کمتر فیلمی به اندازه فیلمهایی که در دوران جنگ روایت میشوند میتوانند ظرفیت بی انتهای انسان برای عشق را به تصویر بکشند. شاید عجیب به نظر برسد، اما گاهی اوقات رنج و دشواری جنگ- در مقیاس بزرگ یا کوچک- باعث میشود که افراد روی اولویت هایشان تمرکز کنند، برای اینکه در درون خودشان به جستجوی چیزهایی بپردازند که بیشترین اهمیت را دارند و مغتنم شمردن لحظات با ارزش شادی، دقیقاً به این خاطر که چنین چیزهایی بسیار نادر و با عمری کوتاه هستند.
به گزارش روزیاتو، شاید به همین خاطر باشد که هیچ عشقی مانند عشقهایی که در پس زمینه جنگها یا فضاهای نظامی محدود روایت میشوند نیست، جاهایی که تنش بالاست و احساسات عاطفی به یک خروجی و محمل پرالتهاب نیاز دارند. در شرایطی که هوا سردتر شده و همه ما دوست داریم در لحظات دلگرم کننده، اشک آور، و احساساتی عاشقانه خود را گرم نگه داریم، میخواهیم شما را با برخی از بهترین فیلمهای عاشقانه جنگی آشنا کنیم که از تماشای آنها لذت خواهید برد.
تنها همکاری مشترک بین دو سنگین وزن هالیوود، فیلم The African Queen یک از بسیاری جهات یک فیلم عاشقانه خوشایند و باکیفیت است. هامفری بوگارت و کاترین هپبورن در این فیلم بسیار حیرت انگیز هستند و سازگاری آنها با هم شایسته تقدیر است. داستانهای عاشقانه در دوران میانسالی هرگز ابزار قدرتمند و موفقی در هالیوود نبوده اند و به همین خاطر عشق ارگانیک و کشش متقابل بین دو شخصیت این فیلم بسیار قابل توجه است.
بوگارت در فیلم The African Queen نقش چارلی را بازی میکند، یک شخصیت معمولی به دردنخور و البته یکی از آن مردان کانادایی بی فرهنگ و بی ادب در حالی که هپبورن نقش یک فرستاده مذهبی بریتانیایی محتاط و باوقار به نام رُز را بازی میکند که همراه با برادرش، ساموئل، وقتی روستایشان توسط نازیها سوزانده میشود از خانه خود دل کنده اند. در بحبوحه تلاش برای محقق کردن هدف غیرمحتمل غرق کردن یک کشتی جنگی آلمانی در روزهای اول جنگ جهانی دوم به منظور کمک به نیروهای بریتانیایی برای حمله، رُز و چارلی با هم متحد میشوند. اصطکاک بین دو شخصیت اصلی فیمل باعث میشود که در نهایت همه چیز به عشق و علاقه ختم شود و همه چیز به جاهای خوب ختم گردد.
فیلم The Aftermath که بعد از دوران جنگ جهانی دوم در آلمان روایت میشود، داستان یک ایده بد واقعی برای سربازان بریتانیایی مستقر در این کشور است که بر اساس آن باید همسرانشان را نیز به این کشور آورده و در خانههای غیرنظامیان ساکن شوند. لوییس مورگان و همسرش ریچل در جریان یک حمله هوایی آلمانیها فرزندشان را از دست داده اند و ترجیح میدهند هیچ تماسی با آلمان و آلمانیها نداشته باشند. اما اکنون به خاطر شغل نظامی لوییس، در هامبورگ هستند و خانه یک معمار آلمانی به نام استفن و دختر نوجوانش فریدا را اشغال کرده اند، مردی که هنگام حمله نیروهای بریتانیایی به شهر، همسرش را از دست داده است.
شوربختانه، لوییس توانایی کنار آمدن با غم مرگ فرزند را نداشته و از ریچل دور میشود، در حالی که فریدا از پدرش به خاطر تسلیم کردن خانه به دشمنان و دادن متعلقات مادرش به کسانی که او را کشته اند ناراضی است این جداسازی ریچل و استفان از چیزهایی که با آن آشنا بوده و سیستمهای پشتیبانی ایمن شان، باعث میشود که هر دویشان بی هدف بوده و به دنبال تغذیه عاطفی خود باشند که از آنها دریغ میشود. آنها در نهایت عاشق هم شده و همه چیز پیچشی باورنکردنی میگیرد. این فیلم کمتر دیده شده با موسیقی و فیلمبرداری بی نقص، دارای بازیهایی در بالاترین کیفیت از کیرا نایتلی و الکساندر اسکارشگارد است.
