صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۸۰۸۷۷۳
اسرائیل با بهره‌برداری از سقوط نظام بشار اسد و بحران داخلی سوریه، عملیات «پیکان باشان» را با هدف تضعیف توان نظامی سوریه، گسترش نفوذ در جولان و تثبیت معادلات امنیتی جدید آغاز کرده است. این عملیات که شامل ۴۰۰ حمله هوایی به زیرساخت‌های نظامی سوریه بوده، بخشی از استراتژی «جلوگیری و ناکام‌سازی» اسرائیل است. همزمان، بحث‌هایی درباره تقسیم سوریه و حمایت از اقلیت‌های قومی توسط اسرائیل مطرح شده است.
تاریخ انتشار: ۲۲:۴۷ - ۲۲ آذر ۱۴۰۳

فرارو- جمال زخالقه نماینده سابق کنست و یکی از رهبران حزب تجمع ملی دموکراتیک در اسرائیل.

به گزارش فرارو به نقل از القدس العربی، اسرائیل از بحران سقوط بشار اسد در سوریه برای گسترش نفوذ خود در مناطق مرزی این کشور بهره‌برداری کرده است. گزارش‌ها حاکی از آن است که این کشور نواری به عمق چند کیلومتر در امتداد خط آتش‌بس را تحت کنترل خود درآورده است. همزمان، نیروی هوایی اسرائیل طی چند ماه اخیر حدود ۴۰۰ حمله هوایی انجام داده و بیش از ۳۰۰ هدف نظامی را مورد حمله قرار داده است. این اهداف شامل فرودگاه‌های نظامی، انبار‌های سلاح و مهمات، پایگاه‌های موشکی، تأسیسات ضدزره، بنادر، کشتی‌های جنگی و مراکز تحقیقاتی بوده‌اند.

نابودی نیروی دریایی سوریه توسط اسرائیل؛ بزرگ‌ترین عملیات هوایی تاریخ اسرائیل؟

یسرائیل کاتس، وزیر دفاع اسرائیل، اعلام کرده است که نیروی دریایی سوریه به‌طور کامل توسط ارتش اسرائیل نابود شده است. منابع دیگر نیز مدعی هستند که حدود ۸۰ درصد از توانایی‌های نظامی ارتش سوریه در این حملات از بین رفته است. این حملات به‌عنوان «بزرگ‌ترین عملیات جنگی نیروی هوایی اسرائیل» توصیف شده است. با وجود آنکه پیش از این تجاوز گسترده، هیچ‌گونه تحرکات یا تهدیدات نظامی از سوی سوریه گزارش نشده بود، مقامات اسرائیل این عملیات را «دفاع از خود» نامیدند. آنها همچنین تأکید کردند که این حملات با هماهنگی قبلی با دولت‌های بایدن و ترامپ انجام شده و به گفته آنان، این اقدامات از سوی این دولت‌ها مورد حمایت قرار گرفته است.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در ویدئویی تهدیدآمیز، هشدار مستقیمی به رهبری سوریه داد. او با ادعای اینکه «ما قصدی برای دخالت در امور داخلی سوریه نداریم»، ادامه داد: «اما هر اقدامی که برای حفظ امنیت خود لازم باشد، انجام خواهیم داد. اگر این نظام به ایران اجازه استقرار دوباره در سوریه دهد، عبور تسلیحات به حزب‌الله را تسهیل کند یا به اسرائیل حمله کند، با پاسخ قاطع ما روبه‌رو خواهد شد. همان‌طور که نظام قبلی سوریه دچار سرنوشت تلخی شد، این نظام نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود.» وزیر دفاع اسرائیل نیز اظهارات مشابهی بیان کرد و تأکید کرد: «هر کس مسیر بشار اسد را دنبال کند، به سرنوشت مشابه او دچار خواهد شد.»

واکنش رسمی کشور‌های عربی به تجاوزات گسترده اسرائیل و تهدیدات آشکار آن، کمرنگ و غیرقابل‌توجه بوده است. این وضعیت حاکی از عادی شدن روند سکوت و تسلیم این رژیم‌ها در برابر اقدامات اسرائیل و ناتوانی در پاسخگویی است. در مقابل، رهبری سوریه که در حال حاضر با چالش‌های داخلی از جمله انتقال قدرت مواجه است، به زودی ناچار خواهد شد به شکلی جدی‌تر با نقض حاکمیت کشور و خسارات سنگین وارده به زیرساخت‌ها و دارایی‌های دولتی مقابله کند. اظهارات خجالت‌آور یکی از مقامات سوری که گفته بود «اسرائیل با پای چپ با ما شروع کرد»، دیگر نمی‌تواند پاسخی کافی برای مردم سوریه و جامعه بین‌المللی باشد.

