مقدمه:
دكتر سيد سلمان صفوي نويسنده و كارشناس مسايل روابط بين الملل است. وي مدير مركز بين المللي مطالعات صلح و سردبير فصلنامه ديپلماسي صلح عادلانه است. با او در مورد جنبش هاي كشورهاي عربي و ريشه يابي شان و همچنين مقايسه آنها با يكديگر و البته نقش ايران و استراتژي هاي ديپلماتيك ايران در اين ميان گقت و گو كرده ايم.
1- در ريشه يابی حوادث اخير خاورميانه و شمال آفريقا، شكل گيری اين حوادث دارای چه زمينهها و پيش زمينههايی است و به چه مواردی می توان اشاره كرد؟
هم زمانی چهار تحول مهم رسانه های دیجیتالی، بحران اقتصادی، بیداری اسلامی و انسداد سیاسی بحران مشروعیت و مقبولیت حکومت ها در خاورمیانه اسباب آغار شگفت انگیز دومینوی سرنگونی دیکتاتوری ها و ایجاد شرایط جدید سیاسی در خاورمیانه شده است.
2- امروز در جهان تفاوت ديدگاههای متفاوتی در مورد ريشهها و عوامل اين رويدادها وجود دارد، برخی آن را اسلامی، برخی انسانی و گروهی نيز اقتصادی میدانند. به عنوان يک صاحبنظر به نظر شما كدام يک از اين عوامل مطرح است؟
شکاف طبقاتی، فقر و بیکاری، چپاول بیت المال به وسیله حاکمان و طیف برگزیده حاکمیت، تسلط نظامیان بر شاهرگ های اقتصادی کشور و تورم دو رقمی از جمله مؤلفه های اقتصادی قيام ملت هاست. تحقير و تهديد ملت به صورت پيوسته و سازمان يافته توسط پليس و سازمان اطلاعات و امنيت، سانسور كتاب، مطبوعات و آثار هنری، محدود كردن و سركوب فعاليت های انديشه ای اصحاب انديشه، بستن احزاب سياسی متنفذ، تضييق حقوق مدنی، دستگيری، شكنجه و آزار دگرانديشان، ناديده گرفتن حقوق شهروندی، عدم توزيع قدرت سياسی، عدم آزادی مطبوعات و رسانه های غيردولتی، برگزاری انتخابات فرمايشی پارلمان و رياست جمهوری كه در واقع انتصاب مقامات بوده اند، نـه رقابت آزاد انتخاباتی و كرنش در مقابل رژيم تل آويو از جمله مؤلفه های انسانی قيام هستند. رشد فزاينده رسانه های ديجيتالی كه به سختی توسط دولت ها قابل كنترل اند نظير موبايل، دوربين موبايل، اس ام اس موبايل و اينترنت موبایل كه در مجموع هر شهروندی را قادر ساخته يک خبرنگار شود، سايت های اينترنتی نظير فيس بوک و شبكه های خبری تلويزيونی نظير الجزيره در رابطه با تونس و مصر وَ شبکه العالم در رابطه با بحرين از ديگر مولفه های ايجابی و انسانی بوده اند.
بيداری اسلامی، پيروزی های جنبش های اسلامی منطقه بر دشمنان قدرتمندشان نظير پيروزی حزب الله در مقابل تهاجم گسترده هوايی، دريايی و زمينی رژيم تل آويو و عدم شكست حماس در مقابل تهاجم گسترده نظامی و اقتصادی تل آويو به غزه، عدم بيروزی مطلق استراتژی های آمريكا در عراق و افغانستان، شكست عربستان در سركوب ملت يمن و شكست در ايفای نقش در تحولات فلسطين، لبنان و عراق وَ فعاليت های آرام و طولانی نرم جنبش اسلامی در تونس به رهبری استاد راشد الغنوشی در تونس و اخوان المسلمين در مصر و جريان الحق به رهبری دكتر سعيد شهابی و استاد حسن المشيمع در بحرين و جنبش مقاومت الحوثی در يمن از جمله مولفه های نقش اسلاميست ها در جریان اعتراضات موجود در جهان عرب است.