فیلم Allied با استفاده از جنبههای فیلم نوآری فیلمهایی که از آنها الهام گرفته، داستان دو جاسوس در جریان جنگ جهانی دوم را روایت میکند که اتحادشان توسط دو طرف و خودشان مورد سوال و بررسی قرار میگیرد، در شرایطی که رابطه شان روز به روز عمیقتر میشود. برد پیت و ماریون کوتیارد در نقش مکس و ماریان ظاهر میشوند، که ظاهراً به ترتیب جاسوسان بریتانیاییها و فرانسویها در این جنگ هستند و با هدفی مشترک، با هم همکاری میکنند. اما وقتی رییس مکس اطلاعاتی در مورد ماریان (که اکنون همسر مکس بوده و از او دارای فرزند شده است) میدهد که نشان میدهد وی جاسوس دوجانبه است، مکس در دوراهی گیر کرده و نمیداند که آیا این اتهامات واقعیت دارد یا خیر و آیا این اتهامات در واقع آزمایشی برای خود اوست یا نه.
تنش در این فیلم هیچگاه کم نمیشود و سوالهای سوزانندهای تا لحظات پایانی داستان بی پاسخ باقی میمانند. سازندگان این فیلم میتوانستند با مبهمتر کردن وفاداری مکس به جای قرار دادن تمام بار روی شخصیت ماریان کمی این تنش و هیجان را بیشتر کنند، اما فیلم Allied همچنان یک اثر قوی در این فهرست است که ما را به یاد فیلمهای عاشقانه جنگی دهه ۴۰ میاندازد.
سخت است که قدرت ستارههای موجود در فیلم Atonement، نامزدیهای بسیار در جوایز معتبر و لباس سبز رنگ نمادینی که بسیار پرطرفدار شد را نادیده گرفت. همچنین این فیلم اولین باری بود که بسیاری در آمریکا با بازیگری سیرشا رونان، جونو تمپل و بندیکت کامبربچ آشنا میشدند. فیلم Atonement بار دیگر سبک بازیگری جدی و قوی کیرا نایتلی و جیمز مک آووی را تثبیت کرد و یک داستان جذاب و قابل باور است که مخاطب را در خود غرق میکند.
عداوت یک کودک با سوء تفاهم اساسی اتفاقات ترکیب میشود و بعد از آن جنایتی هولناک رخ میدهد که منجر به جدایی دو عاشق با گذشت زمان میشود، در شرایطی که بریتانیا در آتش جنگ جهانی دوم میسوزد. این فیلم هیچ لحظه غیرمنتظره و پیچش داستانی بزرگی نداد، اما به شکلی باورنکردنی هر دو شخصیت اصلی داستان پایانی خوش را تجربه میکنند. علیرغم نقدهای مثبت فراوان، این فیلم با واکنشهای تندی به خاطر اقتباس غیرمسئولانه از رمان یان مک ایوان و افشاگری شوکه کننده توسط یک راوی غیرقابل اعتماد در پایان فیلم مورد نقد قرار گرفت، افشاگری که داستانی که تا آن زمان شاهد بودیم را تماماً وارونه میکند. با این وجود، فیلم Atonement همچنان ارزش تماشا کردن به عنوان یکی از بهترین فیلمهای عاشقانه جنگی را دارد.
نه دقیقاً یک درام جنگی و نه دقیقاً یک فیلم عاشقانه، The Best Years of Our Lives هنوز هم یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینماست. در دوران پایان جنگ جهانی دوم، این فیلم داستان سه کهنه سرباز را روایت میکند که به شهر کوچکشان باز میگردند و سعی دارند همه چیز را درست از همان نقطهای که رفته بودند از نو آغاز کنند، اگر چه اکنون به شدت تغییر کرده اند و غیرممکن است به کسانی بازگردند که در روزهای قبل از جنگ بودند. این فیلم که درست پس از پایان جنگ جهانی دوم منتشر شده- زمانی که اکثر فیلمها عمدتاً به دنبال بزرگنمایی شجاعت سربازانشان در میدانهای نبرد بودند- The Best Years of Our Lives به عنوان فیلمی که واقعیتهای تلخ و دردناک مربوط به بازگشت کهنه سربازان به خانه را روایت میکند متمایز از دیگر فیلمهای آن زمان بود.
