فرارو- آرمان شهرکی؛ چگونه میشود که زور شبهاحزابی همچون پانایرانیست و سومکا و قوّهی جُهال لاط/تها و شرورهایی همچون شعبان بیمخ، مصطفی دیوانه، امیر موبور، ناصر جگرکی، امیر رستمی، کاووس، اکبر گلیلیگهای، بیوک صابروزکی، احمد عشقی، حبیب سیاه، حسن عرب، محمود مسگر، ملکه اعتضادی و پروین آجودانقزی که این آخری بارها و بارها بجرم شکار زنان تیرهبخت برای فاحشهخانهها باصطلاح بازداشت شده بود؛ و حسین رمضانیخی و کذا و کذا نیز شبهروشنفکرانی همچون شاپور رپورتر و برادران رشیدیان مهرههای اطلاعاتی انگلیس، و دکتر ویلبر دستنشانده و مامور سیا که آنها نیز بهجهت بهابتذال کشاندن روزنامهنگاری و علم کم از گندهلاتهای تهران نداشتند؛ نیز شکاف میان کاشانی و موضعگیریهای مسالهدار او علیه مصدق، همچنین مخالفت روحانیونی همچون بهبهانی و شهرستانی با نخستوزیر، بر پشتوانهی مردمی مصدق و جبههی ملی میچربد؟
آیا فقط انفعال حزب توده و مصدق؟آیا بیش از 5 میلیون دلاری که اکثرن صرف گردنکشی الوات بدامنی شد؟ بیشک اگر مصدق از کانال سرهنگ اشرفی فرماندار نظامی خود دستور منع تظاهرات احزاب و هواداران خود را صادر نمیکرد وقایع و رخدادها از لون دیگر میبود و طور دیگری رقم میخورد. اما پوپولیسم مصدق (اینکه انحلال مجلس و بردن صندلی وکالت به میان مردم در بهارستان در آن سیاق سیاسی و اجتماعی دال بر پوپولیسم هست یا نه میان افراد اختلاف و دودستهگی است اما به نظر راقم این سطور وقتی پارلمانی هست و شخصی بههرروی در همین پارلمان وکیل و نماینده است چنین اقدامی نمیتواند چندان وجهی داشته باشد؛ مصدق نخست پارلمان را به خیابان برد و سپس مجلسین سنا و شورای ملی را منحل کرد!) مرز باریک اما مهمی با لمپنیسم حاکم در جبههی رقیب داشت. لمپنیسمی متکی بر چاقوکشی و الواطیِ مزدوران، میدانیها، لوطیها، خرسگردانان، شیرگردانان، عنتریهای مجهز به دستمال یزدی و چاقوی ضامندار زنجانی با آن نعرههای سیاهمستِ «جاویدشاه جاویدشاه».
بابک امیرخسروی در کتابی با نام نظر از درون به نقش حزب توده ایران مینویسد:
"با مطالعهی اسناد و مدارک و نوشتههای متعدد موجود که مورد بررسی قرار دادهام .....به این نتیجه رسیدهام که در 28 مرداد ....چیزی از قبل، جز برپایی تظاهراتی بهدست چندصدنفر اوباش و لمپن مزدور، طراحی و برنامهریزی نشده بود."
راضیه ابراهیم زاده نیز در کتابی با نام خاطرات یک زن تودهای چنین مینویسد:
"ساعت ده صبح (28 مرداد) به میدان توپخانه میروم. پیادهروهای خیابان مملو از جمعیت متفکر و متحیر و در انتظار بود. در وسط خیابانها عدهای اوباش و چاقوکش و فواحش سوار بر تانکها با دادن شعارهای شاهپرستانه و ضدتودهای و ضدمصدق همراه با تیراندازی هوایی گویی نیروی خود را به نمایش میگذاشتند...یکی از اوباشان دستمال یزدی خونآلودی را بر گرد سر میچرخاند و فریاد میزد در این دستمال، مغز سر دشمنان فلانفلانشدهی شاهنشاه محبوب ماست."
نیز ابراهیم گلستان در کِلک شماره 41 مرداد 1372:
"ساعتی گذشت. ما هرچه منتظر ماندیم از دسته های مخالف نشان نمیآمد. کم-کم خبر آمد چماق بزن منحصر به اینجا نیست؛ درهرکجای شهر ولو هستند. ....روز میرفت و هرچه بیشتر میرفت عدهی چماق بدستان زیادتر میشد".
یک از غمبارترین روزهای احسان نراقی را همین لاتهاو رجالهها رقم زده اند. او در توصیف عصر روز 28 مرداد میگوید:
"کنار مردم بهتزده بمباران منزل دکتر مصدق را نظاره میکردم بمبارانی که چندین ساعت به علت مقاومت محافظین به طول انجامید. هنوز هوا روشن بود که شعله های آتش از آن خانه زبانه کشید و اوباش را دیدم که از آنجا هوارکشان قاب عکس و آینه و کتاب را به غارت میبردند."