عملیات «پیکان باشان»؛ برنامه‌ریزی اسرائیل برای گسترش نفوذ در جولان؟

ارتش اسرائیل عملیات نظامی خود در سوریه را با نام «عملیات پیکان باشان» آغاز کرده است؛ نامی که به منطقه‌ای در جنوب سوریه اشاره دارد و پیام روشنی درباره عزم این رژیم برای جلوگیری از شکل‌گیری هرگونه «تهدید نظامی» در این منطقه دارد. این عملیات در شرایطی انجام شده که سوریه با زلزله سیاسی ناشی از سقوط نظام بشار اسد و پیشروی نیرو‌های مخالف به دمشق مواجه است.

اسرائیل با سوءاستفاده از این بحران، تلاش کرده است توانایی‌های نظامی سوریه را تضعیف کرده و نفوذ خود را در مناطق اشغالی جولان گسترش دهد. این اقدام بخشی از یک استراتژی گسترده‌تر برای تحمیل وضعیتی جدید است که کنترل اسرائیل بر مناطق استراتژیک از جمله جبل الشیخ، منطقه حائل و فراتر از آن را تثبیت می‌کند. هدف از این تهدیدات، تحمیل معادله‌ای یک‌جانبه است که به اسرائیل اجازه می‌دهد در صورت شکل‌گیری یا حتی احتمال شکل‌گیری تهدیدی، به صورت پیش‌دستانه در سوریه مداخله نظامی کند.

استراتژی امنیتی اسرائیل در تجاوز به سوریه بر دو محور اصلی استوار است: «جلوگیری و ناکام‌سازی» از استقرار نیرو‌های مخالف و تقویت توانایی‌های نظامی دشمنان، و «ایجاد ترس» از طریق نمایش قدرت تخریبی و پیامد‌های سنگین هرگونه چالش علیه این رژیم. زمانی که بنیامین نتانیاهو اعلام می‌کند که اجازه استقرار ایران در سوریه را نخواهد داد، به خوبی آگاه است که حتی رهبری جدید سوریه نیز به دلیل تحولات داخلی و فشار‌های خارجی چنین امکانی را فراهم نخواهد کرد. بنابراین، این تهدیدات فراتر از مرز‌های سوریه و در واقع هشداری به کل منطقه، به‌ویژه عراق، است.

آیا سکوت اسرائیل در قبال عراق، تاکتیکی برای نبردی بزرگ‌تر است؟

بنیامین نتانیاهو بار‌ها هشدار داده است که هرگونه حمله به اسرائیل با پاسخ‌های سخت و قاطع مواجه خواهد شد. با این حال، اسرائیل تاکنون به حملات پهپادی گروه‌های شبه نظامی عراقی پاسخی نداده است. گمانه‌زنی‌هایی وجود دارد که نتانیاهو در انتظار بازگشت احتمالی ترامپ به قدرت است تا موضوع حضور و نفوذ ایران در عراق را به همان روشی که در سوریه برخورد کرد، مدیریت کند. پیش از توافق آتش‌بس در لبنان، در اسرائیل بحث‌هایی درباره حملات انتقامی به خاک عراق مطرح شده بود، اما به نظر می‌رسد ایالات متحده اسرائیل را از انجام این اقدامات بازداشت. دلیل این درخواست احتمالاً جلوگیری از تشدید واکنش گروه‌های عراقی بود که می‌توانستند نیرو‌های آمریکایی مستقر در عراق را هدف قرار دهند.

شدت و گستردگی حملات تجاوزکارانه اسرائیل به سوریه را می‌توان ادامه مستقیم تحولات ۷ اکتبر و پیامد‌های عمیق آن دانست. این وقایع، مفهوم امنیت ملی اسرائیل را به شدت متأثر کرده و به تسلط کامل «استراتژی جلوگیری و ناکام‌سازی» بر تفکر امنیتی به‌روزشده این رژیم منجر شده است. در قلب این استراتژی، تلاش برای محروم‌سازی دشمن از هرگونه توانایی رزمی قرار دارد تا امکان تهدید امنیت اسرائیل از اساس از میان برداشته شود. اگرچه حملات اخیر اسرائیل مستقیماً بر سوریه متمرکز است، اما هدف ثانویه آن جلوگیری از انتقال تسلیحات به حزب‌الله است. اسرائیل در تلاش است تا مانع بازیابی توانایی‌های نظامی ازدست‌رفته حزب‌الله شود و این گروه را در وضعیت ضعف نگه دارد، تا زمانی که شرایط برای نابودی کامل آن به تشخیص اسرائیل فراهم شود.

