تصمیم ترامپ برای انتخاب جیدی ونس ۳۹ساله به عنوان معاوناولی دولت آتی خود، پیامدهای بزرگی برای جنبش ترامپیسم، جمهوریخواهان و دنیا در بر خواهد داشت.
به گزارش اکوایران، جیدی ونس آینده حزب جمهوریخواه و شاید ایالات متحده ونس است؛ تفنگدار سابق نیروی دریایی ایالات متحده، نویسنده کتابی پرفروش، سناتور اوهایو و اکنون گزینه ترامپ برای معاوناولی دولت او.
به نوشته تلگراف، ترامپ وسوسه شده بود شخص دیگری را به عنوان گزینه معاوناولی خود برگزیند. داگ برگام، فرماندار داکوتای شمالی و محافظهکاری قوی که از رئیس خود پیشی نمیگیرد. یکی از منابع آگاه گفت که وقتی پسران ترامپ خبر احتمال انتخابت برگام را شنیدند، دیوانه شدند و مانند کودکان فریاد میزدند: «جیدی، جیدی، جیدی»!
سرانجام ترامپ تسلیم شد و با ونس تماس گرفت. این تصمیم سریعاً پیامدهای خود را نشان داد. اگرچه ترامپ در سوءقصد به جانش از وحدت سخن بگوید، اما در انتخاب معاوناول، پایگاه حمایتی خود را مدنظر قرار داد و مردی را برگزید که از نظر فرهنگی محافظهکار و از نظر اقتصادی ملیگرا بوده و منتقد جنگهای پایانناپذیر، مانند افغانستان و اوکراین است. همه اینها تضمین میکند که حتی پس از رفتن ترامپ، حزب جمهوریخواه هیچگاه به اجماع ریگانی باز نخواهد گشت. انقلاب ترامپ ماندگار است.
اگر ونس ۳۹ساله با ترامپ پیروز انتخابات شود، پس از ریچارد نیکسون ۴۰ساله در دوره دوایت آیزنهاور و جان برکینیرج ۳۶ساله در زمان جیمز بوکانان، سومین مقام دولتی جوان خواهد تاریخ آمریکا خواهد بود. تلگراف با افرادی که ونس را میشناسند و او را تحسین میکنند صحبت کرده تا دریابد قدرتگرفتن او برای ایالات متحده و جهان چه معنایی دارد. یکی از آنها تاکر کارلسون، مجری معروف آمریکایی است که در چهارمین و آخرین شب کنوانسیون ملی جمهوریخواهان سخنرانی کرد. او به تلگراف گفت که دیدگاههای ونس «به ترامپ و رأیدهندگان ترامپ بسیار نزدیکتر از سایر نامزدهاست. دموکراسی باید اینگونه باشد. انتخاب ونس به عنوان نه تنها یک چیز خوب، بلکه امری ضروری است».
حزب جمهوریخواه قدیمی بورژوازی و حامی بازار آزاد بود. سخنرانی ونس کنوانسیون ملی نشان میدهد که حزب در هر دو جنبه تغییر کرده است.
این سناتور جوان در سال ۱۹۸۴ در جنوب غربی اوهایو به دنیا آمد. مادرش قبلاً به اعتیاد مبتلا بود. و پنج بار ازدواج کرد. ونس توضیح داد که چگونه توسط مادربزرگ دوستداشتنیش که عاشق خدا بود اما بددهنی هم میکرد، بزرگ شد.
رونالد ریگان و ریچارد نیکسون از طبقه کارگر اما سربلند بودند. اما ونس در خانوادهای فرودست بزرگ شده که مایهدارها اصطلاحاً به آن «سفیدپوستهای آشغال» میگویند. ونس با واردشدن به ارتش و تفنگداران دریایی، از ریشه خود گریخت و در عراق خدمت کرد. او از دانشکده حقوق ییل فارغالتحصیل شد؛ اما سخنرانی سال ۲۰۱۱ پیتر تیل او را متقاعد ساخت که به دنیای سرمایهگذاری خطرپذیر وارد شود.
