bato-adv
bato-adv
ترامپ، اروپا و نبردی بر سر آیندهٔ نظم جهانی

آیا اروپا باید به خواسته‌های ترامپ تن دهد؟

آیا اروپا باید به خواسته‌های ترامپ تن دهد؟

در کنفرانس امنیتی مونیخ، جی‌دی ونس بر همراهی اروپا با سیاست‌های ترامپ تأکید کرد، اما نتیجه آن دگرگونی توازن سیاسی در آلمان و تقویت چپ‌گرایان رادیکال بود. در همین حال، ترامپ با پیشنهاد یک «معامله بزرگ» به پوتین، به دنبال بازآرایی نظم جهانی و کاهش وابستگی روسیه به چین است. این تحولات اروپا را در برابر چالش‌های استراتژیک جدیدی قرار داده و نیازمند تخیل سیاسی برای استفاده از فرصت‌های پیش‌رو و تعریف نقش خود در نظم نوین جهانی است.

تاریخ انتشار: ۱۷:۳۶ - ۱۳ اسفند ۱۴۰۳

آیا اروپا باید به خواسته‌های ترامپ تن دهد؟فرارو– ایوان کراستف، رئیس مرکز راهبرد‌های لیبرال در صوفیه بلغارستان و عضو ارشد موسسه علوم انسانی در وین اتریش

به گزارش فرارو به نقل از روزنامه بریتانیایی فایننشال تایمز، در کنفرانس امنیتی مونیخ، جی‌دی ونس، معاون رئیس‌جمهور ایالات متحده، در سخنرانی خود به شدت بر ضرورت تقویت همکاری‌های فراآتلانتیک تأکید کرد. همزمان، از برلین گزارش می‌رسید که نتایج انتخابات پارلمانی در این کشور یک بار دیگر توازن سیاسی را دگرگون کرده است. دیدن این دو رویداد، ناخودآگاه مرا به پاییز سال ۱۹۸۹ برد؛ به همان زمانی که دیوار برلین فرو ریخت و نظام‌های کمونیستی شرق اروپا یکی پس از دیگری از هم گسیختند. در آن روزها، میخائیل گورباچف با صراحت به رهبران آلمان شرقی هشدار داده بود: «کسانی که تغییرات جدید را نادیده می‌گیرند، با خطر بزرگی مواجه خواهند شد.»

پیام روشن جی‌دی ونس به اروپا: با ترامپ همراه شوید یا هزینه بدهید

سال‌ها پس از هشدار معروف میخائیل گورباچف، جی دی ونس نیز پیامی به اروپایی‌ها داد که یادآور همان لحن تاریخی بود. او به صراحت گفت که قرار گرفتن اروپا در تقابل مستقیم با سیاست‌های ترامپ می‌تواند تبعات ناخوشایندی به همراه داشته باشد. با این حال، این هشدار نتوانست انتظارات ونس را برآورده کند و واکنش‌های متفاوتی به همراه داشت. در انتخاباتی که با تحولات غیرمنتظره همراه بود، حزب چپ رادیکال آلمان توانست بیش از حزب راست افراطی از وضعیت موجود بهره‌برداری کند. حتی پست‌های ایلان ماسک در شبکه‌های اجتماعی که بیشتر رنگ و بوی اقتصاد و فناوری داشت، به نفع چپ‌های رادیکال تعبیر شد.

یکی از نتایج شگفت‌آور این تحولات، تغییر رویکرد فریدریش مرتس، صدراعظم آینده آلمان بود. مرتس که پیش‌تر به عنوان یک آتلانتیک‌گرا شناخته می‌شد، با چرخشی آشکار، سیاست‌های گلیسم اروپایی را برگزید. او در سخنان خود پس از اعلام نتایج انتخابات تأکید کرد که استقلال اروپا از ایالات متحده اولویت اصلی دولتش خواهد بود.

اروپا، قربانی نهایی انقلاب تجاری ترامپ؟

چالش‌های ناشی از سیاست‌های تجاری ترامپ همچنان فضای سیاسی اروپا را تحت‌الشعاع قرار داده است. در حالی که جریان‌های سیاسی نزدیک به دیدگاه‌های کاخ سفید به دنبال همسویی بیشتر با واشنگتن هستند، نیرو‌های لیبرال و میانه‌رو در اروپا بر استقلال سیاست‌گذاری و ضرورت تقویت ساختار‌های داخلی تأکید دارند. این رویارویی، گرچه در ظاهر به سیاست تعرفه‌ای محدود می‌شود، اما در عمق به مسائل بنیادین‌تر از جمله ارزش‌های دموکراتیک و حاکمیت ملی مرتبط است.

ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، با دقت اشاره کرده است که دونالد ترامپ نه‌تنها آنچه می‌اندیشد، بلکه آنچه می‌خواهد را آشکارا بیان می‌کند. سخنان ترامپ دربارهٔ موضوعاتی همچون خرید گرینلند یا تغییر شرایط کانال پاناما صرفاً نشان‌دهنده ایده‌هایی عجیب‌وغریب نیستند، بلکه نشان‌دهنده نیت‌ها و اهداف واقعی او می‌باشد.

