صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۷۰۰۰۱
دنیس راس، دیپلمات سابق و تحلیلگر برجسته سیاست خارجی خاورمیانه ای آمریکا به تازگی در مقاله ای در نشریه فارن افرز تاکید کرده که بایدن در ماه های پایان حضور خود در قدرت، دستورکارهایی نظیر پایان‌دادن به جنگ غزه و مخصوصا تحقق ایده عادی سازی روابط رژیم اسرائیل با عربستان سعودی را به عنوان اولویت های محوری سیاست خارجی خود تعریف کرده است.
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۵ - ۱۰ شهريور ۱۴۰۳

فرارو- مدت زمان زیادی تا پایان کار دولت بایدن باقی نمانده است. این دولت چیزی در حدود ۵ ماه دیگر قدرت را در دست دارد و با توجه به کناره‌گیری بایدن از انتخابات ریاست جمهوری، شاهد حضور رئیس جمهور و استقرار دولتی تازه در کاخ سفید خواهیم بود. در این راستا، تحلیل و تفسیر‌های مختلفی از سوی صاحب نظران و رسانه‌های آمریکایی در مورد دستورکار‌های محوری بایدن در ماه‌های پایانی حضورش در قدرت مطرح می‌شود.

به گزارش فرارو؛ برخی بر این باورند که ضدحمله نیرو‌های ارتش اوکراین به روسیه و نفوذ آن‌ها به بخش قابل توجهی از خاک روسیه، یکی از تمهیداتی بوده که دولت بایدن از آن قویا پشتیبانی می‌کند و از این رهگذر، هم سعی دارد تا سیاست خود با محوریت جنگ اوکراین را کارآمد نشان دهد و هم شانس و بخت انتخاباتی کامالا هریس را تقویت کند. در این میان، "دنیس راس"، از چهره‌های شناخته شده حوزه سیاست خارجی خاورمیانه‌ای آمریکا که سال‌ها در دولت‌های مختلف این کشور حضور داشته و با مسائل خاورمیانه از نزدیک در ارتباط بوده، در مقاله‌ای قابل تامل که در نشریه "فارِن افرز" منتشر شده، پرده از دستورکار اصلی دولت بایدن در ماه‌های باقی مانده حضور در قدرت برداشته است.

دنیس راس بر این باور است که بایدن شدیدا معطوف به جنگ غزه است و سعی دارد آن را به هر نحو ممکن به پایان برساند و متعاقبا میراث اصلی خود در سیاست خارجی را با انعقاد توافق عادی سازی روابط آمریکا و رژیم اسرائیل، پایه گذاری کند. موضوعی که می‌تواند یک دستاورد مهم و بزرگ برای وی در تاریخ باشد و البته که بایدن و حزب دموکرات شدیدا به آن نیاز دارند.

طرح پنهان دولت بایدن برای آینده غرب آسیا چیست؟

"دنیس راس" از چهره‌های مهم دستگاه سیاست خارجی آمریکا است که تمرکز ویژه‌ای بر مسائل غرب آسیا و به ویژه رویداد‌های مرتبط با رژیم صهیونیستی داشته و دارد.

دنیس راس در مقاله خود تاکید می‌کند که فرسایشی شدن جنگ غزه هیچ دستاوردی را به همراه نخواهد داشت با این حال، پایان یافتن آن و البته عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی، می‌تواند ورق را به کل به نفع آمریکا و رژیم اشغالگر قدس برگرداند و فرصت‌های تازه‌ای را در منطقه خاورمیانه در اختیار آن‌ها قرار دهد. دنیس راس به این مساله اشاره می‌کند که عربستان سعودی جز با برقراری آتش بس در غزه و البته تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی، عادی سازی روابط با صهیونیست‌ها را قبول نخواهد کرد.

در ادامه متذکر می‌شود که آتش بس در جنگ غزه هم به نفع آمریکا و هم اسرائیل است، زیرا وجهه بین المللی آن‌ها در نتیجه این جنگ به شدت مخدوش شده و تداوم این جنگ نیز برای آن‌ها پیروزی قطعی به همراه نخواهد داشت. در عین حال، این دو بازیگر می‌توانند تشکیلات خودگردان فلسطینی را به عنوان موجودیتی که عهده دار تشکیل دولت مستقل فلسطین خواهد شد، برجسته کنند.

در نتیجه این اقدامات اگر عربستان با اسرائیل دست به عادی سازی روابط بزند، این مساله به ادعای دنیس راس می‌تواند انزوای منطقه‌ای و بین المللی محور مقاومت و به طور خاص ایران را به همراه داشته باشد. موضوعی که هم به نفع آمریکا، هم اسرائیل و هم دولت‌های عربی منطقه نظیر عربستان سعودی است و البته آن دسته از دولت‌هایی که پیشتر دست به عادی سازی روابط با اسرائیل زده اند. شاید تمرکز قابل توجه دولت بایدن بر این طرح دنیس راس را بتوان از انتشار خبری متوجه شد که چند وقت قبل به بیرون درز کرد و به این مساله اشاره داشت که محمد بن سلمان ولیعهد عربستان به مقام‌های آمریکایی اعلام کرده که در معادله عادی‌سازی روابط با اسرائیل، از جانش و ترور خود می‌ترسد متوجه شد.

