احمد زیدآبادی؛ رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی دیپلماتی بسیار ماهر و زیرک و پیچیده به نظر میرسد.
به نظرم مهارت دیپلماتیک وی بود که مانع بروز بحران تازهای بین جمهوری اسلامی و متحدان غربی در اجلاس جاری شورای حکام آژانس شد.
گروسی از یک طرف ایران را متقاعد کرد که به منظور پاسخ به ابهامهای بازرسان آژانس در مورد دو سایت هستهای خود، ماه آینده با او وارد مذاکره شود و از طرف دیگر، رضایت آمریکا و سه کشور اروپایی را برای پس گرفتن قطعنامهای علیه جمهوری اسلامی در شورای حکام به دست آورد.
این تحولات، سبب افزایش خوشبینی محافل بینالمللی نسبت به روند منازعۀ هستهای ایران شده است به طوری که دیپلماتهای غربی از دریافت نشانههای دلگرم کننده از طرف ایران خبر داده و در بارۀ مذاکرۀ مقامهای جمهوری اسلامی با متحدان غربی از جمله آمریکا اظهار امیدواری کردهاند.
در واقع آنچه در روزهای اخیر رخ داده است، نه لزوماً به معنی هموار شدن مسیر حل بحران بلکه بازتابِ سرشت پر فراز و نشیب این ماجراست.
معمولاً هنگامی که یک مناقشۀ فرامرزی در دستور کار دیپلماسی بینالمللی قرار میگیرد، روندی پر نوسان پیدا میکند به گونهای که علائم خوشبینانه و بدبینانه به طور متناوب پدید و ناپدید میشوند.
از این رو، روند دیپلماتیک حل مناقشۀ هستهای ایران تا رسیدن به ایستگاه آخر خود، نوسانهای بسیاری را پشت سر خواهد گذاشت و بنا به تعارض منافعِ عمیق بین طرفهای درگیر در مجادله، سرانجام آن هم به طور قطع قابل پیشبینی نیست.
بنا به همین زمینه، به نظرم کسانی که با قطعیت، شکست یا موفقیت تلاشهای دیپلماتیک را در این مرحله از روند بحران پیش بینی میکنند، عملاً تیری در تاریکی رها میکنند! تیری که ممکن است از قضا به هدف بخورد یا نخورد!
سرشت این منازعه، اما به احتیاط در پیشبینی فرا میخواند. به عبارت دیگر، موفقیت مذاکرات همانقدر شانس دارد که شکست آن! بنابراین، در انتهای راه، نوعی سازش فراگیر و تاریخی یا گونهای رویارویی تمام عیار در انتظار نشسته است!
از این رو، با نمودِ یک یا دو یا چند نشانۀ مثبت در روند گفتگوها نباید بیش از اندازه خوشبین شد؛ همانطور که با ظهور علائم منفی، نباید به اسارت بدبینی در آمد! این قصه، قصۀ نوسان و فرار و فرود تا روز آخر است!