هم میهن نوشت:ما با مسئله شهرهای خشن روبهرو هستیم و حالا شهر بهجای اینکه امن باشد و به ما پناه دهد، خشن و تهاجمی است و میتواند جان ما را بهراحتی بگیرد. از این فضا کم در تهران نیست. انگار تکهتکه شده شکل گرفتند و سازمانها و دستگاههای عمومی ما نوعی ستیز و دشمنی با زندگی عمومی دارند و برای خودشان دیوار کشیدند و عملاً شهر را تسلیم جریانهایی کردیم که برای ما شناختهشده نیست و فرصت بسیار خوبی برای گروههای بزهکار و مجرم فراهم کردیم.
خیابانی که هیچ ناظر، نورپرداز و پلیسی در آن نیست و بهترین جا برای زورگیرهاست. اگر این فضاها در شهر زیاد باشد، نشاندهنده خطر است. دستگاه مدیریت شهری باید حتماً گزارشی از وضعیت ایمنی شهری تهیه کند و آن را به اطلاع عموم مردم برساند؛ یک بررسی ساده نشان میدهد که در سایر شهرها که چنین شرایطی را دارند، مردم آموزش میبینند، تابلوهای هشداردهنده ایجاد میشود. اما هیچکدام از این اقدامات انجام نشده و انگار به امان خدا رها شدهایم.
وقتی اتفاقاتی مانند قتل دانشجوی دانشگاه تهران رخ میدهد، دستگاهها میترسند مقصر شناخته شوند و درنتیجه خودشان را فعال نشان میدهند. یکی از مطالباتی که در نگاه اول به ذهن میرسد این است که حضور پلیس افزایش یابد، اما پلیسیکردن فضای شهری نتیجهای ندارد.
مسئله اعتماد متقابل پلیس و اجتماع را هم باید در نظر گرفت و در بلندمدت حضور پلیس در فضای زندگی عمومی صحنه خوشایندی نیست. این مسئله به همفکری پلیس و شهرسازی و معماری و مدیریت شهری و جامعهشناسی و دانشگاه نیاز دارد.
مسئله امنیت محلههای شهری بدون همکاری آنها در برقراری امنیت موفق نخواهد بود. دانشگاههای ما دور خودشان دیوار کشیده و خودشان را از شهر جدا کردهاند. چرا باید کوی دانشگاه دیوار داشته باشد؟ خود این دیوارکشی ناامنی ایجاد میکند. این یعنی برای دانشگاه مهم نبوده است که در کوچه چه خبری است و دانشجوی ما در همین محیط گرفتار شده است. باید دانشگاه و شهر به فکر راهبردهای همکاری باشند.
شهرداری نباید با بخشنامههای یکسان شهر را اداره کند. در جایی که تعداد زیادی جمعیت دانشجو حضور پیدا میکنند، باید ضوابط شهری تغییر کند و متناسب با زندگی دانشجویی باشد. او تاکید میکند، ما که نمیتوانیم فضاهای متناسب با زیست شهری را حذف کنیم و حتی باید تسهیلاتی هم برایشان در نظر گرفته شود.
نمونه آن کتابفروشی است که بهعنوان یک زیرساخت اجتماعی است عمل میکند. یا حتی شورایاریهای محلات که تعطیل شدند. محله کوی دانشگاه با احداث بزرگراه تکه پاره شد و این فضاهای جزیرهای بهدلیل همین اقدام شکل گرفته است. یا باید به بافت شهری متصل شوند یا فکری برایشان کرد. چرا باید تسلیم بزرگراه و خودرو شویم؟ چیزهای عادی و ساده برای زندگی شهری از ما دریغ شده است.
نویسنده: حسین ایمانی جاجرمی جامعهشناس شهری