محمد حسنوند - از سالیان دور ایرانیان به مردمانی نوع دوست، پر احساس و فداکار شهره بودهاند، رشادتها و ایثار مردان وزنان این دیار در برهههای گوناگون تاریخی از مقابله با مهاجمان عرب و مغول گرفته تا نهضتهای استقلال طلبانه علیه بیگانگان مهاجم و جنبشهای استبداد ستیزانه مشروطه و انقلاب اسلامی و نهایتاً سالهای جنگ تحمیلی همگی گواهانی محکم بر این مدعایند.
ایرانیان مردمانی بودند که نیکی در گفتار و رفتار و حتی پندار راه و رسم و زیستنشان بود و هم اینان بودند که بنی آدم را اعضای یک پیکر دانسته و افراد بی تفاوت به درد و رنج همنوع را حتی شایسته انسان نامیدن ندانسته اند.
اما امروز شاید روزگار بر منوال دیگری در حال گذر باشد. صحنههایی همچون واکنش مردم به حادثه میدان کاج تهران، هسرکشی در خیابان پاسداران، جنایت پل مدیریت تهران، قتل وکیل آبادانی در بازار، به صورت مردمانی موبایل به دست در حال فیلمبرداری از خودرویی در حال سوختن یا نزاعی در میان خیابان اگر نگوییم عمومیت یافته که نیافته اما دیگر برایمان شاید امری قریب و دور از ذهن نباشد.
آبان ماه 1389 میدان کاج تهران محل نزاعی خونین در مقابل دیدههای مردم و دو مامور پلیس بود، خشونتی که 45 دقیقه طول کشید و مردی با چاقو مرد دیگری را سلاخی کرد ولی مردم، بیتفاوت، فقط نگاه کردند و فیلم گرفتند.
وقوع این دست صحنهها نه برای اولین بار بود و نه آخرین بار اما تلنگری عمیق بود بر جامعه ما تا اندکی بر آنچه بر خود میبیند هشیارتر باشد، انگار آنچه زیر پوست معضلات دانه درشت جامعه می گذرد، همان تورم تودههای بدخیم آسیبهای اجتماعی است.
سهولت در دروغ گویی، بی اعتمادی افراد جامعه به یکدیگر و ساختارهای اجتماعی و سیاسی و از همه غمانگیزتر "بی تفاوتی اجتماعی"!
بر اساس پژوهش صورت گرفته از سوی دو تن از اعضای هیات علمی دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد اسلامی در شهر تهران 38.4 درصد از شرکت کنندگان در پژوهش احساس بی تفاوتی اجتماعی بالا، 58.4 درصد احساس بی تفاوتی اجتماعی متوسط و تنها 3.3 از شرکت کنندگان تهرانی این پژوهش احساس بی تفاوتی اجتماعی پایین داشته اند.
در این پژوهش که جز معدود پژوهشهای مستند و علمی در حوزه سنجش رفتار های اجتماعی است، حداقل سن پاسخ دهندگان 18 سال و حداکثر 80 سال بوده و میانگین سنی پاسخ دهندگان در حدود 29 سال قرار داشته است. بیشترین فراوانی سنی پاسخ دهندگان، محدوده سنی 18 تا 24 سال بوده که حدود 49 درصد از کل نمونه را در برگرفت.
بی تفاوتی اجتماعی، حالتی است که در آن، مردم یک جامعه نسبت به سرنوشت اجتماعی خود و دیگر افراد جامعه بی تفاوت باشند.
از منظر آسیب شناختی، بی تفاوتی در جامعه نوعی بیماری اجتماعی شناخته می شود، همان گونه که در نقطه مقابل آن، هرگونه اعتنای اجتماعی و نوع دوستی در حیات فردی و اجتماعی، نشانه پویایی و سلامت اجتماعی است.
چنین پدیدهای در جامعه با سابقه فرهنگی کهنش بسیار میتواند نگرانکننده باشد چه آنکه این نوع بیتفاوتی نه ریشه در آموزههای مذهب ما دارد نه ریشه در فرهنگ ملیمان.
صرف نظر از آنکه چه عاملی سبب ایجاد این بیتفاوتی شده است ادامه این روند از این رو میتواند نگران کننده باشد که آثار سوء آن تنها محدود به اتفاقات خاص و درگیریهای خیابانی نمی شود، ناگفته پیداست فردی که احساس مسئولتی در مقابل همنوع غرق به خونش در خیابان نمی کند، تعهد چندانی هم به رشد و پیشرفت جامعه خود و اعتلای فرهنگی، علمی و اقتصادی آن نخواهد داشت این در حالی است که احساس تعلق فرد به کلیت جامعه و تعهد نسبت به سرنوشت جمعی، عمل مهمی در حفظ انسجام ملی و اعتلای یک کشور میباشد.
