سید عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: این روزها یاسر جبرائیلی و علی علیزاده و نظائر آنها دور برداشته اند که آهای ایهالناس اگر میبینید قیمت دلار سر به فلک کشیده است و داشتن مسکن به آرزویی محال بدل شده است و مرغ و تخم مرغ غذایی لاکچری محسوب میشود و سفر داخله و خارجه جزو تفریحات گران قیمت تعریف میشود، مقصرش نه دولت و مجلس انقلابی که مشتی ضدانقلاب و لیبرال اند.
به همین صراحتی که خدمتتان عرض میکنم. قاسمی و نظائر او هم از این صریحتر در تلویزیون ظاهر میشوند و میگویند اقتصاد مملکت دست یهودیها و نفوذی هاست و مشکل اصلی مملکت این است که آقای رئیسی به اندازه کافی انقلابی نیست.
اگر این اظهار نظر فقط در حد یکی دو نفر بود میتوانستیم آن را به حساب یک اظهار نظر شخصی بگذاریم و راحت از کنار این حرفها بگذریم، اما این طور که باد میآید و شاخه میجنبد ماجرا جدیتر از این حرف هاست و این دوستان سوداهایی در سر دارند. ظاهر ماجرا این است که دوستان طبق معمول حاضر نیستند پای حرفشان بایستند. البته توقعی هم از آنها نیست.
گرچه خیلی قرص و محکم یکی از آنها میگفت اگر فائزه هاشمی پایش به زندان باز شود من ریشم را میتراشم و آن دیگری میگفت اگر تا خرداد ۱۴۰۲ گشایشی در اقتصاد کشور ایجاد نشود من دیگر حرفی نمیزنم، اما دیدیم که هم آن برادر ارزشی ریشش را بلندتر کرد و هم آن یکی برادر ارزشی، بیشتر از قبل حرف زد. بنابر این از این دوستان توقعی نمیرود که به عهدشان وفا کنند. آنها مجبورند برای توجیه رفتار و گفتارشان مقصری برای این وضعیت بیابند.
حالا که همه قدرت دست خودشان است چه توجیهی؟ بگویند تقصیر اصلاح طلبان است؟ کو؟ کجا؟ اصلاح طلبان که چه عرض کنم در مملکتی که حتی علی لاریجانی تحمل نمیشود این حرفها خنده دار است. بگویند مجلس نمیگذارد؟ صدا و سیما نمیگذارد؟ روزنامههایی که تیراژشان زیر پنج هزار تاست نمیگذارند؟ چه بگویند؟
وقتی همه ارکان حاکمیت دست یک جناح است و تلویزیون مملکت حتی سروش صحت را هم از دایره خودیها بیرون میگذارد سخن گفتن از این که مجلس و دولت انقلابی نیستند چه معنایی دارد؟ جز صندوق رای چه راه دیگری برای به ثمر نشستن افکار این دوستان وجود دارد؟ انتخابات آن هم انتخاباتی که درباره آن چند و، چون بسیاری وجود دارد سبب به قدرت رسیدن این حضرات شده.
وقتی میگوییم اینها هم مطلوب و مورد نظر ما نیستند یعنی به چه ساز و کار دیگری برای تحقق افکار انقلابی خود قائلیم؟ براندازی؟ کودتا؟ این که میگوییم هنوز اقتصاد ما، دست ضد انقلاب است یعنی چه؟ یعنی فقط شما میدانید و مابقی نمیدانند؟ اگر این طور است چرا زمین و زمان را به هم دوختید تا این بندگان خدا که چنین بدیهیاتی را نمیفهمند بر سر کار آیند؟ بی تعارف این ماجرا دو صورت بیشتر ندارد.
بر فرض صحت ادعای شما مبنی بر ضدانقلاب بودن کارگزاران اقتصادی در حاکمیت، یا مجلس و دولت و دیگر نهادهای انقلابی نمیفهمند اینها ضدانقلابند و یا میفهمند و دارند با اینها مماشات میکنند. اگر نمیفهمند پس چرا اصرار داشتید اینها سر کار بیایند. اگر میفهمند و مماشات میکنند پس فرقشان با آن حاکمان به قول شما غربگرا و سازشکار در چیست؟ جز آن که حداقل در زمان آن غربگراها آش این قدرها هم شور نبود؟ و دست کم مردم تکلیفشان با حاکمیت روشنتر بود؟
و اصلا گیرم که شما درست میگویید. چه باید کرد؟ اگر با انتخابات آن هم به شیوه دلخواه شما مشکل حل نشده، پس آخرین راه چاره چیست؟ اگر با گفتن و افشاگری هم باز مشکل حل نمیشود چه باید کرد؟ بی تعارف: شما دانسته و یا نادانسته دارید به افکار عمومی القا میکنید که نه انتخابات فایدهای دارد، نه یکدست شدن حاکمیت.
اگر فردا روزی جوانی ساده دل تحت تاثیر حرفهای شما برداشت و گلولهای خالی کرد توی سر فلان کسی که شما او را متهم به اخلال در اقتصاد انقلابی میدانید هیچ کس مقصر نیست جز شما. اگر فردا روزی جمعی جوان ساده لوح حرفهای شما را جدی گرفتند و خواستند در این مملکت ترور و مبارزه مسلحانه راه بیندازند فقط و فقط باید گریبان شما را گرفت. شما دارید به آنها میگویید هیچ راهی برای اصلاح این وضع وجود ندارد. هیچ امیدی به فردایی بهتر وجود ندارد. انتخابات مشکل شما را حل نخواهد کرد.
انقلابیتر از رئیسی و قالیباف که وجود ندارد؛ و قدرتمندتر از آن ها. وقتی آنها نتوانند مشکلات شما را حل کنند پس هیچ کس دیگر هم نمیتواند. به قول آن شورشیان بدفرجام: تنها راه رهایی جنگ مسلحانه. این چیزی است که شما دارید پیشنهاد میدهید. آن هم در پوشش دلسوزان محرومان و مستضعفان. آن هم در پوشش دفاع از ارزشهای اسلامی و انقلابی. آن هم به بهانه دفاع از پابرهنگان. باقی مانده آنها که در پس این شعارها پنهان میشدند امروز در لیبرتی آینه عبرت شده اند. کمی در کار و بار آنها تامل بفرمایید بد نیست. هم برای خودتان و هم برای آینده این سرزمین.