bato-adv
کد خبر: ۳۶۹۱۲۴

ایده‌ تقسیم استان سیستان‌وبلوچستان: "تمرکز توسعه‌ای" نه "گسیختگیِ وحدت"

در استان سیستان‌وبلوچستان هرگز شاهد درگیری‌های قومی و مذهبی - آنچنانکه مثلن در ایرلند میان پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها سال‌های سال وجود داشت و بعضا خونین‌بار می‌شد؛ یا در مناطقی همچون باسک در اسپانیا، یا در افغانستان میان هزاره‌ها و تاجیک‌ها از سویی و پشتون‌ها از دیگرسو، یا در عراق میان سنّی‌ها و شیعیان و ترکمن‌ها یا ایزدی‌ها وجود داشته ودارد؛ نبوده و نخواهیم بود. نوعی تقسیم کار عرفی در این استان وجود داشته و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز کاملن برقرار است.
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۱ - ۱۳ مرداد ۱۳۹۷
فرارو- آرمان شهرکی، در این نوشته سعی کرده‌ام تا خلاصه‌وار و موردبه‌مورد به تبعات مثبت تقسیم استان سیستان‌و بلوچستان به سه استان جنوبی، مرکزی و شمالی با تبعیت از الگوی تقسیم استان خراسان بزرگ اشاره کنم:

۱- "آها، چون سیستانی بود حقِّ ما را خورد" یا "آها، چون بلوچ بود حقِّ ما را خورد". این گفتمان سبب می‌شود تا بسیاری از مسئولین و متولیان استانی مورد قضاوت‌های نابجا قرار گرفته و اقدامات بعضن مثبت آن‌ها نادیده گرفته‌شده مورد بی‌مهری و غفلت قرار بگیرند. تقسیم استان از این لحاظ اقدامی مثبت بوده و چنین گفتمانی را از سطح جامعه می‌زداید.

۲- تجربه‌ی واقعی و زیسته‌ی ایران نشان می‌دهد که توسعه‌ی منطقه‌ای و استانی در صورتی که با استانی به‌لحاظ جمعیّتی یک‌دست مواجه باشیم؛ سریعتر پیش می‌رود. توسعه‌یافته‌ترین استان‌های کشور آن‌هایی هستند که از حیث قومی-نژادی، و دینی-مذهبی و به‌طور کلّی از لحاظ فرهنگی یکپارچه و یک‌دست هستند؛ اما عکس‌اش صحیح نیست یعنی عقب‌ماندگیِ توسعه‌نایافته‌ترین‌ها مثلن سیستان‌وبلوچستان و خوزستان و ایلام، ناشی از تنوع قومی و دینی نیست ناشی از عواملی همچون جبرجغرافیاییِ دوری از مرکز و همجواری با کشور یا کشور‌هایی ناامن، بدی‌ِ آب‌وهوا و کمبود‌های دانشی و سرمایه‌ای است. لذا:

۳- استدلال پاره‌ای از نمایندگان محترم استانِ سیستان‌وبلوچستان در مجلس، با این مضمون که تقسیم استان، سبب‌ساز گسیختگیِ "گفتمان وحدت" خواهد شد چندان موجه نمی‌نماید. مشکل آنجاست که اغراق در گفتمان رسمیِ و حاکمیّتیِ "وحدت" که تنها به پاره‌ای برنامه‌ها و شعار‌های کسل‌کننده و تکراری در هفته‌ی وحدت خلاصه می‌شود؛ سبب شده تا تقسیم جغرافیایی در ذهن نمایندگان محترم، نوعی گسستِ یکپارچکی disintegration تلقی گردد؛ حال‌آنکه تقسیم جغرافیایی/سخت به این راحتی‌ها به گسست فرهنگی/نرم منجر نخواهد شد. درعین حال، وحدت میان شیعه و سنّی در این استان نوعی وحدت اُرگانیک و تاریخی است و با وحدت مکانیکی تبلیغ‌شده از سوی گفتمان رسمی طی یک هفته‌ی به‌خصوص، بسیار توفیر دارد. به‌عبارتی:

۴- در استان سیستان‌وبلوچستان هرگز شاهد درگیری‌های قومی و مذهبی - آنچنانکه مثلن در ایرلند میان پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها سال‌های سال وجود داشت و بعضا خونین‌بار می‌شد؛ یا در مناطقی همچون باسک در اسپانیا، یا در افغانستان میان هزاره‌ها و تاجیک‌ها از سویی و پشتون‌ها از دیگرسو، یا در عراق میان سنّی‌ها و شیعیان و ترکمن‌ها یا ایزدی‌ها وجود داشته ودارد؛ نبوده و نخواهیم بود. نوعی تقسیم کار عرفی در این استان وجود داشته و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز کاملن برقرار است.