در جامعهای که تک تک افراد به جامعه احساس پیوستگی داشته و خود را در قبال سرنوشت هم مسئول می دانند ضمن آنکه جامعهای شادتر، پر انرژیتر و اخلاقگراتر خواهیم داشت ، رشد و پیشرفت همه جانبه آن با شتاب بیشتری رخ میدهد و آمار بسیاری پدیدههای منفی اجتماعی همچون احساسات رادیکال، قومیت گرایی و تجزیهطلبی و نیز پدیدههای مجرمانه کاهش خواهد یافت ضمن آنکه احساس تهعد نخبگان به موطن خویش و کاهش فرار مغزها را هم موجب خواهد شد.
بنابرین بسیار ضروری است تا هم دانشگاهیان ما و هم مسئولین امر اهتمام بیشتری به ریشه یابی پدیدههای اینچنینی داشته باشند تا شاید بتوان رهیافتی برای حصول به جامعهای منسجم ، اخلاق مدار و متعهد را به دست آورد.
۱-جامعه سنتی
۲-جامعه مدرن
۳- جامعه گذار
تکلیف دو جامعه اول روشنه هنجار ها ،قوانین وارزشهای خاصی دارند که توسط افراد جامعه پذیرفته شده ،اما در جامعه گذار شرایط خاصی وجود داره که کشور ما هم با اون مواجهه.در جامعه گذار ارزشها و هنجارهای هر دو جامعه قبلی در کنار هم ومتعارض با هم قرار گرفته اند به عنوان نمونه در جامعه سنتی احترام به بزرگتر به خاطر سن بالا تر یک ارزش به حساب میاد ،به خاطر همین در خط واحد وقتی فردی بزرگسال ایستاده هنجار اون جامعه از مادر کودکی که کنار هم نشسته اند می خواد که بچه رو بلند کنه تا فرد بزرگسال جاش بشینه ،و مادر هم این کار رو انجام می ده .در حالیکه در جامعه مدرن انسان به عنوان انسان بدون در نظر گرفتن سن دارای ارزشه بنابر این مادر به خودش حق میده که کودکش رو جابجا نکنه وهمه هم این رو پذیرفتند ،اما در جامعه گذار هر دو ارزش وجود داره وبه خاطر همین رفتار های متضاد رو به عینه در جامعه شاهدیم .( اگه دقت کنیم بسیار بسیار است ) .
در جامعه سنتی اختلافات با کدخدا منشی وریش سفیدی بزرگان (۵مرزبان کشورمون )حل میشه در حالیکه در جامعه مدرن فرد برای رفع اختلاف باید به پلیس مراجعه کنه (برای صدای بلند موسیقی همسایه ها به پلیس مراجعه می کنند )در جامعه گذار مردم حیرانند که کدوم یک از هنجار ها رو عمل کنند چون معلوم نیست طرفین دعوا کدوم ارزشها رو قبول دارند .
در ضمن شما واژه بی تفاوتی رو بکار بردید که اگه اجازه بدید توضیح بیشتری داده بشه :در جوامع مردم سالارپیشرفته نحوه تقسیم مزایا به استعداد ،لیاقت وتلاش افراد اون جامعه بستگی داره اگه در جامعه ای مزایا به این نحو تقسیم نشه یا مردم فکر کنند که این طور تقسیم نمی شه ،احساس بی عدالتی در جامعه بوجود میاد که از جمله نتایج این احساس بی عدالتی اختلاف افراد با یکدیگر ،دشمنی با همدیگر (ببینید مردم نسبت به بعضی از ارگان ها چه برخوردی دارند )، فرار مغز ها (در دنیا رتبه چندم هستیم ؟) تمسخر ارزشها (به آدم درسخون میگیم خر خون ،با عرض معذرت به این معناست که چون خره !!! داره می خونه ) تغییر ارزشها(آدم دغل رو زرنگ حساب می کنیم ) و ...... و بالاخره چاره چیست ؟یاد جمله ای از شریعتی افتادم به این مضنون که آن قدر باید از درد مون بگوییم تا بدونیم دردمون چیه ؟ پزشکان راه در مون بیماری ها رو می دونند ،اما چون نمی دونند درد چیه بیمار کشته میشه