صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۹۰۱۸۹
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۲ - ۰۴ مهر ۱۳۹۰


در حالی که میان سرگرمی‌های بصری برای خانواده‌ها،تلویزیون از یک‌سو تمام تلاشش را می‌کند با هر ترفندی مخاطب را پای جعبه جادو بکشاند و راضی نگه دارد و از سوی دیگر،سینما با تولید انبوهی از فیلم‌های کمدی اجتماعی کم‌مایه و سخیف سعی در پرکردن سالن‌های بی‌رونق سینما دارد،چند سالی است فرزند ناخلفی در عرصه هنرهای تصویری متولد شده که با نگاهی به هر دو مدیوم سینما و تلویزیون، به سختی در جلب و جذب تماشاگر برای خود می‌کوشد اما هرچه بیشتر دست و پا می‌زند،کمتر موفق می‌شود.


چرا که آنچه به عنوان یک اثر هنری به مخاطب عرضه می‌دارد،تلفیق نامتناسب و نچسبی از هر دو مدیوم سینما و تلویزیون است و در نهایت،نه این است و نه آن.مجموعه‌تصاویر ضبط‌شده و سردرگم و بی‌تکلیفی است به نام «شبکه خانگی» که جز عوامل تولید،از تهیه‌کننده و کارگردان و نقش‌آفرینان تا دست‌اندرکاران اجرایی در پشت صحنه،هیچ‌کس را به هیچ طریقی راضی نمی‌کند. نه به ضرب و زور کمدی‌هایی بدتر از تولیدات سینما و تلویزیون و نه به رنگ و لعاب چهره‌ها و اسامی تازه‌کارهای خوش‌تیپ و محبوبی که محبوبیت‌شان نیز،محصول یک اثر اتفاقی،مناسبتی یا به ندرت هوشمندانه و حرفه‌ای در رسانه‌های رسمی و جاافتاده‌تر است.

با این همه،آنچه را به نام فیلم در شبکه خانگی(بخوانید سوپرمارکت و بقالی‌ها) به خورد تماشاگر داده می‌شود،می‌توان از چند جنبه مورد انتقاد و بررسی قرار داد.

اول: در چنین فیلم‌هایی مسئله سوژه و موضوعاتی که بدان پرداخته می‌شود،از چنان محدودیتی برخوردار است که تنها دو انتخاب برای سازنده و از طرفی تماشاگر باقی می‌گذارد.همین محدودیت قصه‌ها سبب افت کیفیت در روایت و پرداخت داستانی اثر می‌شود.مسئله حل‌نشدنی ازدواج و بی‌پولی اقشار ضعیف و متوسط،در آثار شبکه خانگی دستمایه عمده فیلم‌هایند.تقریبا در تمام آنها می‌توانید یکی از این دو خط داستانی را پیگیری کنید که یا جوانی در پی ازدواج با دختر دلخواهش به مسائل کمیک و مسخره‌ای برمی‌خورد که در تمام موارد با اتکا به عنصر اتفاق حل می‌شود یا سرپرست خانواده‌ای پرجمعیت که سال‌ها با شرافت و البته سختی و بدبختی و در حسرت رویاهای دور از دسترس زیسته‌اند،(باز هم برحسب اتفاق) در موقعیتی قرار می‌گیرند که می‌توانند یک‌شبه ره صدساله را طی کنند و پولدار شوند اما در مواجهه با مسئله اخلاق و مبارزه وجدانی قرار می‌گیرند و در نهایت دوباره اصلاح می‌شوند و به همان نان بخور و نمیرشان قناعت می‌کنند.

جالب این‌که همه این قصه‌ها در قالبی کمدی و فضاهای پر از شوخی‌های ناپسند و فارغ از خط قرمزهای مرسوم روایت می‌شوند و نه تنها با واکنش منفی تماشاگران،منتقدین و مسئولان سینمایی مواجه نمی‌شوند که از آنها به شکل غیرمنتظره‌ای استقبال می‌شود! گرچه نباید از این استقبال،خرسند شد و آن را به فال نیک گرفت.حتی برعکس باید آن را آلارمی برای وضعیت نابسامان سینما تلقی کرد و فاتحه‌ای بر ژانر کمدی خانوادگی خواند!

دوم: ترکیب بازیگران و عوامل تولید فیلم‌های خانگی نیز از نکات قابل‌توجه چنین محصولاتی است.گویی قرار نیست غیر از این تیم سازندگان،افراد دیگری به این باند نان‌آور و سهل و ممتنع افزوده شوند.تکرار اسامی آشنایی مثل جواد رضویان،حمید لولایی،احمد پورمخبر،بهنوش بختیاری،مریم امیرجلالی،مهران رجبی،ارژنگ امیرفضلی و یوسف تیموری می‌تواند بی‌آن‌که نیازی به تماشای اثر باشد،مخاطب را از کم و کیف فیلم انتخابی آگاه سازد.یک پیرمرد نیمه‌خل و شوخ‌مسلک(احمدپورمخبر و اگر نبود،مهران رجبی هم جواب می‌دهد!)،یک زن عصبی و زورگوی غرغرو(با بازی ثابت مریم امیرجلالی، به خاطر لحن و صدای خاصش) و یک جوان اول ساده‌لوح و بچه‌مثبت(فرض کنید تیموری یا رضویان)،همه مصالحی است که برای تولید این فیلم‌ها لازمند. واقعا دوست دارم بدانم آیا هنوز کسی هست که به لوس‌بازی‌های نخ‌نماشده «حمید لولایی» در این فیلم‌ها بخندد و فقط به خاطر حضور بازی لولایی،فیلم را بخرد؟لولایی سال‌ها پیش با بازی در مجموعه تلویزیونی «زیر آسمان شهر» و ارائه تیپ نسبتا موفق «خشایار مستوفی»،توانست نیمچه‌شهرتی برای خود دست و پا کند و نامش را سر زبان‌ها بیندازد.امروز با وجود گذشت سال‌ها از پخش آن مجموعه و به فراموشی سپرده شدن آن شخصیت،لولایی هنوز به سختی تلاش می‌کند با الهام از تیک و الگوهای رفتاری خشایار مستوفی،جایگاه و محبوبیت خود را نزد عوام حفظ کند.ولی زهی خیال باطل.