3- تفاوتهای موجود در اين تحولات چيست؟ برای مثال چه تفاوت هایی بین حرکت های تونس، مصر، ليبی، يمن و سوريه وجود دارد؟
هر پنج كشور تونس، مصر، ليبی، يمن و سوريه دارای حكومت های بسته و امنيتی - نظامی هستند و سال هاست به وسيله نيروهای نظامی اداره می شوند. در حوزه حاكميت، مناسبات ناعادلانه اقتصادی هر بنج كشور مشابه اند. اما در حوزه سياست خارجی تفاوت محسوس دارند. تونس، يمن و مصر جزو اقمار بلوک غرب به سركردگی امريكا واز مخالفان محور مقاومت به رهبری ايران و سوريه اند.
در حالی كه ليبی در سال های اخير گرايش به رهبری افريقا را در پيش گرفته و از مخالفان محوری حكومت های محافظه كار عرب به رهبری مشترک عربستان و مصر است. از شاخصه های اصلی سیاست خارجی قذافی می توان به نگاه به جانب غرب هم زمان با حفظ روابط گسترده با روسيه و چين و مخالفت با رژيم تل آويو و دوستی نسبی با جمهوری اسلامی ايران اشاره کرد. سوريه شريک اصلی ايران در جبهه مقاومت عليه سلطه آمريكا و صهيونيسم در منطقه است. در حالی كه در مراحل اوليۀ قيام در تونس، مصر و يمن مردم نقش اصلی را ايفا می كردند. در ماجرای ليبی و سوريه مسئله پیچیده تر است. خط نفوذ غرب در لیبی بسیار پیچیده است، چنان که موسی کوسا وزیرخارجه پناهنده شده لیبی به انگلیس از اوائل دهه 80 جاسوس این کشور در لیبی بوده و از جمله افرادی است که قذافی را به توقف و نابودی برنامه های هسته ای لیبی و تسلیم به غرب تشویق کرده است. همچنین فردی كه شورای دولت موقت ليبی را تشكيل داد و اسباب ملاقات آنها را با ساركوزی در كاخ اليزه در پاريس فراهم نمود صهيونيست معروف برنارد لوی از مخالفان سرسخت انقلاب اسلامی ايران، سوريه، حماس و حزب الله لبنان است. اینک در جريان جنبش ليبی دو خط موازی فعال اند؛ جنبش مردمی و جريانات سازمان يافته سكولاريستی غرب زده كه ناتو حامی و رسانه های غربی حامی آنها هستند. مداخله ناتو در ليبی به هيچ وجه اقدامی بشر دوستانه نیست، بلكه در جهت تقويت حضور ناتو و سرسپردگان ناتو در ليبی است. آنها می خواهند مطمئن شوند قذافی سرنگون می شود و جايگزين او اسلام گرايان نیستند، بلكه سكولارهای وابسته به غرب كه هم اكنون به وسيله برنارد لوی صهيونيست اداره می شوند به حاکمیت می رسند. شيعيان بايد بيدار باشند كه به خاطر ظلم سنگينی كه رژيم قذافی عليه امام موسی صدر مرتكب شده در دام توطئه های ناتوگرفتار نشوند.
در ماجرای سوريه دو خط جنبش اسلامی و جريان وابسته به عربستان و غرب دوشادش به پيش می روند. درعا شهر مرزی با اردن، نقطه ثقل نفوذ عربستان و اردن است. غرب می خواهد يا حكومت بشار اسد را با حمايت از مخالفينش تضعيف كند تا امتيازات بيشتری بگيرد و يا درصورت تغييرات اساسی در ساختار قدرت و سياست خارجی مصر و پيوستن این کشور به جبهه مقاومت، حكومت اسد را سرنگون كند تا از تغيير بيشتر موازنه قدرت در خاورميانه به زيان رژيم تل آويو جلوگیری کند. مسلما اگر جهت گیری تونس و يمن تغيير کند و از اردوگاه غرب خارج شوند به منافع صهيونيست ها در خاورميانه ضربه مهلکی خواهد خورد. بنابراین برای جلوگيری از نفوذ بيشتر ايران در خاورميانه، سرنگونی حكومت سوريه در دستور كار صهيونيست ها قرارگرفته است. برای صهيونيست ها و آمريكا بسيارمهم است كه انقلاب اسلامی ایران پيروز تحولات فعلی خاورميانه نباشد.