با این همه، طرح دنیس راس، ۳ مشکل و عیب مهم دارد که نمی‌توان نسبت به آن‌ها بی تفاوت بود.

۱. بی توجهی به برخی واقعیت‌های جامعه فلسطینی

دنیس راس در مقاله خود برای نشریه فارن افرز، کاملا این نکته را مورد تاکید قرار می‌دهد که تشکیلات خودگردان فلسطینی می‌تواند عهده دار تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی شود. این در حالی است که اساسا این تشکیلات از این ظرفیت برخوردار نیست. تشکیلات خودگردان سال هاست که از بحران عدم مشروعیت و محبوبیت در میان افکار عمومی فلسطین رنج می‌برد.

حتی قبل از آغاز جنگ غزه این تشکیلات، میدان جنگ و درگیری‌های مختلف با محوریت کسب قدرت بیشتر بود و نتایج نظرسنجی‌های مختلف در جامعه فلسطین نیز حاکی از این مساله بودند که تشکیلات خودگردان فلسطین در میان فلسطینی‌ها به شدت منزوی شده است. شاید عینی‌ترین نمود این مساله را بتوان در دو تحول مشاهده کرد. اولا، قبل از آغاز جنگ غزه نیز کرانه باختری صحنه اوج گیری و انفجار قابل توجهِ عملیات‌های گروه‌های مقاومت و ضدصهیونیست بود و این رویکرد در بحبوحه جنگ غزه چندین برابر شده است. موضوعی که نشان از آن دارد که اساسا جامعه فلسطینی از رویکرد‌های سازشکارانه تشکیلات خودگردان فلسطین خسته شده است.

نکته دوم اینکه نظرسنجی‌های مختلف در جامعه فلسطین از سوی نهاد‌هایی نظیر "مرکز افکار سنجی عربی" حاکی از تفوق ایده مقاومت مسلحانه علیه دشمن اسرائیلی در مقابل سازشکاری و مذاکره هستند. از این رو، اساسا تشکیلات خودگردان فلسطینی از ظرفیت‌های لازم و کافی برای تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی که مورد حمایت و اجماع جامعه فلسطین باشد، برخوردار نیست.

۲. موقعیت سُست توافق ابراهیم

توافق ابراهیم که معطوف به عادی سازی روابط کشور‌های عربی-اسلامی با رژیم اشغالگر قدس است، در دوره قبل و پس از آغاز جنگ غزه، دو روند کاملا متفاوت را تجربه کرده است. در دوره قبل از آغاز جنگ غزه، برخی ملت‌های عربی که بعضا نگاهی میانه به توافق ابراهیم و روابط با جهان غرب داشتند (نظیر تونس)، به کل تغییر رویکرد داده اند و بیشتر بر تقابل با اسرائیل تاکید دارند تا عادی سازی روابط با آن (این گرایش، مستند به نظرسنجی‌های اخیر مرکز افکارسنجی عربی است).

مرکز افکارسنجی عربی به عنوان یک نهاد معتبر نظرسنجی در جهان عرب، به این مساله اشاره دارد که گروه‌های مقاومت و به ویژه ایران با افزایش محبوبیت خود در میان ملت‌های عرب رو به رو شده‌اند. حال اینکه بایدن قصد دارد توافق ابراهیم را با علمِ به تشدید مواضع تقابلی ملت‌های عرب نسبت به آن، زنده کند، چندان منطقی نیست. البته برخی این ایده را مطرح می‌کنند که حکام اقتدارگرای عرب اصلِ کار هستند و چندان نباید دیدگاه‌های ملت‌های عربی را مد نظر داشت.

صاحب نظران برای باورند که این دیدگاه نیز غلط بودن خود را در جریان بهار عربی به عینه نمایش گذاشته و رهبران عرب اساسا نمی‌توانند نسبت به افکار عمومی خود بی تفاوت باشند.

۳. افول موقعیت بازیگری آمریکا در غرب آسیا

به طور مشخص دولت آمریکا در شرایط کنونی از چنان موقعیت قدرتی در معادلات غرب آسیا برخوردار نیست که یک تنه بخواهد ایده پایان جنگ غزه و مخصوصا توسعه توافق عادی سازی روابط اسرائیل با کشوری نظیر عربستان سعودی را عملیاتی کند. آمریکایی‌ها در پِی جنگ غزه و البته بازیگریِ مغرضانه و جانبدارانه خود به نفع اسرائیل در طی ماه‌های اخیر، تا حد زیادی وزن کنشگری منطقه‌ای خود را از دست داده اند و هدفگذاری‌های تازه و بزرگ برای آن‌ها چندان منطقی نیست.

البته که روند افول هژمونی آمریکا در منطقه غرب آسیا از زمان خروج نیرو‌های آمریکایی از افغانستان و بازگشت مجدد طالبان به قدرت آغاز و تشدید شده است. حال در وضعیت کنونی، به اذعان بسیاری از صاحب نظران آمریکایی، این کشور با موانع و چالش‌های جدی در مسیر پیشبرد دستورکار‌های مطلوب خود در سطح منطقه رو به رو است که آسان گرفتن آن‌ها نوعی ساده سازی چالش‌هایی است که اکنون با آن‌ها با محوریت مسائل غرب آسیا رو به رو است.

ارسال نظرات