در سال ۲۰۱۶، ونس داستان دوران کودکی دردناک خود را نوشت که به پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز تبدیل شد و نتفلیکس نیز با قیمت ۴۵ میلیون دلار حق اقتباس سینمایی از آن را خرید. یکی از افرادی که تبلیغ بیشتر کتاب کمک کرد، راد دِرِر بود. زمانی که ونس نامزد انتخابات سنا شد، درر بسیار خوشحال بود و گریه کرد. او در صحبت با تلگراف، ونس را همهجوره دوستداشتنی توصیف کرد اما گفت که او عمق زیادی نیز دارد.
او توضیح داد: «برای ونس آسان بود که زندگینامهای بنویسد و روایتی احساسی از سختی زندگی کسانی که با آنها بزرگ شده بنویسد و آنها را قربانیان جامعه توصیف کند. او این کار را نکرد. ونس آنها را کسانی به تصویر کشید که تغییرات اقتصادی بهشان خیانت کرده است. اما همچنین از آسیب خودترحمی و نادیدهگرفتن اختیار سخن گفت. ولی در فرهنگ عامه ما، شکست همیشه تقصیر دیگران است».
این کتاب در سال پیروزی شوکهکننده ترامپ در انتخابات منتشر شد. برای لیبرالهایی که میکوشند بفهمند چرا سفیدپوستان فقیر از یک میلیاردر حمایت میکنند، به نظر میرسید ونس توضیح معتبری ارائه میدهد. این کمک کرد که او محافظهکار اما میانهرو تلقی شود. او باراک اوباما را «تحسینبرانگیز» خواند و حتی ابراز نگرانی کرد که ترامپ شاید «هیتلر آمریکا» باشد.
او که از لحاظ سیاسی جاهطلب بود، به عنوان یک فرد خارج از تشکیلات وارد انتخابات مقدماتی جمهوریخواهان برای کرسی سنای اوهایو شد از پول نقد و حمایت برخوردار بود. اما او در رسانهها عالی ظاهر شد و به ویژه در مورد اوکراین و مهاجرت، شعارهای ترامپیستی سر میداد. یکی از افراد قدرتمند جریان محافظهکار حامی او بود: دونالد ترامپ جونیور، فرزند رئیسجمهور سابق. دونالد جونیور و تیل باعث شدند که ونس و ترامپ آشتی کرده و اختلافات گذشته را کنار بگذارند. ترامپ با حمایت از ونس به او کمک کرد تا نامزدی جمهوریخواهان برای انتخابات سنا کسب کرده و نهایتاً پیروز کرسی این ایالت شود.
لیبرالهایی که زمانی عاشق کتاب ونس بودند، دشمنش شدند. فیلم او مورد انتقاد شدیدی قرار گرفت و خودش متهم به سرزنش فقرا شد. در آوریل سال جاری، پاول کروگمن، اقتصاددان سرمقالهای نوشت و او را با «بانیان قتلعام در دوره تزاریسم» مقایسه کرد. بسیاری تصور میکردند که انگیزه ونس شهرت است، او میخواهد آیندهای در حزب جمهوریخواه داشته باشد که ترامپ آن را کنترل میکند، بنابراین او سیاست خود را تغییر داد تا جلو بیافتد.
اما چیزی بسیار عمیقتر در زندگی خصوصی او رخ داد. در سال ۲۰۱۹، ونس که در یک فرهنگ پروتستان بزرگ شده و اخیراً آتئیست شده بود، به کلیسای کاتولیک پیوست؛ سفری معنوی که بسیاری در جنبش راست جدید پیمودهاند. ونس آمریکای مدرن را از نظر روحی بیمار دید: «جامعهای که تماماً به سمت مصرف و لذت معطوف شده و وظیفه و فضیلت را نادیده میگیرد». اما در حالی که پروتستانیسم آمریکایی تمایل دارد بر رابطه شخصی فرد باخدا به عنوان راه رستگاری تأکید کند، کاتولیک «رفتار بد» را از بُعد «اجتماعی و فردی، ساختاری و اخلاقی» میبیند. انسانها «محصول محیط زندگی خود» بوده و بنابراین، این وظیفه یک سیاستمدار مسیحی است که سعی کند این محیط را تغییر دهد.