4- در برابر اين حوادث هریک از كشورها و قدرتها مواضعی را اتخاذ كردند. نظر شما در مورد مواضع جمهوری اسلامی ايران در مورد اين تحولات چيست؟ آيا اين مواضع مقتدرانه بود يا صرفاً اتخاذ موضع بود؟
ديبلماسی ايران در رابطه با تحولات اخير ضعيف عمل كرده است. ايران نيز همانند سایر دولت ها از وقوع قيام های اخير مردمی در خاورميانه شگفت زده شد و تا كنون نتوانسته است نقش عملی مهمی در جهت دهی و ارتباط گيری با بازيگران درصحنه جديد منطقه ايفا كند. درپی وقايع بحرين و يمن و ایفای نقش پررنگ توسط عربستان در اين مناطق و رجزخوانی های عربستان عليه ايران و عدم پاسخ عملی ايران، به اقتدار ایران آسيب رسید.
5- نكته مهم قابل بررسی در مورد تحولات اخير منطقه، قيام مردم بحرين است. ورود عربستان به بحرين و حمايت اوباما و انگليس از رژيم حاكم بر بحرين باعث مغلوبه شدن قيام گردید. بسياری بر اين باورند كه موضعگيری جمهوری اسلامی ايران چندان مقتدرانه نبوده است. به باور شما ايران در برابر قيام مردم بحرين چه اقدامی می توانست صورت دهد كه منجر به اشغال اين كشور از سوی عربستان و پديد آمدن شرايط فعلی نشود؟
چنانچه ايران نسبت به حكومت بحرين اعتماد سازی كرده بود و كانال های مهم واقعی تماس در حوزه های امنيتی، نظامی و سياسی بين دو حكومت ايجاد شده بود؛ دولت بحرين متوجه می شد كه ايران نقشی در اعتراضات مردمی این کشور ندارد. اگر دولت ايران در پی وقايع بحرين به دولت این کشور در مورد عدم دخالت در مسائل داخلی بحرين اطمینان می داد و در ضمن هشدار می داد كه دخالت نظامی عربستان مخل ثبات منطقه و روابط مسالمت آميز سياسی است؛ احتمالا دولت بحرين ايران را متهم به دخالت در امور خود نمی كرد و عربستان نيز با تامل بيشتری در رابطه با دخالت نظامی در این کشور برخورد می كرد. البته دولت های بحرين و عربستان بس از سرنگونی بن علی در تونس و حسنی مبارک در مصر و حمايت آمريكا ازساقط شدن آنها احساس كردند درصورت قيام ملت های خود با همين نوع برخورد آمريكا مواجه می شوند و نمی توانند از حمايت آمريكا بهره مند شوند، از این رو در شورای همكاری خليج فارس - مستقل از امريكايی ها - تصمیم گرفتند از انتقال دومينوی سرنگونی حكومت ها در شمال افريقا به خليج فارس جلوگیری کنند. واقعيت این است كه بحرین مستعدترين كشور برای تحول در كشورهای عربی خليج فارس است، زیرا دموکراسی در اين كشور بيشتر از سایر كشورهای منطقه است. در بحرین شيعيان كه اكثريت را تشكيل می دهند از ساختار اصلی قدرت كم بهره اند و در عين حال به خاطر وجود شبکه مساجد و احزاب متشكل ترين جريان منتقد را دارا هستند، بنابراین آمريكا به بخشی از اپوزيسيون بحرین برای حمايت از تغييرات چراغ سبز داده است. البته هدف اصلی بحرين نيست؛ عربستان است اما مبدأ شروع دومينو بحرين است. دخالت نظامی عربستان كه با ريسک بالای نظامی و سياسی همراه بود در چارچوب ادراک احساس خطر جدی سعودی از انتقال بحران به عربستان صورت گرفت.
اگر ايران به عربستان اطمينان می داد كه ايران در قبال سناريوهای آمريكا در تغيير رژيم های منطقه در كنار آنهاست و آماده است روابط جديدی براساس شرايط جديد منطقه با آنها منعقد كند شايد عربستان اين گونه عمل نمی كرد. اینک نيز هنوز دير نشده و ايران بايد با دولت های منطقه وارد مذاكرات جديدی برای ايجاد یک بلوک قدرتمند در مقابل هژمونی غرب شود. طبيعی است كه ايران بايد جهت ايجاد اصلاحات اساسی به حكومت های منطقه مشاوره بدهد تا با پـرشدن فاصله ملت – حاكميت، دولت ها بتوانند ثبات خود را حفظ کنند.