با تمرکز روی سه کهنه سرباز، این فیلم به مشکلات این سه برای سازگاری دوباره با زندگی غیرنظامی و همزمان رویارویی با اختلال استرس پس از سانحه، افسردگی، خشم عمیق درونی و دیگر عاملهای استرس زا، مدتها پیش از اینکه حتی یک کلمه در مورد تجربیاتشان در جنگ به زبان بیاورند میپردازد. این سه که اغلب به میگساری و درگیریهای فیزیکی روی میآورند، اغلب به خاطر حمایتهای عشق هایشان و اینکه شرایطشان را درک میکنند از غرق شدن نجات پیدا میکنند. وقتی در پایان این همه رنج و تقلا، عشق همه چیز را نجات میدهد مشخص میشود که هیچ مردی نمیتواند به طور کامل به خود متکی باشد و پذیرفتن کمک از کسانی که به آنها عشق میورزید جای نگرانی ندارد.
Casablanca چنان در تاریخ هالیوود جاودانه شده است که خیلی راحت فراموش میشود با یک فیلم جنگی مواجه هستیم. اما اکشن داستان این فیلم در رژیم دست نشانده فرانسوی ویشی رخ میدهد و تا مراکش استعمار شده نیز کشیده میشود. این فیلم داستان دو فرمانده ارشد مقاومت مردمی چک (و دیگر فراری ها) در حال فرار از دست آلمانیها را روایت میکند، و در واقع با برخی از جنبههای بسیار مبهم و کمتر شناخته شده جنگ جهانی دوم سروکار دارد تا آنچه در دیگر فیلمهای جنگی آن زمان به آن پرداخته میشد. علاوه بر همه این ها، شخصیتهای ریک و ایلسا با بازی هامفری بوگارت و اینگرید برگمن به راحتی یکی از بهترین زوجهای سینمایی تمام تاریخ هستند و جالبتر اینکه حتی زوج هم نیستند، مگر در قالب فلش بک ها.
البته چنین فیلمی هرگز نمیتوانست امروزه ساخته شود، زیرا سرنوشت شخصیت زن اصلی داستان تنها توسط مردان زندگی اش در پایان فیلم مشخص میشود- ویکتور به ریک میگوید که با ایلسا به جایی امن فرار کند، زیرا رایش سوم در تعقیب اوست، ریک هم به ایلسا توضیح میدهد که چرا باید با ویکتور سوار هواپیما شده و فرار کند-، اما خوشبختانه دیگر نیازی به فیلمی شبیه Casablanca نداریم. ما این فیلم را داریم و داستانی کاملاً بی نقص است که نیاز به بازگویی و بازسازی ندارد. این فیلم که توسط موسسه فیلم آمریکا در صدر بهترین فیلمهای عاشقانه تاریخ سینما قرار گرفته، در رتبه بندی بهترین فیلمهای تاریخ سینما از نگاه این موسسه نیز رتبه سوم را به خود اختصاص داده که نشان از کیفیت و ماندگاری این شاهکار سینمایی دارد.
فیلم Cold Mountain خشونت و بیرحمی موجود در جنگ داخلی آمریکا را گرفته و آن را شخصی میکند. تمامی جنگها خشن و بیرحم و البته هولناک هستند، اما برای آمریکایی ها، هیچ جنگی به اندازه جنگ داخلی برای شهروندان این کشور چالش فیزیکی، روانی و عاطفی ایجاد نکرده است. در این فیلم، آیدا با بازی نیکول کیدمن یک زن جوان تحصیلکرده و مرفه است و این یعنی اینکه در زمینه نقاشی و موسیقی آموزش دیده تا زندگی باشکوه و مجللی در آینده داشته باشد، اما او هیچ مهارت عملی در زندگی ندارد.
وقتی جنگ شروع میشود، دشواریها و مشکلات او نماد مشکلات زنی در یک منطقه روستایی است که هیچ پشتیبانی ندارد، بدون درآمد و بدون اینکه برای سالها کسی مراقبش باشد. در این میان، اینمن با بازی جود لا، یک مرد کم رو و عاشق آیدا است که هرگز فکر نمیکند این زن زیبا به او توجه کند و خیلی زود مجبور میشود به جنگی برود که هیچ معنا و اهمیتی برایش ندارد و به همین خاطر بعد از مدتی فرار میکند. با استفاده از قدرت ستارگی و نقش آفرینیهای بازیگران نقشهای اصلی و مکمل، Cold Mountain از ما میپرسد که چه تعداد لحظه بی نقص باید در زندگی کسی رخ دهد که زندگی خوبی داشته باشد. برای برخی تنها یک لحظه عاشقانه بی نقص برای داشتن یک زندگی خوب کافی است.