تقسیم سوریه؛ از طرح گیدئون ساعر تا واقعیت میدانی؟

در اکتبر ۲۰۱۵، گیدئون ساعر، وزیر فعلی امور خارجه اسرائیل، مقاله‌ای با عنوان «خداحافظ سوریه، خداحافظ سایکس-پیکو» منتشر کرد که با همکاری گابی سیبونی، یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان امنیتی اسرائیل، نوشته شده بود. در این مقاله، پیشنهاد تقسیم سوریه به چهار کشور مستقل بر اساس ترکیب دینی و قومی جمعیت این کشور مطرح شد: «کشور‌های سنی، علوی، دروزی و کردی».  نویسندگان استدلال کردند که این تقسیم‌بندی می‌تواند به عنوان یک راه‌حل برای بحران سوریه، منافع اسرائیل، ایالات متحده و برخی کشور‌های دیگر را تأمین کند. آنها تأکید داشتند که بازسازی دولت سوریه در قالب سابق خود امکان‌پذیر نیست و فروپاشی آن اجتناب‌ناپذیر است.

این هفته، یک منبع ارشد اسرائیلی بار دیگر پیشنهاد تبدیل سوریه به یک کنفدراسیون متشکل از چهار موجودیت سیاسی سنی، علوی، دروزی و کردی را مطرح کرد. گمان می‌رود که این منبع گیدئون ساعر، وزیر امور خارجه اسرائیل، باشد، چرا که رسانه‌های اسرائیلی اغلب بنیامین نتانیاهو را با عنوان «یک منبع بسیار ارشد» معرفی می‌کنند. همزمان، در اسرائیل بحث‌هایی درباره لزوم حمایت و حفاظت از اقلیت‌های دروزی و کردی در سوریه شکل گرفته است، حتی اگر این اقدامات نیاز به مداخله نظامی داشته باشد. این موضع‌گیری‌ها در حالی بیان می‌شود که مقامات اسرائیلی همچنان ادعا می‌کنند در امور داخلی سوریه دخالت نمی‌کنند.

رهبران اسرائیل هرچند تأثیر مستقیمی بر پیشبرد پروژه تقسیم سوریه ندارند، اما آشکارا این ایده را به عنوان «بهترین راه‌حل» مطرح می‌کنند. آنها اعلام می‌کنند که اگر گروه‌هایی در داخل سوریه، حتی به طور بالقوه، به دنبال جدایی‌طلبی باشند، اسرائیل آماده است از آنها به هر شکل ممکن حمایت کند.

در هفته‌های اخیر، اسرائیل فراتر از بازگشت به غرور همیشگی خود، به مرحله‌ای از «اعتماد به نفس مفرط» رسیده است، به گونه‌ای که گویی هیچ محدودیتی برای قدرت و اقدامات خود نمی‌بیند. تجاوزات نظامی اسرائیل به سوریه نشان داده است که این رژیم دیگر تنها به دنبال تأمین «امنیت ۱۰۰ درصدی» نیست، بلکه هدفش دستیابی به «امنیتی فراتر از ۲۰۰ درصد» است. این طرز تفکر، اسرائیل را به سمت گسترش تجاوزات نظامی تا مرز‌هایی سوق داده که در آن، توانایی درک محدودیت‌ها و ارزیابی پیامد‌های اقداماتش به چالش کشیده شده است.

این وضعیت نمایانگر نسخه‌ای شناخته‌شده از ماجراجویی‌های بی‌محاسبه و اشتباهات استراتژیک است که معمولاً با از دست دادن کنترل و ارزیابی غلط همراه است. اسرائیل در چنین شرایطی، ممکن است بهای اشتباهات خود را بپردازد؛ البته مشروط به آنکه طرفی در منطقه یا عرصه بین‌المللی وجود داشته باشد که از این فرصت استفاده کرده و اسرائیل را به پرداخت هزینه اقداماتش مجبور کند. در غیر این صورت، همان‌طور که تاریخ نشان داده، اسرائیل ممکن است دچار لغزش شود، سقوط کند، و سپس، گویی هیچ اتفاقی نیفتاده، دوباره به موقعیت پیشین خود بازگردد.

ارسال نظرات