۵- مثبت‌ترین رهاورد تقسیم استان آن پدیده‌ای است که می‌توان "تمرکز توسعه‌ای" developmental concentration نام نهاد‌ش. ترجمان نهادی‌ِ این پدیده را می‌توان در تمایزی سراغ گرفت که در جامعه‌شناسی میان خانواده‌ی هسته‌ای nuclear family و خانواده‌ی گسترده expanded family وجود دارد. هم‌زمان با گذار جوامع از بافت عشیره‌ای روستایی و قبیله‌ای به بافت شهری مدرن و صنعتی، خانواده از ساختار و شکل گسترده که در قالب آن چندین نسل فرض کنید پدربزرگ و فرزند و نوه و نتیجه در کنار هم زندگی می‌کنند؛ به ساخت هسته‌ای تغییر شکل و ماهیّت می‌دهد آنجاکه درکنارهم‌زیستنی مشتمل بر تنها والدین و فرزندان را شاهدیم. در خانواده‌ی هسته‌ای امکانات بیشتری در دسترس اعضاست؛ تربیت و سرمایه‌ی فرهنگی اعضا بالاتر است؛ و اصطلاحا "جمع‌وجور کردنِ" (نامیعامیانهبرایهماناصطلاحتمرکزتوسعه‌ای) خانواده برای سرپرست یا سرپرستان راحت‌تر. هرچه خانواده/استان کوچک‌تر مدیریت و کیفیت‌اش بیشتر. دراستانکوچکتر، خودگردانی محلی local governance که خود ماحصل افزایش نرخ مشارکت اجتماعی استپس از تقسیم افزایش خواهد یافت.

۶- تقسیم استان، به سه استانِ جدید، سبب می‌شود تا با تاسیس نهاد‌های حاکمیّتی و توسعه‌ایِ جدید، فرایند نیم‌بند، کند و به‌شدّت ناموزونِ توسعه در سیستان‌وبلوچستانِ فعلی، در هر سه استانِ نوظهور، با شدّت و تمرکز بیشتری پیش رود. سیستان‌وبلوچستان از تنوع جغرافیاییِ به مراتب بیشتری حتی نسبت به خراسان بزرگِ پیشین برخوردار است لذا اولویت‌های توسعه‌ای در سیستان، مرکز و در بلوچستان بسیار متفاوت است؛ فرضن از لحاظ آب‌وهوایی تفاوت عظیمی میان بلوچستانِ حارّه‌ای و سیستان گرم‌وخشک هست.
 
سراوان در منتهی‌الیه شرق کشور و استان، اولین خطه‌ای از ایرانِ عزیز که شاهد طلوع و غروب آفتاب است؛ اقلیم خاصِّ خود را دارد و همچون بسیاری از مناطق هندوستان، فصول پرباران دارد یا بهتر است بگویم داشت. خاطرم هست ده سالِ قبل یعنی پیش از شدت گرفتنِ خشکسالی‌ها، عید نوروز را دو‌هفته‌ای سراوان بودم.
 
آنقدر باران می‌بارید که تصورش حتی برای من که بومی استان بودم شگفت‌انگیز بود؛ آب روان می‌شد سیلاب راه می‌افتاد و در غیاب زیرسا‌خت‌های مربوط به مدیریت منابع آب، جز تلطیف موقتیِ هوا، ثمر دیگری نداشت که هیچ جاده‌های مواصلاتی روز‌ها به زیر آب می‌رفت. طوفان‌های باران‌خیزِ موسمیِ موسوم به گونو همواره در بلوچستان آسیب‌زا بوده و حجم عظیمی آب هدر می‌رفته است. با طی طریقی چهار الی پنج ساعته با اتومبیل، از سراوان به کویر سیستان می‌رسید؛ گرم‌ترین دشت‌های جهان. این میزان از تنوع اقلیمی با تقسیم استان به فرصتی بی‌نظیر بدل خواهد شد.