دونالد ترامپ به‌صراحت بر این باور است که منافع استراتژیک ایالات متحده در تبدیل کانادا به پنجاه‌ویکمین ایالت این کشور قرار دارد. او همچنین اعتقاد دارد که قادر است روسیه را از چین جدا کند و ناکامی‌اش در دستیابی به این هدف را به «دولت پنهان» ایالات متحده نسبت می‌دهد که به گفته او مانع از پیشبرد این استراتژی شده است. در این میان، اروپایی‌ها همچنان درگیر حدس و گمان دربارهٔ طرح‌های ترامپ برای اوکراین هستند. آنها همواره از عدم حضورشان در مذاکرات کلیدی شکایت دارند و تلاش می‌کنند بفهمند که ترامپ دقیقاً چه اهدافی را دنبال می‌کند و چگونه ممکن است تصمیمات او بر منافع قاره اروپا تأثیر بگذارد.

برای درک دونالد ترامپ، باید نکته‌ای بنیادین را در نظر گرفت: دولت او نه همچون یک ساختار بوروکراتیک متعارف، بلکه شبیه به یک دربار امپراتوری انقلابی عمل می‌کند. انقلاب‌ها غالباً فاقد برنامه‌های دقیق و از پیش تعیین‌شده‌اند. به‌جای اینکه گام‌های آینده خود را به‌طور منظم پیش‌بینی کنند، تمرکز آنها بر لحظه و استفاده از فرصت‌ها به‌صورت آنی و غیرمنتظره است. در این چارچوب، انگیزه‌ها و اهداف ترامپ نیز غالباً به‌صورت مستقیم و در لحظه نمایان می‌شوند، نه از طریق طرحی جامع و از پیش تعیین‌شده. هرچند هنوز به‌طور دقیق مشخص نیست که ترامپ در مذاکراتش با ولادیمیر پوتین چه هدف نهایی را دنبال می‌کند، اما آنچه آشکار است، این می‌باشد که هدف او بسیار بزرگ، فوری و متفاوت از سنت معمول دیپلماسی آمریکاست

معامله بزرگ ترامپ و پوتین؛ بازآرایی نظم جهانی پشت در‌های بسته

ترامپ به پوتین چیزی فراتر از یک راه‌حل برای جنگ اوکراین پیشنهاد می‌دهد؛ او بازآرایی کلی نظم جهانی را مدنظر دارد. این طرح شامل تغییراتی عمده در نقش آمریکا در اروپا، خاورمیانه و حتی قطب شمال می‌شود. ترامپ به روسیه وعده داده که به‌سرعت در اقتصاد جهانی ادغام شود و جایگاه خود را به‌عنوان یک قدرت بزرگ که در دهه ۱۹۹۰ از دست داده بود، دوباره به دست آورد. این پیشنهاد، آشکارا تلاش می‌کند کرملین را از ائتلاف با چین منصرف کند.

تصمیم ترامپ برای عدم محکومیت حمله روسیه به اوکراین در سازمان ملل، حتی برخی از وفادارترین حامیان او را شگفت‌زده کرد. اما این اقدام بخشی از استراتژی گسترده‌تر او برای نشان دادن جدیت و آمادگی برای انجام اقدامات غیرمنتظره بود. این رویکرد ترامپ، یادآور راهبردی است که در اواخر دهه ۱۹۸۰، جهان را متحول کرد؛ رویکردی که در دوران ریگان و گورباچف به بازآرایی نظم جهانی منجر شد.

سرانجام رؤیا‌های انقلابی ترامپ، در نهایت تنها در بستر زمان مشخص خواهد شد. بااین‌حال، تجربه تاریخی نشان می‌دهد که رویارویی مستقیم با انقلابیون اغلب به نتیجه‌ای مطلوب نمی‌رسد. به‌جای مخالفت علنی، بهترین راهکار اغلب هدایت و شکل‌دهی به مسیر آنهاست. اگر اروپا بتواند غیبت خود در مذاکرات مستقیم میان ایالات متحده و روسیه را به فرصتی برای ابتکار عمل و بازتعریف نقش خود تبدیل کند، ممکن است ابزار‌هایی تازه برای مانور و غافلگیری در این بحران پیچیده به دست آورد.

اجازه دادن به ترامپ برای تصاحب مالکیت کامل طرح صلح بزرگش برای اوکراین، نه‌تنها به وی فضای بیشتری برای پیاده‌سازی رویکرد خود می‌دهد، بلکه به اروپا امکان می‌دهد در لحظات حساس، با ایده‌ها و اقدامات خلاقانه، نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا کند. در این شرایط، تخیل سیاسی، بیش از هر مهارت دیگری می‌تواند کلید موفقیت اروپایی‌ها باشد.

bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین