وحید محمود قرهباغ؛ مردان علم و هنر، فقط متعلق به خودشان نیستند. آنها امانتی گرانبها و تکلیفی سنگین بر دوش دارند. همانهایی که پیمانی بزرگ و نانوشته با سرنوشت و تاریخ بشریت بستهاند.
حال اگر این دنیای عالِم با رازهایی پیوند خورده باشد، جهانی دیگر میآفریند و عالَمی متفاوت و دور از دسترس به تصویر میکشد. عالَمی که کمتر کسی تصوری از آن خواهد داشت، معاملهای که با مرگ به پایان میرسد. اما به راستی لذت کتمان راز در چیست و مهم این که تا به کجاست؟
چرا حلاوت قدرت خفی به کام رازداران، به مراتب بیشتر از قدرت آشکار است؟ مردان مرموزی که فقط گاهی در لفافه و آن هم اندک، زبان به حقایق پس پرده میگشایند.
در این بین موسیقی که از جهان دیگر میگوید، گاه همراه مردان اسرار و دنیاهای نادیدنی شده است تا به زبانی دیگر ناگفتهها را در سکوت نجوا کند. نجواهایی که از فریادها بلندتر و گیراتر است. قطعههایی که از جهان دیروز و امروز میگوید.
یکی از این نمایشنامههای سکوت، قطعه فلوت اسرارآمیز موتزارت، آهنگ ساز شهیر اتریشی است که با دنیای اسرار گره خورده است. در این قطعه، دنیای کهن با موسیقی در هم آمیخته و بر روی پرده زمان به نمایش گذاشته شده است.
قطعهای که گویا اسراری از دل تاریخ به دوش میکشد و بازگو میکند. ناگفتههایی که در پس کسوت تاریخ، سکوت اختیار کردهاند. این اپرا، جادویی کلاسیک از هنر قرن هیجدهم است. برخی صاحبنظران معتقدند این اپرا که آخرین اپرای موتسارت است، باعث افزایش هوش و قدرت تجسم فضایی میشود.
اما نکتهای که در این بین بیشتر خودنمایی میکند استفاده بیشمار از عدد سه همچون سه روح، سه بانو، سه درب و سه آزمایش است که به زعم برخی بزرگان ریشه در مجامع روشن فکری دارد.
او در این اپرا تلاش کرده تا برخی از آیین مراسم روشنفکری را به نمایش بگذارد. جالبتر این که موتسارت، هایدن و شیکاندر همگی عضو تشکیلات روشن فکری بوده اند. او با الهام از دنیای پیش روی آن، پدرش را نیز عضو این مجامع کرد. پدری که عاشق فرزندش یعنی موتسارت بود.
هر چند خورشید عمر موتزارت این نابغه موسیقی، همچون اسرار او غریبانه و زود غروب کرد، ولی در طول زندگی کوتاه خود بیش از ۶۰۰ قطعه برای اپرا، سمفونی، کنسرت، مجلسی، سونات، سرناد و گروه کُر خلق کرد. استادی که تاثیری شگرف بر موسیقی آن دوران و ادوار بعد گذاشت.