فشار حداکثری بر ایران و تغییر حکومت و فروپاشی ایران برای دولت جدید آمریکا هزینههای نرم افزاری و سخت افزاری زیادی در بر خواهد داشت و تمرکز را از اهداف اصلیاش منحرف میکند.
مجید شجاعی*؛ به نظر میرسد جو بایدن پیروز قطعی انتخابات ۲۰۲۰ ریاست جمهوری ایالت متحده است، گرچه سیاست خارجی یک کشور با تغییر حتی رئیس جمهور دچار تحولات اساسی نمیشود، ولی میتوان نشانههایی از تغییر در اولویتهای سیاست خارجی آمریکا با حفظ اصول و اهداف همیشگی ملاحظه کرد و به نظر میرسد مساله ایران نیز خارج از این چهارچوب نباشد.
جدا از ۲ قطبیهای دعوا گونه معمول جناحها و احزاب سیاسی داخل که عدهای دولت جدید آمریکا را تقدیس و عدهای تکفیر میکنند و مواضعشان بیشتر منافع شخصی و حزبیشان را تامین میکند تا منافع ملی باید گفت: که ۳ سناریو احتمالی را میتوان برای رویکرد دولت جدید آمریکا در قبال ایران از خوشبینانهترین تا بدبینانهترین حالت در نظر گرفت:
سناریوی اول
خوشبینانهترین حالت ممکن برگشت بی چون و چرا بایدن به برجام، پایان فشار حداکثری و لغو تمامی تحریمهای ایران است که این امری بسیار بعید و محال است حتی اگر خود بایدن چنین تصمیمی داشته باشد فشارهای داخلی حزب جمهوری خواه و حتی حزب دموکرات و فشارهای خارجی و لابی صهیونیستی و عربی و بحرانهای موجود منطقه خاورمیانه (یمن، عراق، سوریه و..) اجازه چنین کاری به او بدهد.
تنها استدلالی که در این سناریوی خوشبینانه میتواند عنوان شود این است که بایدن با باز کردن فضا برای ایران جناح میانه رو در داخل ایران را تقویت کند و از رادیکالیزه شدن فضای داخلی و رفتن ایران به سوی توسعه فعالیتهای هستهای جلوگیری کند و از طریق مذاکره و بعدها اجماعهای جهانی از ایران امتیاز بگیرد که به عقیده نویسنده انتخاب چنین استراتژی توسط دولت جدید آمریکا بسیار بعید است.
سناریوی دوم
بدبینانهترین حالت ممکن است که بایدن سیاست فشار حداکثری ترامپ را به شکل دیگری ادامه دهد به عنوان مثال با بازگشت به برجام و از طریق خود مکانیسمهای برجام و اسنپ بک سریعا تحریمهای بین المللی ایران را برگرداند و با اجماع سازی بین المللی فشار علیه ایران را شدیدتر کند و با تحریکات داخلی موجب فروپاشی حکومت ایران شود که این سناریو نیز بسیار بعید است چرا که سیاست خارجی آمریکا در برابر ایران را جدا از سیاستهای منطقهای و جهانی آمریکا نمیتوان تحلیل کرد و با توجه به اینکه آمریکا باید در مصاف هژمونها با چین و روسیه مقابله کند، همکاری را با شرکای اروپایی نسب به دوره ترامپ بیشتر کند، و از همه مهمتر همچنان آمریکا را در جایگاه رهبری نظام اقتصادی و فرهنگی نظام بین الملل حفظ کند و چین را به عقب براند.
از مسائل درجه دوم اهمیت برای آمریکا میتوان مساله خاورمیانه، برجام، کره شمالی، مساله فلسطین، اعراب و اسرائیل، حقوق بشر و... را نام برد و بحرانها و شکافهای داخلی به عنوان نمونه کرونا را نیز باید بر این لیست افزود، با این همه مسئله طبیعتا فشار حداکثری بر ایران و تغییر حکومت و فروپاشی ایران برای دولت جدید آمریکا هزینههای نرم افزاری و سخت افزاری زیادی در بر خواهد داشت و تمرکز را از اهداف اصلیاش منحرف میکند و از طرفی به خوبی آمریکاییها میدانند که با رادیکالیزه کردن فضا ایران به سمت توسعه فعالیتهای هستهای و منطقهای میرود که در این حالت کنترل فضا برای آنها به شدت سخت خواهد بود لذا این سناریو نیز از نظر نویسنده محتمل نیست.
سناریوی سوم
این سناریو واقع بینانهترین سناریو است و ترکیبی از ۲ سناریوی بالاست بر این اساس به نظر میرسد که دولت جدید آمریکا با مقدمات و کسب امتیازاتی از ایران به برجام باز خواهد گشت و بخشی از تحریمهای ایران را لغو خواهد کرد.
چرا که اولا برجام اگرچه بهترین گزینه ممکن برای آمریکا نیست، ولی بهترین گزینه در دسترس و اهرمی قوی است تا با نظارت آژانس از بابت عدم توسعه فعالیتهای هستهای ایران مطمئن شود، ثانیا از نزدیکی ایران و چین و تعمیق همکاریهای اقتصادی و استراتژیک این دو کشور جلوگیری کند طبیعتا موقعیت ژئوپلتیک و ارتباطی و منابع غنی ایران میتواند برگ برنده چین در رقابتهای اقتصادی بین المللی باشد، ثالثا بتواند منافع اقتصادی شرکای اروپایی خود را که در قالب صورت میگرفت را مجدد برقرار کند و آنها به همکاری بیشتر سوق دهد، رابعا خروج از خاورمیانه برای آمریکا یک ضرورت است چرا که آمریکا دیگر عایدی بیش از هزینههایی که در این منطقه متقبل میشد ندارد و طبیعتا با وجود ایران پای میز مذاکره بویژه در مسئله افغانستان و یمن این خروج سهلتر خواهد بود، خامسا تقویت جناح میانه رو در ایران و عدم رادیکالیزه شدن فضا که در موارد بالا به آن اشاره شد.
البته سیاست خارجی آمریکا اصول و اهداف اساسی خود که همانا حفظ امنیت اسرائیل، جلوگیری از توسعه فعالیت هستهای ایران، جلوگیری از نفوذ منطقهای و تغییر رژیم را همچنان حفظ خواهد کرد، ولی در اولویت قرار نخواهد داد به عبارتی دولت جدید آمریکا تغییرات تاکتیکی و زمانی در سیاست خارجی خود نسبت به ایران صورت خواهد داد تاکتیک مذاکره و اجماع سازی به جای فشار حداکثری و تهدیدات نظامی.
ناگفته نماند در طرف مقابل نیز رویکرد جمهوری اسلامی ایران و نهادهای تصمیم گیرنده با توجه به تجربه توافق برجام و فضای سیاسی داخل کشور و افزون بر آن تحولات منطقه نقش بسزایی در آینده روابط دو کشور در دولت جدید آمریکا خواهد داشت.
*دانشجوی رشته روابط بینالملل دانشگاه شهید بهشتی