6- شما به خوبی بر خليج فارس و تحولات آن اشراف داريد، اختلافات ايران و اعراب حاشيه جنوبی خليج فارس را در چه می بينيد. راه پايان دادن به اين اختلافات چيست؟
اساسا اين اختلافات چندین وجه دارد. اولا این کشورها براساس فهم اوليه و برخی از اقدامات آغازين انقلاب اسلامی ايران می پندارند ايران درپی سرنگونی حكومت آنهاست، لذا بین ایران و این کشورها جـوِّ عدم اعتماد حاکم است. ثانیا بين ايران و عربستان رقابتی آشکار در خاورميانه وجود دارد و توسعه نفوذ ايران در فلسطين، لبنان و عراق موجب نگرانی و ناخشنودی عربستان شده است. ثالثا این کشورها بخشی از اردوگاه غرب اند و برخی از تصميمات آنها در چارچوب منافع، استراتژی ها و سناريوهای غرب است. اطلاعات غلط و تحليل اشتباه داده ها و وقايع، از عوامل ديگر بدبينی این کشورها به ايران است. آنها فكر می كنند ايران خواستار توسعه تشيع در کشورهای تحت حاکمیت آنها و تاسيس حكومت های شيعه وابسته به ايران در منطقه است. راه چاره این است كه در وهله نخست گام های عملی جهت اعتماد سازی برداشته شود. برای ايجاد اعتماد بايد كانال های فعال سياسی - امنيتی - نظامی بين ايران و کشورهای مذکور ايجاد شود تا دو طرف بتوانند از نفوذ اطلاعات غلط و تحليل های اشتباه جلوگيری كنند. ايران بايد رسما به آنها اطلاع دهد كه در صورت عدم همراهی با استراتژی های ضدايرانی غرب در منطقه و عدم مماشات با تل آويو آمادگی دارد مجددا چارچوب های کنونی مرزی را بپذيرد و از سرنگونی حكومت های آنها پشتيبانی نمی كند. ايران و عربستان دو قدرت اصلی خليج فارس بايد با توجه به شرايط جديد منطقه و سياست های جديد آمريكا - كه در تعارض نسبی با منافع عربستان است – سعی کنند به توافقات جديد امنينی -سياسی - نظامی دست یابند وگرنه دو طرف متضرر می شوند. ايران و عراق بايد به شورای همكاری خليج فارس بپيوندند تا امنيت منطقه به وسيله كشورهای منطقه تامين شود.
7- آنچه در سوريه می گذرد برای مخاطب ايرانی يک سوال بزرگ است. حتی برای مخاطب خارجی وضعيت موجود در سوريه به گونهای بغرنج شده كه تشخيص سره از ناسره سخت شده و اتخاذ موضع را نیز پيچيده كرده است. دلايل بحران كنونی در سوريه را در چه می بينيد؟ آيا دولت شار اسد می تواند بر شرايط به وجود آمده غلبه كند؟
عدم وجود دموكراسی و عدم توزيع عادلانه ثروت در سوريه باعث رنجش بخش بزرگی از جامعه سوريه شده، اما اگر حكومت بشاراسد بتواند به سرعت اصلاحات سياسی و اقتصادی ایجاد کند؛ غربی ها و دشمنان خارجی حكومت از سربازگيری مردم سوريه عاجز می شوند. سوريه از یک سازمان امنيت قوی و ارتشی سازمان يافته و مطلقا وفادار در رأس و نسبتا وفادار در قاعده برخوردار است. تلفيق اصلاحات، گفتگو با منتقدين غيروابسته به بيگانه و كنترل و برخورد با جريانات وابسته می تواند حكومت بشاراسد را حفظ كند، اما مطلقا باید از كشتار مردم اجتناب شود. نيروهای نظامی باید حافظ امنيت كشور و مردم باشند نـه مأمور كشتن آنها. علاوه براین كشتن مردم اسباب بی اعتباری داخلی و خارجی حكومت می شود. در عين حال نبايد غافل بود كه همه مخالفين اسد از جنس مردم و ملی نيستند، بلكه يكی از ستون های اصلی تحركات فعلی عليه اسد، نهادهای اردوگاه غرب نظير سرويس های جاسوسی انگليس، آمريكا، تـل آويو، فرانسه و رسانه های امپرياليستی اند.
