده خود را از این عرصه نگه دارند.
حال با کمی تامل در سیر تحول سیاسی در این 35 سال متوجه خواهید شد سیاست مداران تکنوکرات و لیبرال دولت سازندگی و سکولارهای دولت اصلاحات بعد از کارنامه 16 ساله خود توسط مردم از عرصه سیاست کنار گذاشته شدند.
در این بین اوضاح و احوال سیاسی آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی در عرصه سیاست در این سالهای اخیر جای بس تامل دارد.
آقای هاشمی در طول 8 سال ریاست بر قدوه مجریه به برکت تفکرات تکنوکراتی و لیبرالی خود در عرصه های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و غیره کارنامه فراموش نشدنی از خود به یادگار گذاشت.
قطعا مردم ایران زمین خاطرات و اتفاقات در نوع سیاست اقتصادی دولت کارگزاران که همان املای دیکته شده بانک جهانی را سر مشق کرده بودند از یاد نخواهد برد. سیاست تعدیل اقتصادی که در آن زمان دولت کارگزاران با افتخار اعلام کردند که قشر مستضعف و پایین جامعه باید در زیر چرخهای این تعدیل اقتصادی خورد شود تا کشور به توسعه دست پیدا کند البته شما بخوانید تا دوستان و نزدیکان و آقازاده هایشان به آلاف و علوف برسند.
قطعا سیاست وادادگی فرهنگی در 8 سال زمام داری دولت سازندگی تا انتهای تاریخ این کشور در کارنامه انها ثبت خواهد ماند، وادادگی فرهنگی که رهبری عزیز آن را به تهاجم، شبیخون و ناتوی فرهنگی تشبیه کردند.
بعد از دولت تکنوکرات و لیبرال سازندگی با بر سر کار آمدن دولت سکولار اصلاحات تهاجمات فرهنگی جهت دیگری گرفت و در موارد متعدد و گسترده اصل اعتقادات اسلام و شیعه را مورد حمله خورد قرار دادند.
صحبت در این مورد بماند برای بعد...
حال نکته این جاست با این کارنامه درخشان خود! چند سالی است با اراده مردم از عرصه سیاست کنار گذاشته شده اند اما از آنجا که این عزیزان باور ندارند که مورد غضب اراده مردم قرار گرفته اند هنوز امید دارند شاید بتوانند دوباره بر عرصه سیاست حضور پررنگ و موثر داشته باشند.
شاهد این ادعا انتخابات مجلس ششم، انتخاب ریاست مجلس خبرگان سال 89، ریاست جمهوری سالهای 84، 88 ،92 می باشد.
اولین شوک سیاسی برای آقای هاشمی در انتخابات مجلس ششم اتفاق افتاد در آن سال هاشمی در بین 30 نفر منتخب مجلس شهر تهران قرار نگرفت اما به کمک و مددهای غیبی توانست سی امین کرسی مجلس ششم در تهران را از آن خود کند. اما از آنجا که برای او تصاحب این جایگاه با آن سابقه عریض و طویل برایش گران تمام شد و از نمایندگی مجلس ششم انصراف داد.
در انتخابات سال 84 برای آقای هاشمی امر مشتبه شده بود که دوباره می تواند در عرصه سیاست عرض اندام نماید و قطعا در محاسبات خود بر روی رای مردم حساب نموده بود، اما همین رای و اراده محکم مردم بود که در آن سال در برابر تمامی امکانات و تلاشهای گسترده صاحبان و قدرت و ثروت برای برگرداندن هاشمی به عرصه سیاست با نه قاطع مردم مواجه شدند و در چهار سال بعد هاشمی و خاتمی با پشتیبانی از فتنه گران و براندازان نتوانستند ضمینه حضور خود را در عرصه سیاست فراهم نمایند و با این اقدام و حمایت از براندزان نظام تیر خلاص بر کارنامه سیاسی خود زدند.
در سال 89 و در جریان انتخابات ریاست مجلس خبرگان حمایت و پشتیبانه هاشمی از فتنه گران جریان 88، خبرگان ملت را بر آن داشت که سکان ریاست این نهاد مهم نظام را از او گرفته و به آیه الله مهدوی کنی تحویل دهند این چرخش از مسند ریاست به عضو خبرگان تا به امروز ادامه دارد و این خود شاهد به زوال رفتن حیات سیاسی هاشمی میباشد.