سی.ام.وودهاس در کتاب خود با عنوان اسرار کودتای 28 مرداد شرح عملیات آژاکس (چکمه) از جمعیتی میگوید که همیشه آماده برای بلوا بنفع شاه بودند؛ او مینویسد:
"یکدسته عجیب و غریب به طرف قلب تهران در حرکت بود درحالیکه ارتش بهحال آماده باش پایتخت ناآرام را حفظ میکرد. ورزشکاران کبادهکش، هالتریستهای میلهبهدست و کشتیگیرانی که عضله میگرفتند در میان جمعیت بودند. ...این گروه شگفتانگیز همآهنگ شروع به دادن شعار بنفع شاه کردند. جمیعت دنبال آوای آنها را گرفت و در همانجا، پس از لحظهای تردید، توازن و روانشناسی عمومی علیه مصدق چرخید".
گویا این پدیده یعنی الواطیگری و شوونیسم پاچالدار، نقش بسیار مهمی در تحولات تاریخ سیاسی معاصر ایران بهخصوص در کودتای 28 مرداد داشته است. اینها شاخههای چالهمیدانیِ احزاب نیمبند یا شبهاحزاب فرمایشی و درباری هستند. اگر آنچنانکه وودهاس اشاره داشته که در آنی و لحظهای در سپیدهدمان 28 مرداد با یاوهسرایی و قمهکشی چند اجیر مزدور و همراهی مردم پیرامونشان با آنها، ورق به نفع کودتاچیان برگشته؛ آیا تحلیل جامعهشناختی ظهور و حضور الوات نه تنها در 28 مرداد که در هر تحول اجتماعی و سیاسی، ضرورت ندارد. چنین تحلیلی میتواند بدین پرسش پاسخ دهد که اوباشسالاری به مثابه یک آسیب، در جنبشها و حرکتهای اجتماعی معلول چه عوامل و زمینههایی است؟ در اینجا سعی میکنم تا به برخی از این عوامل و مقدمات بروز الواطیگری اشاره نمایم:
1) برینگتون مور در کتاب ریشههای اجتماعی دیکتاتوری و دموکراسی بدرستی بر یکی از عوامل پیدایش آنچه که او گانگستریسم نام نهاده تاکید میکند. از میان رفتن انسجام اجتماعی و ضعیف شدن نیروهای پاسدار نظم و قانون. مور گانگستریسم را اینگونه تعریف میکند: استفاده از خشونت کور برای شکار جمعیت بدون کوچکترین هدفی در جهت تغییر نظام سیاسی یا حتی علاقهای به جایگزیننمودن گروهی جدید از حکام. بیشک عدم تمایل به تغییر نظام سیاسی یا حکام ماحصل این نکته است که الوات و جهال خود توسط پارهای از حکام داخلی یا خارجی اجیر میشوند. در خصوص کودتای 28 مرداد میتوان گفت که شواهد و اسناد زیادی در خصوص حشرونشر برادران رشیدیان با انگلستان و نیز خطگرفتن بسیاری از الوات از دربار منتشر شده است. این در شرایطی است که نظام، ثبات و انسجام اجتماعی جامعه پس از قیام سی تیر 1331 تا موعد کودتا در اثر نبرد فرسایشی میان مصدق و شاه از میان رفته یا کمرنگ شده بود؛ مردم صبح زندهباد مصدق میگفتند و عصر جاویدشاه و یا بالعکس. شبکه نظامی افسران حزب توده درون دانشکدهی افسری ریشه دوانیده بود که بیش از پیش بر سوءظنهای شاه به ارتش میافزود. محمد علی عمویی در کتاب خاطرات خود میگوید که سازمان نظامی ماهها پیش از کودتا دست به تدارک تدریجی برخی برنامهها زده بود تا در رویارویی با اقدام ناگهانی و غافلگیرانهی نظامیان درباری امادگی داشته باشد. چنین ضعفی در ساختارها و ارکان ارتش شاهنشاهی، شخص شاه و بسیاری از درباریان را به استفاده از چاقوکشان و مزدوران اجیرشده ترغیب مینمود.
2) الوات چونان اهرم فشار. کلیت طرح بدامن حکایت از تمایل لاتها و اشرار به اجیر شدن است. در غیاب هرگونه ایدئولوژی رهایی بخش، و نبود تمایل به فرهنگ، بسیاری از مزدوران عندالقتضاء توسط گروههای مرتجع سیاسی اجیر میشوند. اگر فرانک جامعهشناس آمریکایی از اصطلاح "لمپن پرولتاریا" بهره میبرد؛ هدفاش تاکید بر نوعی کار مزدوری برای جیره و مواجب در میان میدانیها و لوطیهاست. اشارهی وودهاس به اینکه آنها "کارشان الواتی بود" دال بر خصلت مزدوری در میان الوات است؛ این امر بلحاظ جامعهشناختی بههیچ وجه نباید ما را به اشتباه انداخته و به تعمیمی کلی و اشتباه در خصوص طبقهی کارگر دست زنیم.