۷- افزایش اشتغال در سه استان جدید، به‌واسطه‌ی تاسیس نهاد‌هایی همچون استانداری‌ها و گسترش و تجهیز سایر سازمان‌های سیاست‌گذار و اجرایی، بدیهی است. آنچه مسلّم است؛ خصوصی‌سازی تبعات ویرانگری برای استان‌های با بخش خصوصی ضعیف داشته لذا کماکان دولت کنشگر اصلی اشتغال هست و خواهد بود. وقتی تفاوت توسعه‌ای میان کلان شهری همچون مشهد و مراکز استانی همچون بیرجند و زاهدان همچون تفاوت میانِ یک پایتخت اروپایی با تهران است؛ بخش خصوصی‌ای به‌فرض که وجود هم داشته باشد انگیزه‌ای برای سرمایه‌گذاری ندارد. شرکت شهرک‌های صنعتی نیاز به توجه‌ای ویژه دارد. نصب چند تیر چراغ‌برق و چند خیابان آسفالت، سرمایه‌گذار را مایل به سرمایه‌گذاری نمی‌کند.

۸- بازگردیم به مفهوم تمرکز توسعه‌ای. این پدیده در ابعاد داخلی و خارجی سبب توسعه و پیشرفت استان خواهد شد. بلوچستان در جنوب و با مرکزیّتِ چابهار می‌تواند با "تمرکز" برتوسعه‌ی منطقه‌ی آزاد و بندر چابهار، بودجه‌ی تخصیصی به این استانِ نوظهور را صرف توسعه در چابهار نموده و بحث روابط تجاری با هند را با اعتماد و کیفیّت بیشتری پیش ببرد. سیستان‌وبلوچستان مرکزی با مرکزیّت زاهدان می‌تواند بر توسعه‌ی اداری و مدیریت شهری آنچنانکه شایسته‌ی یک مرکز استانِ این کشور است؛ متمرکز شود و قطب کارآفرینی و آموزش علمیِ آن باشد؛ و سیستان، با مرکزیّت شهرستان زابل خواهد توانست قوای علمی سیاسی و مالی خود را بر حلّ‌وفصل معضل حق‌ّآبه‌ی هیرمند، و توسعه‌ی زیرساختی برای انرژی‌های پاک، متمرکز کرده و سعی در حفظ کشاورزی چونان زیست سنتی و تاریخی منطقه داشته باشد.
 
بلوچستان در جنوب می‌تواند بر توسعه‌ی دریانوردی و معادن، و سیستان در شمال بر توسعه‌ی کشاورزی متمرکز شود. با تقسیم استان، نظارت بر معادن بلوچستان افزایش یافته و از سوءاستفاده‌های احتمالی جلوگیری خواهد شد. این‌ها منابع عمومی و طبیعیِ کشور هستند. حلّ مسئله‌ی آب هیرمند نیاز به طرّاحی یک دیپلماسی آب قوی داشته و دارد همین حالا هم بسیار دیر شده. آمریکا، دولت قانونی افغانستان، طالبان و ایران کنشگرانی هستند که چشم‌هایشان به آب هیرمند دوخته شده. تقسیم استان به پیشبرد دیپلماسی آب در شرق کشور کمک شایانی خواهد نمود.

۹- با تقسیم استان، انتظار منطقی آن است که مجموع میزان بودجه‌ی تخصیصی به سه استان جدید، از کل بودجه‌ی اختصاص یافته به سیستان‌وبلوچستان کنونی بیشتر باشد. رقابت‌ها ابهام‌ها و گمان‌های صواب و ناصواب کنونی در تسهیم بودجه میان شهر‌های سیستان‌وبلوچستانِ بزرگ، نیز رفع خواهد شد. این وظیفه‌ی حاکمیّت است که برای جبران عقب‌ماندگی مناطق محروم به‌سرعت وارد عمل شود؛ در بطن فاجعه‌ی خشکسالی، بسیاری از منابع آب سطحیِ –و چه بسا زیرسطحیِ– کشور در استان‌های مرزی همچون سیستان‌وبلوچستان و خوزستان جاری است. توسعه‌ی انرژی‌های پاک در این استان‌ها باید زیرساختی تعریف شده و در غیاب بخش خصوصی قدرتمند و یا در نبود انگیزه، دولت با قید تبصره‌ها و شرایط ویژه، در بخش انرژی‌های پاک و رفع ابهامات حقوقی منابع آبیِ مشترک میان ایران و کشور‌های همسایه، وارد عمل شود.