سهراب احمری، سردبیر مجله کامپکت که مدافع تعادل ارزشهای فرهنگی محافظهکارانه با عدالت اقتصادی است، پس از پیوستن ونس به کلیسا با او آشنا شد. او خوشحال است که به عنوان یک سناتور، ونس با دموکراتهای مترقی برای قانونگذاری همکاری داشته است. این اقدامات شامل تلاش برای کاهش قیمت انسولین و لایحه افزایش ایمنی راهآهن میشود.
احمری اذعان دارد که در هر مورد، «بیشتر از دموکراتها، ونس با مخالفت حزب جمهوریخواه متعارف روبرو شد». سیاست او بیشتر به محافظهکاری به سبک مجارستانی یا لهستانی به نظر میرسد تا سیاست آمریکایی. اما احمری همچنین به پیشینیان محافظهکاری در ایالات متحده اشاره میکند: پوپولیسم قرن نوزدهمی رئیسجمهور اندرو جکسون یا سنت آیزنهاور/نیکسون در حزب جمهوریخواه که موافق دولت رفاه بوده و از ماجراجویی در خارج از کشور اجتناب کرد. این ریگان یا جورج دبلیو بوش بودند که مسیر حزب را تغییر دادند. ونس و همقطارانش یادآور سنت محافظهکاری قدیمیتر و معتبرتری هستند که ناشی از حرص و آز شرکتهای بزرگ نبود.
شاید به همین دلیل است که با نزدیکشدن به کنوانسیون، برخی از جمهوریخواهان برای قبولاندن یک معاوناول دیگر فشار آوردند. آنها استدلال کردند که فراتر از جنبش پوپولیستی، حزب جمهوریخواه باید کسی مانند سناتور مارکو روبیو که بیشتر برای جمهوریخواهان قدیمی، ساکنان حومه شهرها و زنان جذاب باشد، برگزیند. روبیو نیز بسیار شناخته شده است. یک نظرسنجی نشان داد که ۳۷ درصد از رأیدهندگان آمریکایی با هر گرایشی نمیدانند معرفی ونس به چه معناست و حتی ۲۹ درصد جمهوریخواهان نیز مطمئن نبوده و احتمالاً به این دلیل است که هرگز نام او را نشنیدهاند.
گفته میشود که روپرت مرداک، صاحب غول رسانهای فاکس طرفدار برگام بوده است. اما کارلسون از ونس حمایت کرد. او به تلگراف گفت که محبوبیت سناتور اوهایو نه تنها فلسفی، بلکه جنبه انسانی نیز دارد: «رابطه او با همسر و فرزندانش واقعی است. علاوه بر این، او به اندازه کافی با دانشکده حقوق ییل و سرمایهگذاری خطرپذیر آشنایی دارد تا بداند آدمهای این حوزه چقدر بد هستند».
جیمز اوبراین، استراتژیست سیاسی در مورد منطق انتخاب ونس میگوید: «کتاب او به شکلگیری پایههای کمپین ۲۰۱۶ ترامپ کمک کرد و محرکی برای گسترش پایگاه جمهوریخواهان به مناطق روستایی بود. رأیدهندگان و همچنین رأیدهندگان سیاهپوست و لاتینتبار مذهبی به خانواده اعتقاد داشته و کشورمان را دوست دارند».