3) آیا تحلیل طبقاتی از اوباشسالاری و خیزش الوات امکانپذیر است؟
مور در کتاب پیشگفته اشاره میکند که دهقانان و روستاییان تنها در زمان خشکسالی یا بحرانهای طبیعیِ حاد احتمال داشت که به صف راهزنان و گانگسترها بپیوندند و گرنه در شرایط عادی قشری مفتخر به تولیدگری بودند. همو در همان کتاب اشاره دارد که دهقانان خصلتی توامان محافظهکارانه و انقلابی دارند اما درهرحال ربط و بستگی آنها به زمین و کار کشاورزی برایشان هویتساز است برخلاف لمپنپرولتاریا که خصلتی کاملن شهری دارد. در خصوص کودتای 28 مرداد بطور قطع میتوان گفت که در میان روستاییان و سران ایلات و طوایف تنها رییس ایل بختیاری بود که بهدلیل تعلق ثریا اسفندیاری به این قوم، پیروزی کودتا را به شاه تبریک گفت. واِلّا تمامی الوات اجیر شده برای آن روز و آن کودتا در شهر تهران روزگار میگذراندند.
4) بیتفاوتی مردم: سیاستزداییِ اجتماعیِ ناشی از نادانی یا بیعلاقهگی سبب میشد تا مردم بعضا بنابر کنجکاوی، خستگی و سرخوردگی در جمعیتهایی که با حضور الوات شاهد خشونت بود حضور یابند. انها متعجبانه و منفعلانه شاهد میدانداری الوات و چاقوکشها بودند.
5) ارعاب و ترس: بدنهای پهنپیکر قمههای خونین و عربدهکشیهای مستانه بیشک در دل بسیاری ایجاد رعب و وحشت میکند.
6) نبود رهبر در میان صفوف مردم و گروههای آزادیبخش: چه شد که انبوه مردمی که در سی تیر 1331 برای صدارت مجدد مصدق کشته دادند به فاصلهی یک سال چنین به حاشیه رفته و او را تنها گذاشتند؟ بیشک جبههی ملی در عرصه ی رهبری جامعه مشکلات اساسی داشت.
7) تاریخمندی جاهلمآبی و الواتیگری: حضور الوات و نقشآفرینی آنها در ایران پدیدهای است تاریخمند. و حضور چالهمیدانیها در کودتای 28 مرداد نه آغاز الواتیگری بوده و نه پایانش. به دوران محمدشاه قاجار و در نبود یک ارتش منسجم، این لوطیانِ اجیرشده بودندکه در قبال تامین خوراک و پوشاک به دزدی و آدمکشی مشغول میشدند. مردمان بزنبهادر و عرقخوری که شبها برای دستبرد و ماجراجویی از خانه بیرون می زدند. با دشنههای چرکسی و کلاههای یکوری. مخلوقهای بیاخلاق و بیشرمی که نشستهای پنهانی خود را در زیرمینها و خرابهها برپا میکردند. داشمشدیها و کلاهمخملیهای لُنگبه دوشی که در آن زمان اما نه برای همیشه، برای نخستینبار با لشکرکشی محمدشاه به اصفهان و سپس با تهاجم میرزاتقیخان امیرکبیر، تا برههای شرشان از سر مردم کم شد.
8) مقدسمآبی آشکار و عرفیمسلکیِ پنهان پهلوی: در همان حال که شاه برای اجرای اصلاحات عرفی خود مثلن کشف حجاب و اصلاحات ارضی، مجبور میشد تا حتی قانون اساسی مشروطه و پارهای از بستگیهایش با شرعیات را دور بزند؛ اما برخلاف پدرش تظاهر به مقدسمآبی و مذهبیبودن میکرد و بعضن خوابها و رویاهای مذهبی داشت.
این امر سبب میشد تا بسیاری از احزاب غیرمذهبی بویژه توده و نیز مصدقی که رسانههای درباری او را همواره به لیبرالبودن و نوکری آمریکا و شوروی متهم میکردند؛ بسیار راحتتر مورد تهاجم الوات و گردنکلفتها قرار بگیرند. آرواند آبراهامیان اشاره دارد که آنها (یعنی الوات) احساسات مذهبی خود را حفظ کرده بودند و به همین دلیل معمولا کمتر به استخدام سازمانهای غیرمذهبی درمیآمدند. با اینکه خود لوطیان بهرهای از سواد دین و مذهب نبردهبودند؛ توانسته بودند در پارهای محافل شبهمذهبی رخنه کنند. بیشک تفاوت چندانی میان مقدسمآبی شاه و باج شرعی گرفتنهای لوطیها وجود نداشت؛ الواطی که گاه برای خود سکه می زدند و از میانشان شاهی برای خودشان انتخاب میکردند.
9) وقتی روشنفکران مقیم خانهها هستند. جلالآل احمد در روزهایی کودتا به روایت خودش همهی دنیا را زیر خانهی تازهسازش رها کرده و زیر سقفش حتی از آسمان میگریزد و نتیجه این میشود که تنها صبح 30 مرداد از وقایع باخبر میشود این یعنی بیخبری روشنفکری ایران که ناشی از بیسامانی سیاسی آنها بوده و هنوز هم هست ترجمان بوسیدن سیاست و گذاردنش لب کوزه یا روی طاقچه، در غیاب حضور فعال روشنفکران عرصه برای الواتیگری فراخ می شود.