۱۰- سیستان و بلوچستانِ مرکزی، در حکم وزنه‌ای متعادل‌کننده خواهد بود که نگرانی‌ها بابت بروز مشکلات امنیتی پس از تقسیم، به‌خصوص در بلوچستان را رفع خواهد کرد.

۱۱- با تقسیم استان، کیفیت نیروی کار در دستگاه‌های اجرایی از حیث افزایش اعتماد به نفس ان‌ها که در منطقه‌ای پرت و دورافتاده مشغول به کارند؛ افزایش خواهد یافت. تحکیمِ گفتمانِ "مرزدار غیور"الزاماتی دارد؛ نمی‌شود از مرزنشینی که خشکسالی و بی‌توجهی، دودمانش را برباد داده و در تابستان در دمای هوای بالای ۵۰ درجه مشغول کار و زندگی است توقعاتی مالایطاق داشت. طرّاحان و مجریان سیاست‌های توسعه‌ای نئولیبرال، دست‌کم به کشور مورد علاقه‌ی خویش آمریکا نگاه کنند که چگونه در یکی از خشک‌ترین ایالت‌ها یعنی کالیفرنیا برای جذب نیروی کارِ ارزان مکزیکی و بهره‌کشی از او زمینه‌سازی کرده و کالیفرنیای خشک را به ثروتمندترین و مرفه‌ترین ایالت کشور بدل ساخته. روایت است که نخستین چیزی که پناهنده و کارگر مکزیکیِ بینوا از روزنه‌ای که بر دیوار حائل میان آمریکا و مکزیک ایجاد شده؛ می‌بیند؛ تابلوی پرزرق‌و‌برق مک‌دونالد است. او ترجیح می‌دهد تا در مک‌دونالد بیگاری کند تا در مزارع ذرت لوبیا یا باغ‌های هلوی چیاپاس Chiapas، کشاورزی. سیاست‌مداران و متولیّان توسعه در ایران چه کرده‌اند؟ مناطق مرزی، محروم‌ترین‌ها هستند.

۱۲- حل مسایل زیست محیطی می‌تواند نقطه‌ی پیوند میان سه استان جدید باشد.

۱۳- گرچه تجربه‌ی زیسته‌ی افراد گواه آن است که هنوزهم که هنوزه فاصله و شکاف توسعه‌ای زیادی میان مشهد از یک‌سو، و بیرجند و بجنورد از دیگرسو و پس از تقسیم خراسان بزرگ وجود دارد؛ اما درهرحال نرخ این شکاف توسعه‌ای پس از تقسیم روبه کاهش گذاشته؛ و پروژه‌های توسعه‌ای خوبی فی‌المثل در خراسان شمالی تعریف و عملیاتی شده که درصورت عدم تقسیم هرگز اتفاق نمی‌افتاد.
 
اشاره دارم به ساخت بزرگترین نیروگاه خورشیدی کشور در بجنورد. احداث بزرگترین نیروگاه بادی در سیستان پس از تقسیم، دور از ذهن و دسترسی نیست؛ ساخت چنین سایت یا نیروگاهی به موازات دیپلماسیِ آبِ هیرمند باید هرچه سریعتر، پی‌گیری شود. می‌توان در صورت ناکامی در حلِّ مسئله‌ی آب هیرمند، انرژیِ تولید‌شده توسط توربین‌های بادی را به افغانستان فروخت و آب خرید؛ ایران سالهاست که به توسعه‌ی زیرساختیِ جاده‌های مرزی در خاک افغانستان و صدور برق به این کشور، با قیمتی بسیار ارزان مبادرت نموده؛ کشور دوست و برادر افغانستان، درعوض چه کرده؟ باری! سیستان، منبع لایزالی از انرژی خورشید و باد است. وضعیّتی که بلوچستان به‌لحاظ معدنی و نیز توسعه‌ی کاشت خرما و نخلستان‌ها دارد.

۱۴- بحث ساماندهی به مبادلات تجاری و مرزی با سه کشور هند، پاکستان و افغانستان، پس از تقسیم با تمرکز و مدیریت بهتری در سه استان جنوبی، مرکزی، و شمالی، محقق خواهد شد.

۱۵- پس از تقسیم، گسترش آموزش عالی در قالب سه دانشگاهِ (الف) دریانوردی چابهار با تمرکز بر رشته‌هایی همچون اقیانوس‌شناسی، زمین‌شناسی و مدیریت بازرگانی و بین الملل، (ب) دانشگاه سیستان و بلوچستان با رشته‌هایی همچون جامعه‌شناسی، و علوم انسانی، و در نهایت (ج) دانشگاه زابل با تمرکز بر رشته‌هایی همچون باستان‌شناسی، و کشاورزی با کیفیت بهتری صورت خواهد گرفت.