8- تركيه در تحولات اخير منطقه نقش پررنگی ايفا كرده است. آيا اين نقش كه در مناطق گوناگون دارای رنگ و لعاب متفاوت بود میتواند ادامه یابد؟ آيا تركيه توان دارد كه همچنان به ايفای نقش بيشتر در منطقه بپردازد؟ برخی خواستار ايجاد يک اتحاد استراتژيک بين ايران، تركيه و عراق هستند - مانند پيمان سعدآباد و بعدها سنتو و سيتو - آيا شرايط فعلی ظرفيت چنين اقدامی را دارد؟ در صورت چنين پيوندی آينده منطقه به كدامين سو می رود؟
بين سه كشور ايران، تركيه و عراق همگرایی گسترده ای وجود دارد كه ظرفيت ايجاد يک جبهه متحد را برای آنها فراهم كرده است. در صورت ايجاد چنين جبهه ای این کشورها نقش اصلی در منطقه ايفا می كنند. بازی مصر و عربستان در كنار اين جبهه، آينده منطقه را رقم می زند. اگر مصر به اين جبهه بپيوندد عربستان دو راه بيشتر ندارد: یا با توجه به تنش های موجود بين این کشور و آمريكا، عربستان با تجدیدنظر اساسی در سیاست خارجی خود و پیوستن به این جبهه موجب انزوای آمريكا در منطقه شود و يا با ايجاد جبهه جديدی از حكومت های محافظه كار كه توان رقابت با جبهه مقاومت را ندارند، قدرتش در منطقه رو به افول خواهد رفت. نقش تركيه در تحولات آتي خاورميانه بيشتر ميگردد. رقابتهاي تركيه با ايران همزمان با همگرايي بيشتر ميگردد. اين نوع روابط در روابط بين الملل بارادوكسيكال نيست.
8- آينده حركتهای به وجود آمده در منطقه را چگونه ارزيابی میكنيد؟ آيا قدرتهای بزرگ می توانند بر امواج سوار شوند و به هژمونی خود در منطقه ادامه دهند؟
بدون شک توازن و ساختار قدرت در خاورميانه با توجه به جنبش های مردمی و سقوط بن علی و مبارک و لرزان شدن تاج و تخت اكثر حكومت های منطقه به سرعت در حال تغيير است. بازنده اصلی تحولات اخير رژيم تل آويو است كه مهم ترين ياور خود مصر و مبارک را از دست داده است. مرزهای مصر و غزه بازشده و حماس و فتح به توافق رسيده اند. با سقوط بن علی و مبارک و بی اعتمادی حكومت های عرب به امريكا، دوره هژمونی آمريكا در خاورميانه به اتمام رسيده، اما ممكن است تا مدتی همچنان نفوذ خود را در منطقه حفظ كند. جبهه مقاومت به محوريت ثابت ايران بيشترين نقش را معادلات منطقه ايفا خواهد كرد. در صورت ايجاد جبهه ای بين ايران، تركيه، سوريه، عراق و مصر این بلوک جديد قدرت می گیرد و حتی می تواند نقش فرامنطقه ای ایفا کند. در صورت اعتمادسازی بين ايران و عربستان جبهه هم گرايی اسلامی در توازی با آمريكا و اروبا ايجاد خواهد شد، اما چنين امری بستگی تام به مديريت تخصصی ديبلماسی سياسی - امنيتی - نظامی ايران دارد و نيازمند به كارگيری چهره های ملی حوزه های سياسی - امنيتی - نظامی برای تعامل سازنده با سایر بازيگران منطقه ای و فرامنطقه ای است.
رويای صهيونيست ها و آمريكا، سوار شدن بر امواج ناآرامی های موجود در خاورميانه است، اما بدان جهت كه در اغلب اين كشورها اکثر مردم، آمريكا و تـل آويو را عامل خارجی بدبختی های خود می دانند آنها عليرغم هزينه های گزاف چهره سازی، خط دهی و رسانه ای موفق به گماردن چهره های وابسته به خود نخواهند شد. با یاری الهی و بيداری مردم و بصيرت كادرهای فهيم انقلابی؛ بيداری اسلامی و روح دموكراسی خواهی در منطقه طومار نقشه های آمريكايی - صهيونيستی را درهم خواهد پيچيد.