در گزینش ونس به عنوان معاوناول خود، ترامپ همچنین به مناظره اخیر خود علیه بایدن فکر کرد. با توجه به ناتوانی و بیماری بایدن و با در نظر گرفتن حدس و گمانها مبنی بر اینکه ممکن است رئیسجمهور از رقابتها خارج شود، ترامپ مجبور شد به جای آن، به رقابت با کامالا هریس فکر کند. گفته میشود که هریس برای جلب حمایت ایالتهای کلیدی مانند میشیگان و ویسکانسین، معاوناولی از ایالتهای غرب میانه انتخاب خواهد کرد. بنابراین ترامپ توصیههای نخبگان را نادیده گرفت، به حرف پسرانش گوش داد و یک باورمند واقعی را برگزید. این بینشی در مورد چگونگی دومین دولت ترامپ به ما خواهد داد.
در سال ۲۰۱۷، او جمهوریخواهان نرمالی را که حزب به او توصیه کرده بود را منصوب کرد. آنها نیز یا کوتاهی کرده یا به او خیانت کردند. اکثر آنها استعفا دادند یا اخراج شدند. این بار ترامپ در میان همفکران خود روی کار خواهد آمد تا دستورکار خودش را اجرا کند.
کنوانسیون اخیر ثابت کرد که ونس بخشی از پروژه گستردهتر بازتعریف جمهوریخواهان است. پلتفرم این مراسم بازنویسی شد تا متعهد به احیای تولید و حفاظت از مزایای کارگری شود، بخش دفاع از ازدواج سنتی و نه به ازدواج همجنسگرایان حذف شد و مبحث سقط جنین به حاشیه رفت. احمری توضیح داد که بهتر است پوپولیسم ترامپی را تحت «مردمگرایی» تعریف کنیم: جلب حمایت تمام اقشار جامعه که ضد جنبش «ووک» بوده اما از نظر اخلاقی، مسیحی نیست.
بیایید در مورد سیاست خارجی ونس صحبت کنیم. او به مداخله نظامی در عراق با چشم تردید مینگرد. او حضار کنسوانسیون گفت: «ما بچههایمان را فقط زمانی به جنگ میفرستیم که لازم باشد. در مورد متحدان، آنها باید در بار تأمین صلح جهانی سهیم باشند». تمام این مواضع و حرفها با سوابق ترامپ مطابقت دارد: اجتناب از تعامل در خاورمیانه و درخواست از شرکای ناتو برای مشارکت بیشتر. حتی اگرچه مستقیماً به اوکراین اشاره نشد، اما ونس همانند رئیسجمهور، کمکهای جاری ایالات متحده به کییف را زیر سؤال برد.
نگرانی اروپا قابل درک است. پایگاه دموکراتها به هم ریخته و ریاستجمهوری ترامپ بیش از هر زمان دیگری محتمل به نظر میرسد. ورود ونس نیز نوید تغییر پارادایم آمریکا در مورد روسیه را میدهد. او حتی با کنایه به روی کار آمدن حزب کارگر در بریتانیا گفت که ممکن است انگلیس به اولین کشور اسلامگرای جهان تبدیل شود دارای سلاح هستهای است. دیوید لامی، وزیر امور خارجه جدید این کشور مدعی شده که او و ونس به خوبی با هم کنار میآیند و هر دو دین و تجربه زندگی مشترکی دارند.
اما آنهایی که از چرخش به سمت انزواطلبی میترسند، نباید وحشت کنند. در ایالات متحده، سیاست خارجی توسط حزبگرایی داخلی شکل میگیرد. طرفین هر دو از دخالت در جهان خوشحال هستند، فقط دلایل مختلفی دارند. مثلاً ونس معتقد است که اسرائیل باید «کار را تمام کند». او میخواهد کارهای بیشتری برای مهار چین انجام دهد.