۱۶- مبارزه با قاچاق مواد مخدر پس از تقسیم با تمرکز و توان بیشتری انجام خواهد شد. و، اما کلام آخر:

۱۷- لبِّ کلام رحمانیِ‌فضلی وزیر محترم کشور در پاسخ به سوال یکی از نمایندگان استان در خصوص پیشنهاد تقسیم این بوده که کوچک‌شدن، وافی به مقصود نیست و در "نبود نظام برنامه‌ریزی و بودجه‌ریزی مناسب" استان‌های کوچکی مثل ایلام و خراسان جنوبی از لحاظ شاخص‌های توسعه‌ای در وضعیتی بهتر از استان سیستان و بلوچستان نیستند.
 
همچنین تقسیم، "بار مالی" بر دوش دولت را زیاد می‌کند؛ و اینکه چرا تبصره و ردیف بودجه‌ای برای جبران عقب‌ماندگیِ استان‌های محروم پیش‌بینی نمی‌شود. تمامی ِداستان همین است نوعی فرار به جلو. وزیر محترم کشور این سوال‌ها را از چه کسی می‌پرسند؟ سال‌های سال است که سیاست‌های نئولیبرالی چیزی به بار نیاورده جز کالایی‌شدن و برباد‌دادنِ منابع عمومی و طبیعیِ این کشور.
 
زمین‌خوار‌ها امان سواحل و زمین‌های مرغوب در شمال را با ساخت باغ‌ویلا‌ها بریده‌اند. مال‌شاپ‌های عظیمی که گوی سبقت را از مراکز خرید و مد اروپایی برده‌اند فضایی برای تنفس و اوقات فراغت شهروند‌ان باقی نگذاشته‌اند؛ میزان فرار مالیاتی و معوقات بانکی سرسام‌آور است آنگاه وزیر کشور با این گفته که تقسیم، بار مالی دارد از زیر بار مسئولیتِ ذاتی حاکمیتی که عبارت باشد از اجرای یک سیاست توسعه‌ای و امنیتی پایدار و متوازن، شانه خالی می‌کنند.
 
اگر میزانی کمی از حیف‌ومیل‌ها در مرکز و کلان‌شهرها، کاسته شود آن‌وقت تقسیم استان، پی‌گیری حقّ‌آبه‌ی هیرمند، ایجاد زیرساخت برای انرژی‌های پاک در سیستان‌وبلوچستان، توسعه‌ی منصفانه و انسانیِ بندر چابهار که از بالاترین میزان حاشینه‌نشینی در کشور رنج می‌برد؛ و گازرسانی به استان، بار مالی نخواهد داشت. باید از وزیر کشور پرسید که مسئول پیاده‌سازی نظام برنامه‌ریزی و بودجه‌ریزی نامناسب واقعا کیست و چه کسی باید ردیف بودجه برای جبران عقب‌ماندگی مناطق محروم پیش‌بینی کند؟
 
چرا در نظام برنامه‌ریزی در کشور با قدمت بیش از هفتاد سال، کماکان به پاره‌ای از استان‌ها ظلم شده و مدیرکل‌های بودجه در این استان‌ها باید برای دریافت بودجه‌ای منصفانه‌تر، بر اساس قانون ریش‌سفیدی و روابط پشت‌پرده و دوستی با مرکز عمل کنند و نه طرح منطقی نیاز‌ها بر اساس شاخص‌هایی علمی. جبران عقب‌ماندگی در استان‌های محروم حق شهروندیِ ساکنین آنهاست و این یک مطالبه‌ی عمومی از کارشناسان مرکزنشینی است که بودجه را تقسیم و و برای کشور برنامه‌های توسعه تدوین می‌کنند.
 
به یاد داشته باشیم که کوچک همواره زیباست؛ اما زمانی که اُس‌واساس، منفعت و سود شد نه عدالت و رفع نیاز انسانی، نتیجه همین می‌شود که رحمانی فضلی می‌گوید اینکه:ببخشید پول نداریم نظام بودجه‌ریزیِ متوازن نداریم و مشکل هم از درون استانِ خودتان است؛ لذا یک دنیا شرمنده فعلن تقسیم را بی‌خیال شوید!
مجله خواندنی ها
مجله فرارو