با استفاده از اثرات ویرانگر جنگ ویتنام روی مردم آمریکا، Coming Home داستان یک زن محافظه کار به نام سالی با بازی جین فاندا را روایت میکند که خدمت داوطلبانه اش در بیمارستان کهنه سربازان، زندگی او را برای همیشه تغییر میدهد. این فیلم به بررسی موضوعاتی مانند وظیفه، ابراز نظرات و احساسات، عشق، وفاداری و تراژدی میپردازد. همچنین این فیلم از پرداختن به ماهیت واقعی و ترسناک اختلال استرس پس از سانحه ابایی ندارد، در شرایطی که دو سرباز بعد از تجربه این اختلال ویرانگر دست به خودکشی میزنند.
همچنین این فیلم به صورت مستقیم با واقعیت بازگشت سربازان بی دست و پا و مجروح – از جمله عشق جدید سالی به نام لوک با بازی جان وویت- روبرو میشود که باید به شکلی به زندگی عادی خود بازگردند اگر چه جامعه هیچ امتیاز خاصی به آنها نمیدهد. Coming Home فیلمی تاثیرگذار، تکان دهنده است که هرگز شما را غافلگیر نمیکند، اما به شدت ویرانگر و البته دوست داشتنی و عاشقانه است. در جریان سخنرانی خود بعد از دریافت جایزه بهریتن بازیگر زن اسکار برای این فیلم، جین فاندا به زندگی سخت میلیونها آمریکایی اشاره کرد که با ناتواناییهای مخفی شان زندگی میکنند.
هرگز نمیتوان فهرستی از بهترین فیلمهای عاشقانه جنگی تهیه کرد و نامی از فیلم کلاسیک Doctor Zhivago با بازی عمر شریف و جولی کریستی در نقش یوری و لارا و به کارگردانی فیلمساز افسانه ای، دیوید لین، نبرد، کسی که همانند Lawrence of Arabia، در این فیلم نیز تصاویر خیره کننده و جلوههای حماسی و یکی از بهترین فیلمبرداریهای تاریخ سینما را خلق کرده است. این فیلم که بر اساس رمان مشهور و تحسین شده بوریس پاسترناک ساخته شده به روایت سه درگیری نظامی بزرگ و ویرانگری میپردازد که یکی پس از دیگری بر سر مردم روسیه آوار میشوند- جنگ جهانی اول، انقلابی بلشویکی و جنگ داخلی روسیه- و عشاق داستان را لحظهای کنار هم نشانده و سپس در کسری از ثانیه از هم دور میکند.
این دو قرار بوده با هم ازدواج کنند، اما به ازدواج دیگری در میآیند، سپس در کنار هم شاهد وحشتهای جنگ میشوند. آنها بارها به خاطر شرایط از هم جدا میشوند و بار دیگر سرنوشت آنها را کنار هم قرار میدهد و در نهایت مجبور میشوند برای نجات جانشان فرار کنند. داستان پرفراز و نشیب آنها به پایان میرسد، درست همانطور که داستان همه روسها با تراژدی و مرگ به پایان میرسد، اما هنوز هم نور امیدی به خاطر زنده بودن دخترشان وجود دارد. او زنده مانده و وارد شوروی دوران جدید میشود و بدین ترتیب عشق یوری و لارا بدون زنده بودنشان ادامه پیدا میکند.
فیلم The English Patient فیلمی مشهور است و غیر از انتخاب کارگردان برای مبهم کردن کامل صورت رالف فاینس در نقش «بیمار انگلیسی»، شاید بتوان این فیلم را یکی از خلاقانهترین فیلمهای تاریخ سینما دانست. داستان این فیلم برنده چندین جایزه اسکار در مورد عشق ممنوعه است، جایی که شخصیت لاژلو با بازی فاینس و کاترین با بازی کریستین اسکات توماس رفته رفته عاشق هم میشوند. بدنبال شروع جنگ جهانی دوم و ترس کاترین از پی بردن شوهرش به رابطه او و لاژلو، این دو از هم جدا میشوند، اما شوهر کاترین (کالین فیرث) خودکشی کرده و در یک حادثه هوایی که با هدف کشتن کاترین و لاژلو طرح ریزی شده، به شدت کاترین را مجروح میکند؛ و این تماماً فلش بک داستان است.
