متن کامل خاطرات هاشمی رفسنجانی را میخوانید.
مطابق معمول، ساعت هفت و نیم صبح، به سوی دفترم حرکت کردیم. در جماران، برف میبارید. از خیابان شهید باهنر [= نیاوران]تا بزرگراه صدر، برف و باران مخلوط و از آنجا تا دفتر، باران نرم بود. پیش از ظهر، مصاحبهای با سیما دربارۀ مفهوم جهاد و دفاع در اسلام و ماهیت جنگهای پیغمبر (ص) و علی (ع) و جنگهای فلسطین و جنگ تحمیلی عراق بر ایران داشتم.
عصر آقای [محمد]واعظزاده [خراسانی]، رئیس جامع التقریب [مجمع تقریب مذاهب اسلامی] آمد. گزارش برنامه کنگره آیتالله [سیدحسین]بروجردی و شیخ محمود شلتوت، مؤسسان دارالتقریب را داد و خواست که در افتتاح آن در قم شرکت کنم. گفتم، ترجیح دارد از علمای قم استفاده کنند. از خطبههای پریروز جمعهام ستایشکرد.
افطار، کارکنان مرکز تحقیقات استراتژیک، با خانوادهها میهمانم بودند. عفت هم آمده بود و از مصاحبهای که آقای علی مطهری، [فرزند شهید مطهری]در [روزنامه]کیهان داشته و دروغهایی در مورد خانواده ما گفته است، عصبانی بود. تلفنی به خانم مطهری اعتراض کرد و جوابی برای آن تهیه شد.
شب با دکتر [حسن]روحانی، [دبیر شورای عالی امنیت ملی]مذاکره داشتم. از ملاقاتش با رهبری گفت که مشکلات کشور، به خصوص فرار سرمایه و مغزها و دوگانگی در مدیریت کشور را گفته و از مذاکراتش با آقای خاتمی، [رئیسجمهور]که آقای خاتمی گفته است، با این همه مشکل، مایل نیست نامزد انتخابات شود، ولی نگران است که اگر کنار برود، او را مورد تعقیب قرار دهند. دربارۀ مرکز تحقیقات [استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام]و امور کشور صحبت کردیم.
در گزارشها، مسئله خاطرات آیتالله منتظری مهم است؛ ایشان در جواب سؤالی، ضمن قبول نوشتن خاطرات و پخش محدود، بودن آن در اینترنت را منکر شده وگفته که افرادی به صورت قاچاقی بردهاند و نیز خبر درگیریهایی در لار، شهر زادگاه [آقای عبدالواحد موسوی لاری]، وزیرکشور بود که مردم علیه فرماندار و وزیر کشور، تظاهرات کردهاند وگویا دو نفر کشته شدهاند؛ با دخالت نیروی انتظامی.