علاوه بر رکود کیفی حضور بازیگران،عوامل فنی کار نیز از فیلمی به فیلم دیگر می‌روند و تغییری نمی‌کنند.بدترین قسمت قضیه،حضور تهیه‌کننده‌های نام‌آشنایی است که با وجود تهیه و تولید فیلم‌های ارزشی با دغدغه‌های فرهنگی در سینما، برای کسب سود بیشتر به ساخت این فیلم‌های سطحی رو آورده‌اند.مرتضی شایسته،محمد شایسته، محمدرضا تخت‌کشیان و سیدکمال طباطبایی برخی از مهم‌ترین آنها هستند.در میان تهیه‌کنندگان این فیلم‌ها،دو نام بیش از سایرین می‌درخشند و ظاهرا علاقه فراوانی به این سری‌دوزی‌های سخیف و بی‌محتوا دارند.فرهاد گلی و سیروس جوکار که فیلم‌هایی نظیر «دامادی به نام صفر»، «طلاق به سبک ایرونی» و «فراری» را تهیه و تولید کرده‌اند، در واقع نمونه‌های ضعیف،بی‌اهمیت و غیرحرفه‌ای از محمدحسین فرحبخش و عبدالله علیخانی در سینما هستند که سال‌هاست فیلم‌های کمدی عامه‌پسند عرضه می‌کنند.

سوم: نامگذاری فیلم‌های شبکه خانگی مشکل بزرگتری در عدم استقبال و بی‌رغبتی تماشاگر برای نشستن پای این فیلم‌هاست.انتخاب اسامی برای این آثار،در نهایت بی‌سلیقگی و سطحی‌نگری انجام می‌شود.چنین نامگذاري‌هایی در سینمای پیش از انقلاب مرسوم بود،مانند نمونه‌های خیلی بد فیلم «میرم بابا بخرم»،«یک اصفهانی در سرزمین هیتلر»،«آقای قرن بیستم» و... ولی حتی همان فیلمفارسی‌سازان سابق هم با تغییر شرایط فرهنگی کشور،سعی کردند اسم‌های هنری و سینمایی‌تری برای آثار بعدی خود برگزینند.در حالی‌که ظاهرا امروز دوباره به همان شرایط بازگشته‌ایم و این فیلمسازان نوظهور با گزینش نام‌های چیپ برای فیلم‌هایشان، به شدت در جلب مشتری دست‌وپا می‌زنند.هرچند تماشاگر با چنین ترفندی هم به خرید این آثار نازل تن نمی‌دهد.به نام برخی از فیلم‌های تولید شده در دهه هشتاد توسط کارگردانان شبکه خانگی دقت کنید تا خودتان بخوانید حدیث مفصل از این مجمل:«لیموترش»،«میش»، «به روح پدرم»، «به دنبال خوشبختی»،«وفا 2012»،«رفیق فابریک»،«دستمو ول کن» و...

نتیجه ناخوشایند چنین نامگذاری‌هایی این است که ذائقه تماشاگر کم‌کم به این فیلم‌ها عادت می‌کند و آن را به عنوان یک اصل تازه می‌پذیرد و از این‌رو فیلمسازان سایر مدیوم‌ها مانند سینما و تلویزیون برای رقابت و جلب مشتری از آن تبعیت می‌کنند.همین می‌شود که در طول سال با فیلم‌هایی نظیر استخونای بابام و کفش‌های جیرجیرک‌دار مواجه می‌شویم.

چهارم: ساختار کیفی فیلم‌های شبکه خانگی که دیگر حتی گمان نمی‌کنم نیاز به نقد و بررسی داشته باشد.چرا که آنها دقیقا از ترفند بزن دررویی و ارزان‌سازی بهره می‌برند. بدون کمترین ظرافت‌های بصری در حرکات دوربین یا توجه به زیبایی‌شناسی طراحی صحنه و لباس و گریم و نورپردازی صحنه‌ها و جلوه‌های ویژه.دوربین در اغلب این فیلم‌ها از قاب ثابت و نماهای مدیوم و دونفره برخوردار است که هیچ حسی را به تماشاگر القا نمی‌کند و انگار در نهایت سادگی فقط قصد به تصویرکشیدن نتیجه زحمات گروه را دارد.از این منظر فیلم‌های شبکه خانگی هیچ ستاره‌ای در کیفیت و ساختار کسب نمی‌کنند.

ارسال نظرات