داور برنامه تلویزیونی «عصر جدید» گفت: اول کار خیلی سعی کردم احساسات را بروز ندهم جز یکی دو مورد که واقعا احساسات ناب و حتی بالاتر از استاندارد بود را نمیشد بروز ندهم و احساساتی نشوم.
به گزارش ایرنا، کارن همایونفر برای بیش از ۱۰۰ فیلم سینمایی و ۵۰ سریال موسیقی ساخته که از جمله آنها میتوان به بادیگارد، به وقت شام، شب واقعه، عرق سرد، سالاد فصل، حادثه در کندوان، همسایه ها، مسافر، در قلب من، روزهای زندگی و. اشاره کرد.
آقای همایونفر، سوالی که اغلب درباره شما پرسیده میشود این است که چطور شد داوری عصر جدید را پذیرفتید؟ به دلیل اینکه عصر جدید در فصلهای قبل نیز روی آنتن رفته و در بخش موسیقی داور دیگری داشته که اتفاقا محبوب هم بود. قطعا شما میدانستید که درباره داوری تان در حوزه موسیقی قضاوت میشوید. این ریسک را چطور پذیرفتید؟
به هرحال ما افرادی هستیم که دائم در ریسک زندگی میکنیم، اما آمدن من جای یک داور دیگر خیلی ریسک نبود، فکر میکنم مجموعه داوری عصر جدید میبایست رویکرد جدیدی میگرفت. اینکه منی که از مصاحبه کردن و در کل تصویر فراری هستم چطور شد که آمدم، به خاطر احسان علیخانی بود و اینکه او به شدت فرد کاربلد و با شخصیتی در این حوزه است. تا جایی که کمتر از ۲۴ ساعت حضورم در عصر جدید قطعی شد و آمدم. بدون تصمیم گیری قبلی؛ وقتی با من تماس گرفت قراری گذاشتیم و به سرعت هم به نتیجه رسیدیم.
با آقای عظیمی نژاد به عنوان داور قبلی این برنامه هم گفتگو داشتید؟
بله. البته من به لحاظ سن و سال قدیمیتر از دوستان هستم. اما با آریا تماس گرفتم و با هم صحبت کردیم. او برادر کوچک من است و خیلی دوستش دارم. یکجورهایی بنده مسبب رسمی شدن آریا و هم نسلانش در خانه موسیقی بودم و برای همه شان احترام قائلم. در کل فکر میکنم عصر جدید نیازی به چنین تغییری داشت.
الان فکر میکنید این تغییر خوب است؟ و اتفاقی که میخواستید افتاده؟
به نظرم این تغییر از دکور برنامه گرفته تا میز داوری و نحوه اجرا تغییری به سمت بالا بوده است. اما درباره استعدادهایی که در این دوره هستند نمیتوانم نظری بدهم، چون محصول کار ما نیست و محصول راستی آزمایی است که عصر جدید انجام میدهد و ما باید در مرحله اول با اینها آشنا شویم و مرحله دوم که شروع شده راحت تریم و مسئولیت شان با خودمان است.
استعدادها را چطور ارزیابی کردید؟ با توجه به اینکه شرکت کنندگان اغلب افرادی هستند که از منطقههای کم بضاعتتر به برنامه میآیند و بیشتر کسانی هستند که خودآموخته و یا فردی یک استعداد به شمار میروند. این افراد به نظر شما سطح خوبی دارند؟ ضعیف هستند، متوسط به شمار میروند و یا کاملا قوی هستند؟
نگاه کنید ایران یک سرزمینی پر از استعداد است و شما بخش کوچکی از آن را در صحنه عصر جدید میبینید ما استعدادهای عجیبی داریم که طبیعتا نمیشود همه مسئولیتش را گردن یک برنامه انداخت. برنامهای که بخش عمده نمایشی دارد و در بخشی هم به استعدادها میپردازد.
در نگاه سطحی هم دیدیم در دورههای پیش استعدادها چشم گیرتر بودند یا شاید سطح توقع مردم کمتر بود یا شکل داوری به صورتی بود که نتیجه خوبش را در دورههای قبلی دیدیم، اما این دوره هرچقدر جلوتر رفتیم کم کم مردم به چهرههای پشت میز عادت کردند؛ بنابراین باید به برنامه زمان داد.
اما درباره مسئله استعداد، استعداد یک معیاری دارد، داوری که آنجا نشسته با توجه به دانش، سواد، تجربه، جهان بینی و نگاه هنری و استاد دانشگاهی اش یک معیاری را برایش میسازد که به آن میگویند زیبایی شناسی میز یا زیبایی شناسی داور که متاسفانه در عامه به آن میگویند سلیقه. درحالیکه کاملا اشتباه است و ما کت و شلوار انتخاب نمیکنیم بلکه برای یک استعداد، پارامترهایی در ذهنمان داریم و قضاوتش میکنیم. بر اساس آن معیارها هم تصمیم میگیریم. حال برخی مواقع خیلی سخت میشود و برخی اوقات نه خیلی ساده میشود یک استعداد را تشخیص داد.
البته در همان میز داوری تفکرهای مختلفی هست و این طبیعی است بنابراین ممکن است از بیرون یک مقدار اغتشاش به نظر بیاید، اما در نهایت یک تصمیم جمعی گرفته میشود و همان اعلام میشود.
چقدر احساسات در داوری شما نقش دارد؟
اول کار خیلی سعی کردم احساسات را بروز ندهم جز یکی دو مورد که واقعا احساسات ناب و حتی بالاتر از استاندارد بود را نمیشد بروز ندهم و احساساتی نشوم.