یک داستان عاشقانه دوم و کاملاً مجزا نیز در زمان حال داستان بین پرستار لاژلو به نام هانا (ژولیت بینوش) و یک تکنیسین خنثی سازی بمب به نام کیپ (ناوین اندروز) که بسیار شادتر و عمیقتر و حساستر از عشق اول است، روایت میشود. همچنین در مرکز داستان جستجویی برای یک خیانتکار وجود دارد، کسی که رازهای نظامی را میفروشد و شخصیت کاراواجیو با بازی ویلم دفو رهبری این عملیات رازآلود را بر عهده دارد. همانطور که گفته شد، The English Patient جوایز سینمایی متعددی را به خانه برد و جایزه اسکاری که به بینوش برای بهترین بازیگر زن نقش مکمل نیز داده شد کاملاً درست و بجا بود، زیرا او کانون عاطفی و احساسی یک فیلم با کارگردانی و فیلمبرداری بی نقص و باشکوه است.
۱۰- Gone With the Wind (۱۹۳۹)
اگر بخواهیم صادق باشیم چیزهای زیادی در مورد Gone With the Wind (۱۹۳۹) وجود دارد که خوشایند نیست. از کلیشههای منفی بی پایان در مورد شخصیتهای سیاهپوست داستان تا سکانس مشهور تجاوز القایی و بدین ترتیب این فیلم آن شاهکار بی نقصی که بسیاری فکر میکنند نیست. اما هرگز نمیتوانید کلمات جنگ، عشق و فیلم را کنار هم قرار دهید و به این فیلم فکر نکنید. Gone With the Wind از هر لحاظی یک فیلم حماسی و باشکوه است. بسیاری از تکنیکهای فیلمبرداری این فیلم هنوز هم در سینمای مدرن مورد تقلید قرار میگیرند. اسکارلت اوهارا (ویوین لی) و رت باتلر (کلارک گیبل) یکی از ماندگارترین زوجهای تاریخ سینما و فرهنگ عامه هستند.
دیالوگ مشهور «صادقانه بگویم عزیزم…» از رت باتلر از زمان انتشار این فیلم در سال ۱۹۳۹ میلیاردها بار توسط مردم بازگویی شده است. در واقع، موسسه فیلم آمریکا، این دیالوگ را در رتبه اول بهترین دیالوگهای تاریخ سینما و دو دیالوگ دیگر از هیمن فیلم را در میان ۱۰۰ دیالوگ برتر تاریخ سینما قرار داده است. همچنین این فیلم دومین فیلم عاشقانه برتر تاریخ سینما، دومین فیلم برتر سینما از لحاظ موسیقی متن، یکی از ۱۰۰ فیلم الهام بخش تاریم سینما، و یکی از ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینمای آمریکاست.
اگر چه ما در این فهرست تنها ۱۰ مورد از بهترین فیلمهای عاشقانه جنگی تاریخ سینما را معرفی کردیم، اما فیلمهایی که در ادامه فهرست خواهند شد نیز میتوانستند به راحتی در این فهرست قرار بگیرند، اگر فهرستی طولانیتر تهیه میکردیم.
A Farewell to Arms (۱۹۳۲)
Firebird (۲۰۲۱)
For Whom the Bell Tolls (۱۹۴۳)
From Here to Eternity (۱۹۵۳)
Indochine (۱۹۹۲)
Lust, Caution (۲۰۰۷)
The Mortal Storm (۱۹۴۰)
An Officer and a Gentleman (۱۹۸۲)
Omar (۲۰۱۳)
The Quiet American (۲۰۰۲)
Shining Through (۱۹۹۲)
Suite Française (۲۰۱۵)
Surviving the Silence (۲۰۲۰)
To Have and Have Not (۱۹۴۴)
Top Gun (۱۹۸۶)
Tristan & Isolde (۲۰۰۶)
A Very Long Engagement (۲۰۰۴)
Waterloo Bridge (۱۹۴۰)
The Year of Living Dangerously (۱۹۸۲)