در انتخابات سال 92 ریاست جمهوری هاشمی و خاتمی بازی (می آیم و نمی آیم) را راه انداختند تا آرام آرام اذهان عمومی جامعه را برای حضور خود فراهم آوردند اما دیری نپاید که خاتمی شاید از باب تعقل فهمید در این عرصه دیگر جای برای او وجود ندارد و عطای انتخابات را به لقایش بخشید.
اما هاشمی شاید بخاطر کهولت سن و عوارض آن توانایی تحلیل درست از اوضاع و احوال نداشت و پا بر عرصه انتخابات نهاد که با اقدام انقلابی و تحسین برانگیز شورای محترم نگهبان مواجه شد.
بعد این اتفاقات هاشمی و خاتمی قبول کرده اند که دیگر در عرصه سیاست این سرزمین جایی برای آنان نیست، اما از آنجا که باور این حقیقت تلخ است هنوز امید دارند، از این رو هر از چند گاههی خاتمی با حضور در نمایشگاه عکس فلان عکاس، موزه فلان بهمان، نمایش تاتر فلان کس، اکران و نمایش فیلم فلان شخص و مجالس ختم و غیره اعلام موجودیت نموده و به برکت سایتها و روزنامه ها اعلام میدارد که هنوز زنده است.
عالیجناب عزیز هم به برکت دانشگاه آزاد هر از چند گاهی با سفر به یکی از شهرستانها و یا واحدهای این دانشگاه رفته و کتابخانه، آزمایشگاه یا سلف غذاخوری این دانشگاه را افتتاح مینماید.
دیدار های آیت الله با اتاقهای بازرگانی و کسبه تجار و نمایندگان ادوار و دانشجویان مسئله دار و غیره از فعالیتهای سیاسی ایشان می باشد. البته به برکت بر سر کار آمدن دولت اعتدال و دوستان عالیجناب هر از چند گاهی وزرا به اتفاق معاونین خود با ایشان دیدار نموده و گزارش عملکرد ارائه میکنند و از ارشادات ایشان بهرهمند میگردند.
در این میان جناب وزیر خارجه برای هاشمی سنگ تمام گذاشته و هر شخصیتی و هیئت سیاسی که از کشور های خارجی به جهت مناسبات به ایران سفر میکنند حتما جهت تیمم و تبرک دیدار با هاشمی در برنامه ایشان قرار میدهند.
در این چند هفته اخیر هم هاشمی و خاتمی با استفاده از تمام امکانات تبلیغاتی خود صحبت از ایجاد ائتلاف وحدت برای انتخابات مجلس دهم با همکاری ناطق نوری راه انداخته اند.
اما فارق از تمام این مواد همه این تلاشها و کوششها و استفاده از تمامی امکانات و انتشار تصاویر آنان در صفحه اول روزنامه های منتسب و انعکاس صحبتهای آنها در رسانه های زنجیره ای بر این است که تنفس مصنوعی به هاشمی و خاتمی داده شود شاید بتوانند به حیات سیاسی خود ادامه دهند.
درست: اوضاع، زمینه، فارغ از
آقای دهقان در جهت پاسداشت فرهنگ مورد تهاجم ایران لطفا هم از نظر شکل و هم محتوی درست بنویسید. با تشکر
فرارو از تو بعيده. نه اينكه اين مطلب را چاپ كردي كه به خاطر چاپ نكردن تحليلهايي ديگري كه ميدانيم در كشور داراي آزادي بياني مثل ايران وجود دارد ولي سايتهاي ترسو و نان به نرخ روزخوري مثل شما ميترسند منتشر كنند.
اگه میخواید مطلبی بذارید خواهشنا از خودتون باشه
نه اینکه بیاید جمله به جمله کپی کنید
من بسیاری از جملات شما رو جاهای دیگه دقیقا به همین شکل و جمله بندی خونده بودم
دیدگاه شما محترمه ولی کپی رایت رو رعایت کنید لطفا
اونی اینا رو نوشته نگران کپی رایت نیس بلکه نگران اینه که خاتمی هنوز محبوب مردمه.
تا سیه روی شود هر که او غش باشد
اجازه بدهید آقای خاتمی کاندیدا شوند و هر مهره ای که میخواهید برای رقابت با ایشان بیاورید تا میزان محبوبیت و مقبولیت هر طرف معلوم شود .من نمی دانم از طرف کدام ملت صحبت میکنید.