دیدگاه ونس این است که ایالات متحده منابع محدودی دارد، امپراتوریها زمانی که بیش از حد گسترش مییابند از بین میروند؛ از این رو، لازم است متحدانی بسازیم و اجازه دهیم برای خودشان بجنگند. یک پوپولیست ممکن است بپرسد اگر اسرائیل توانسته تهدید عربها را برای چندین دهه مهار کند، چرا اروپاییها نمیتوانند در مقابل مسکو بایستند؟ دولت ترامپ احتمالاً شاهد تغییر توجه قدرت ایالات متحده از اروپا به آسیا خواهد بود.
به طور واقعبینانه، ونس چقدر در دولت ترامپ تأثیر خواهد داشت؟ گورجت موسبِیکر، سفیر دولت ترامپ در لهستان پاسخ میدهد: «دونالد ترامپ این تصمیم را خواهد گرفت. معاون رئیسجمهور نیز از رئیسجمهور حمایت میکند». همانطور که کامالا هریس دریافته، معاوناولی خستهکننده است.
شما باید تواناییهای خود را مخفی کنید تا حواسها از نفر اصلی پرت نشود. درر به تنش احتمالی میان ونس و ترامپ اشاره میکند: «جیدی با چالشی واقعی روبرو خواهد شد که از رئیس خود پیشی نگیرد. ترامپ از اینکه کسی از او پیشی بگیرد، متنفر است. جیدی تیزبین، پرانرژی و خوشبیان بوده و تضعیف این ویژگیها در راستای خدمت به تیم کار آسانی نخواهد بود. معاوناولی فرصتی برای درخشش است، اما او باید بسیار مراقب باشد که خیلی ندرخشد».
با این حال، محاسبات سیاسی مطلوب به نظر میرسد. اوبراین میگوید اگر ترامپ برنده شود، ونس چهار سال در قدرت خواهد بود تا نشان دهد که آیا «به نخبهای جهانیگرا تبدیل خواهد شد یا سرگذشت و ریشه فروتنانهاش را حفظ میکند»؟ چه ترامپ پیروز شود یا ببازد، ونس احتمالاً با حمایت خانواده ترامپ، به عنوان نامزد مورد انتظار جمهوریخواهان وارد چرخه انتخابات ۲۰۲۸ خواهد شد.
به همین دلیل، احمری از انتخاب ونس به معاوناولی خوشحال است: «ترامپ میتوانست یک شاهین محافظهکار و کاهشدهنده مالیات را انتخاب کند. در عوض، او سیگنال روشنی فرستاد که هیچ بازگشتی به «کانتری کلاب» پیشا ترامپ، یعنی حزب جمهوریخواه جورج دبلیو بوش و میت رامنی وجود ندارد. چرخش پوپولیستی معکوس نخواهد شد».
اگر دموکراتها در ورطه شکست باقی بمانند که احتمالش هم زیادی است و نتوانند یک وارث محبوب برای بایدن تعیین کنند، شاید ترامپ در نوامبر، ونس در سالهای ۲۰۲۸ و ۲۰۳۲ پیروز شده و ۱۲ سال پوپولیسم ناگسستنی در کاخ سفید را رقم بزنند و اگر دوره اول ترامپ را نیز حساب کنید، ۲۰ سال. احمری میگوید: «از برخی جهات، بایدنیسم بخشی از داستان پوپولیسم است. زیرا انتخاب یک دموکرات طبقه کارگر در سال ۲۰۲۰ یک «امتیاز از سوی تشکیلات چپ میانه» فضای پوپولیستی کشور بود. بایدن از افغانستان خارج شده و صنعت تولید را بازسازی کرد».
به عبارت دیگر، اگر ونس روزی رئیسجمهور شود، ما به ترامپ به عنوان اتفاقی محصور نمینگریم؛ بلکه شاهد مردی هستیم که سیاست آمریکا و نقش آن در جهان را بازسازی کرد. از نظر تاریخی، او به اندازه ریگان یا فرانکلین روزولت اهمیت دارد. ترامپ یک رئیسجمهور-پادشاه و یک شاهساز بوده و حالا جیدی ونس را به تاجوتخت نشانده است.