عطاءالله مهاجرانی وزیر ارشاد دولت اصلاحات در یادداشتی تحت عنوان «مردم در متن یا در حاشیه انتخابات» در اعتماد نوشت: میرزا آقا خان کرمانی در «آیینه اسکندری» که درباره تاریخ ایران نوشته، به نکتهای درباره علت یا دلیل عقبماندگی کشور و ملت ایران اشاره کرده است. از تاریخ نگارش کتاب او بیش از ۱۲۰ سال میگذرد.
اما سخن او تازه و شایسته اعتنا و تامل است: «خرابی و آبادی گیتی را ایرانیان بسته به اراده شاهان میدانند و خودشان را ابدا در تغییرات ملکیه ذیمدخل نمیشمارند و گمان و تصور نمیکنند که در دنیا بهقدر ذرهای میتوان منشا اثری شد. سبب اینکه ملت ایران در هیچ راه پیش نرفته و ترقی برای ایشان حاصل نشده همین اعتقاد باطل است که از فرط عجز و مسکنت یا از شدت تنبلی و کسالت جهل ناشی شده و خود را در حقوق مملکت حصّهدار نمیدانند.» (۱)میرزا جهانگیر خان این نکته را در اواخر دوران قاجاریه نوشته است، ملت ایران برای بر هم زدن چنان مبنایی، انقلاب مشروطه را برپا کردند که با تاسف و حسرت به استبداد صغیر و سلطنت رضاخان انجامید و مردم به حاشیه رانده شدند.
در شهریور ۱۳۲۰ که کشور ایران از سوی متفقین اشغال شد و رضاشاه را از ایران تبعید کردند، حذف مردم عوارض خود را نشان داد، یک نظامی را انگلیس آورده بود و هم او را پس از ۲۱ سال، انگلیس برد. انقلاب مشروطه برای این بود که مردم برای سرنوشت کشور و خود تصمیم بگیرند.
محمدرضا شاه هم وقتی با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با مدیریت انگلستان و امریکا و با طراحی چرچیل به ایران بازگشت به هر مقدار که احساس اقتدار بیشتری میکرد، مردم و نخبگان را به حاشیه میراند. نشانه روشن روش و منش او، همان جمله معروف بود که پس از تشکیل حزب رستاخیز و تعطیلی همه احزاب نمایشی بر زبان آورد: «هر کس نمیخواهد گذرنامهاش را بگیرد و برود!»
یادداشتهای اسدالله علم، گنجینه گرانبهایی است که نشان میدهد، نه تنها مردم ایران در ساحت حکمرانی شاه غایب بودند، بلکه نخبگان و حتی مدیران ارشد کشور هم بیاعتبار بودند و جرات طرح نقد و نظر خود را نداشتند.
دفتر وزیر دربار، هم وزارت خارجه است و هم شرکت نفت و هم وزارت دفاع. صد بار هم علم به شاه میگوید با این ارجاعات شما ما باید وزارت دربار را توسعه بدهیم که شاه پشت گوش میاندازد و نمیپذیرد.
شاه وقتی صدای انقلاب ملت ایران را شنید که بسیار دیر شده بود. گفتهاند کسانی که در کنار دریا، با صدای امواج بیدار نمیشوند، صدای توفان آنها را بیدار خواهد کرد. انقلاب اسلامی، با تغییر نظام سلطنتی به جمهوری اسلامی در حقیقت، بازگشت قدرت و شیوه حکمرانی به مردم بود.
امام خمینی در رهبری انقلاب و نیز دوران استقرار نظام در دهه نخست انقلاب بر همین راه و رسم وفادار بود و تاکید میکرد. وقتی زمزمههایی شنیده میشد که تنها روحانیون باید در امور دخالت کنند و مردم نقشی ندارند، امام از این ایده به عنوان یک توطئه یاد کرد: «این یک توطئهای است که میخواهند همانطوری که در صدها سال توطئهشان این بود که باید روحانیون و مذهب از سیاست جدا باشد و استفادههای زیاد کردند و ما ضررهای زیاد از این بردیم، الان هم گرفتار ضررهای او هستیم. حالا دیدند آن شکست خورد، یک نقشه دیگر کشیدند و آن، این است که انتخابات حق مجتهدین است، انتخابات یا دخالت در سیاست حق مجتهدین است.
دانشگاهیها بدانند این را همانطوری که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوی جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند. فرق مابین دانشگاهی و دانشجو و مثلا مدرسهای و اینها نیست، همهشان با هم هستند. اینکه در دانشگاه رفتند و یک همچو مطلبی را گفتند، این یک توطئهای است برای اینکه شما جوانها را مأیوس کنند.» (۲)
انتخابات در قانون اساسی، کشور ما، بر مبنای حقوق ملت ساماندهی شده است. اگر انتخابات حالت تشریفاتی به خود گرفت و به اصطلاح شبه «دورهمی» برگزار شد، مردم اعتماد نمیکنند. عدم اعتماد خود را با عدم مشارکت نشان میدهند، قرآن مجید از پیامبر به عنوان «گوش خوب» تجلیل میکند، صدای مردم را میشنید. بشنوید!
پینوشت:
(۱) میرزا آقا خان کرمانی، آیینه سکندری، تصحیح میرزا جهانگیر خان شیرازی، جلد اول، تهران، ۱۳۲۴هجری قمری، ۱۹۰۶ میلادی، ص ۴۷
امام خمینی، صحیفه امام، جلد ۱۸ ص ۳۶۸