به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از فارن
پالسی، بمبگذاری تروریستی ماراتن بوستون تنها یکی دیگر از رشته شواهد خونباری است
که طی یک دهه اخیر اتفاق افتاده تا ثابت کند که جنگ، امروز بیش از هر زمان دیگری
در قلمرو گروهی کوچک است. قدرت ویران کننده و نفاق افکن گروه های کوچک و حتی چند
نفر – در جهان فیزیکی و فضای سایبری—رو به رشد بوده است.
در حالی که ممکن است این پدیده را در اتفاقات
اخیر، شاید تنها در حوادث پس از 11 سپتامبر دنبال کنیم، اما این امر در واقع با
شروع عصر ماشینی، بیش از یک قرن پیش آغاز شد. آنچه از آن زمان تاکنون شاهدش بودیم،
درگیری های دوگانه بوده: جنگ های بزرگی که به تعداد بی شمار سربازان، ملوانان و
خلبانان آموختند چگونه در گروه های کوچک و اسکادران ها بجنگند و جنگ های کوچکی که
دو طرف طوری قصد شکار طرف مقابل را داشته اند که گویی در میان قبایل نوسنگی پرسه
می زنند. و در شرایطی که نگاه ما دوباره و دوباره به سوی گروه های تروریستی و جنگجویان
شورشی کشیده می شود، بسیار مهم است که به قدرت گروه های کوچک در درگیری های بزرگ –
مانند آنچه ممکن است یک روز، دیر یا زود در شبه جزیره کره اتفاق بیافتد—بیاندیشیم.
پارادوکس جنگ در عصر مدرن- عصری که مشخصه اش
تولید انبوه سلاح های پیشرفته و توانایی بسیج کردن میلیون ها سرباز است- این است
که بار مسئولیت مبارزه در کمپین های اصلی اغلب بر دوش تعداد اندکی بوده است. تهدید
جدی که در طول جنگ جهانی دوم متوجه چرچیل و متفقین بود، از قایق های یو سرچشمه می گرفت.
در مقایسه با تهدیدات وحشتناکی که این زیردریایی ها ایجاد می کردند، هرگز بیش از
چند هزار زیردریایی آلمانی به طور همزمان در دریا نبودند. در مورد عملیات جنگی
زیرآبی آمریکا علیه ژاپن که ویرانی مطلق در اقیانوس آرام را به دنبال داشت نیز
شرایط مشابهی حاکم بود. بارها و بارها اتفاق افتاده که در یک جنگ با حضور میلیون
ها نفر، تعدادی اندک بوده اند که نتیجه را مشخص کرده اند.
طی 70 سال گذشته، پیاده نظام قاعده اصلی بسیاری
از عملیات های جنگی نامنظم و جنگ هایی بوده است که به طور روز افزون در جهان رخ
داده—و قدرت های بزرگ که عموماً به جای اعتماد به افراد اندک، تلاش کرده اند که با
نیرویی منکوب کننده وارد جنگ شوند، بارها و بارها ناامید شده اند.
جنگ ویتنام مورد بسیار جالبی در این زمینه است.
مقامات ارشد آمریکا در این جنگ به استفاده از واحد بزرگ روی آوردند. تعداد نیروهای
اعزامی آمریکا به ویتنام از چند هزار نفر به نیم میلیون نفر رسید و چنین اقدامی
کاملاً بیهوده بود چراکه تنها راه مقابله موثر با دشمن اعزام گروهی اندک از پیاده
نظام به منطقه بود.
با شکل گیری سازمان های شبکه ای مانند القاعده و
حزب الله طی 20 سال گذشته، الگوی جدید جالبی شکل گرفته است: افرادی اندک در برخی
مواقع به طور مستقیم با دشمنان بزرگتر از خود مقابله کرده اند. شاید بهترین مثال در
این زمینه جنگ روسیه- چچن در خلال سال های 1994 تا 1996 باشد. روس ها تلاش کردند
دشمنان خود را له کنند اما چچنی ها چند هزار نیروی خود را به چند صد تیم ده دوازده
تایی تقسیم کرده و مستقیم به سمت دشمن شان رفته و از چندین نقطه مختلف به طور
همزمان به دشمن حمله کردند. این گروه های کوچک روس ها را از چچن بیرون کردند؛ اما
زمانیکه مسکو قصد بازگشت داشت، نیروهای این کشور بسیار چابک تر از بار اول نشان
دادند و در واحدهای کوچک وارد جنگ شده و اینبار موفق شدند.
مطمئناً القاعده سازمانی است که مفهوم جنگ در
گروه های کوچک را به خوبی دریافته است. القاعده و گروه های وابسته به این شبکه، علاوه
بر 19 نفری که در یازدهم سپتامبر به آمریکا حمله کردند، به کرات حملاتی را به
سراسر بخش عمده جهان اسلام داشته اند و دقیقا از همین رویکرد بهره برده اند. آنها
توانستند موفقیت هایی را در لیبی کسب کنند و حال به دنبال ایجاد مشکل در عراق و
سوریه هستند. حزب الله نیز در جنگ لبنان در سال 2006 برای مقابله با نیروهای دفاعی
اسرائیل از شیوه افراد اندک استفاده کرد.
در دوران پیش از صنعتی شدن بسیار متداول بود که
شاهد تجمع تعداد بالایی از نیروهای زمینی یا ناوگان های یک کشور در فضایی کوچک یا
دریایی باریک باشیم. اما زمانیکه مکانیزه شدن به طور کامل اتفاق افتاد و با تولید
سلاح های دوربرد از همه نوع همراه شد، نمایش عملیات های جنگی گسترش یافت و زمان
«افراد اندک» به واقع فرار رسید. رویدادی که امروز به معنای قتل عام توده انبوه
باقی مانده است.
فارن پالسی در پایان گزارش خود متذکر می شود: آمریکا نیز مدیون «افراد اندک» خود است. نباید هیچ تردیدی در فراخوان آنها داشته باشیم. افراد اندک دشمن با ایجاد شوک و ترس یا به فعالیت در آوردن نیروهای قدرتمند شکست نمی خورند. تنها افراد اندک ما می توانند افراد اندک آنها را شکست دهند.