میشود بگویید کدام اجرا بود؟
اجازه بدهید نگویم مردم خودشان متوجه شدند.
مثل گروهی که زنگ طلایی دادید؟
طبیعتا وقتی زنگ طلایی من را میگیرند، فکر میکنم من تنها داوری هستم که پای زنگ طلایی ام تا الان ایستادم. درست است که داور هستم، اما طبیعی است که برخی مواقع احساساتی هم بشوم و داور فوتبال که نیستم که دقیقه نود بخواهم پنالتی بگیرم یا نگیرم. در کنار داور بودن، انسان هم هستیم و احساسات داریم و وقتی فردی زیبا میخواند اشک در چشمم جمع میشود. اما سعی میکنم احساساتم را در داوری دخیل نکنم.
خیلی برایتان کار سختی است؟
بله بسیار کار سختی است. قضاوت کار سختی است و وقتی قضاوت میکنید قضاوت هم میشوید.
در فضای مجازی اخبار مربوط به عصر جدید را دنبال میکنید؟ چقدر نظرهایی که درباره خودتان میدهند را شنیدید؟
آنچه در صفحه عصر جدید میبینم را دنبال میکنم، اما در صفحه خودم به خاطر اینکه از درگیری بین افرادی که من را دوست دارند و افرادی که عبوری از صفحه ام رد میشوند جلوگیری کنم و آرامش صفحه از بین نرود. ادای سلبریتیهای عجیب را درنمی آورم که بخواهم با باز گذاشتن کامنتها دامن به اغتشاشها بزنم، کامنت هایم را بستم. معتقدم اگر باز میگذاشتم دنبال کننده بیشتری هم داشتم، اما کوچه من کوچه ساکتی است و دوست ندارم در این کوچه دعوا شود. برخلاف برخیها که حاضرند هر کاری کنند تا در کوچه شان دعوا راه بیفتد.
البته برخی چهرهها برای بالا رفتن دنبال کنندگانشان دست به چنین کارهایی میزنند.
بله. اما من نیازی ندارم. نه قرار است اینفلوئنسر شوم و نه تبلیغاتی انجام دهم. مردم مخاطب من هستند که سی و خردهای سال است با موسیقی من زندگی کردند. مادری که با موسیقی من بزرگ شده و حالا فرزندش هم موسیقی من را گوش میدهد و همین برای من خیلی لذت بخش است. منتهی من خیلی اهل به هر قیمتی دیده شدن نیستم و در این سالها هم اینطور نبودم و دلیلی ندارد شهر را شلوغ کنیم تا دیده شویم.
برخی دوستان چنین کاری میکنند آنهم در شرایطی که آدمها خیلی باید مراقب رفتارشان باشند تا به خشونت اجتماعی پنهانی که در صفحههای مجازی زیاد است دامن نزنند، یا حداقل افراد معروف باید جلوی این موج را بگیرند. منتهی برخیها نه تنها جلویش را نمیگیرند بلکه سوارش میشوند و این حرکتی نیست که فردی مثل من آن را بپسندد.
بین کارهایی که ساختید کدام را از همه بیشتر دوست دارید؟
معمولا آدم آخرین کارهایش را بیشتر دوست دارد، چون پختهتر شده و به زبان حال کنونی اش نزدیکتر است. سالها است سعی کردم تا جایی که زندگی و معیشتم اجازه میدهد کار بی ربط قبول نکنم و خوشبختانه موسیقیهایی که در این سالهای اخیر کار کردم ماندگار شده است و مردم دوستش داشته و با آن ارتباط برقرار کرده اند.
مهم نیست که شما آهنگساز عجیب و غریبی در سطح جهانی باشید که دیده شوید، همین که یک فردی عاشق میشود و به موسیقی شما رجوع میکند و فردی غمگین است به موسیقی شما رجوع میکند و یا خوشحال است و موسیقی شما را گوش میدهد یا وقتی در خیابان فردی موسیقی تو را گوش میدهد و ترانه ات را میخواند و نمیداند صاحب اثر کنارش ایستاده است، همین از جمله لذتهای ما است.
بقیه اش که جایزه و دوربین و این چیزها است که من را اشباع نمیکند، اما وقتی میبینم جوانی با موسیقی من ارتباط برقرار میکند یا مادری لالایی من را میخواند برایم لذت بخش است.
بعد از عصر جدید واکنشهای مردم در خیابان چطور بود؟
مردم سالها نام من را در تیتراژهای مختلف سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی دیدند، اما الان وقتی من را میبینند احترام میگذارند و ابراز علاقه میکنند، امیدوارم بیشتر نشود، چون هنرمند را آزار میدهد. اصولا هنرمندان آرامش ندارند و خیلی سخت است یک هنرمند بخواهد همه این موارد را کنترل کند. یعنی هم مدام به خلاقیت فکر کند و مدام مثل یک آتشفشان جوشان تولید کند و هم بخواهد زندگی شخصی خودش را با زندگی مجازی که برایش ساختند وفق دهد کار سختی در پیش دارد و وظیفه هنرمند این نیست.
ما در کشورمان هنرمند زیاد داریم، اما هنربان کم داریم که از هنرمند دفاع کند. قرار نیست ما همدیگر را نابود کنیم، چون امشب فردی ستاره است و فردا دیگر ستاره نیست و به همین سرعت آدمها میآیند و میروند و از حافظه یک ملت هم پاک میشوند؛ بنابراین بهتر است که آدم تواضع را همیشه برای خودش نگه دارد.