صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۴۶۶۷۷
معلمی بی‌پیشینهٔ کیفری خیلی باید تحت فشار باشد که دست به کاری بزند که عقلِ عافیت‌اندیش و اعتبارسنج، آن را شبیه خودکشی ارزیابی می‌کند، اما این سطح است نه ریشه...
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۸ - ۳۱ خرداد ۱۴۰۳

محمدباقر محسنی ساروی در عصر ایران نوشت: هر که مانند ما از دور با اندیشه‌ها و باورهای افرادی چون «محمد فاضلی»، «بیژن عبدالکریمی» و «محمود سریع‌القلم» آشنا باشد، سخنان‌شان را بخواند و دغدغه‌های‌شان را بداند، آنان را افرادی شرافت‌مند، ایران‌دوست و باپرنسیب -به معنای اصول گرا البته نه در بافتار سیاسی بلکه شهروندی مسئول که به اصولی باور دارد و به هیچ روی حاضر نیست پا بر اصول خود بگذارد - ارزیابی می‌کند.

چهره هایی که به‌دنبال نام و نان نیستند و به چیزی جز اصلاح و بهبود وضع موجود، نمی‌اندیشند و اگر به این اصل بسیار ساده و البته مغفول‌مانده باور داشته باشیم که «اخلاق، شرطِ نخبگی است» این افراد که عموماً از دایرهٔ اخلاق بیرون نمی‌روند و مانند برخی تریبون‌دارانِ بزرگ، لیچار نمی‌گویند و اثبات خود را در حذف و مرگ رقیب، نمی‌جویند، قطعاً نخبگانِ ایران امروزند که باید حرمت‌شان پاس داشته شود، قدر ببینند و بر صدر بنشیند اما به قول شیخ شیرین‌سخن شیرازی در بوستان «ولیکن قلم در کفِ دشمن است».

مشکل بزرگ این نخبگان -از نظر سیاسیون و نیروهای پیاده‌ای که به طرفیّت سیاسیون، فرهنگ، دانشگاه و اقتصاد را کنترل می‌کنند- این است که هرگز خود را با سیاسیونِ دارای نگرش‌های ناپایدار، تنظیم نکردند و صادقانه سخنان خود را فریاد زدند و مشفقانه نقد کردند و بعضاً مورد غضب سیاسیونِ همه‌چیزخوار قرار گرفتند.

اینان از جایگاه‌هایی که به آن تعلق داشتند، مانند کرسی تدریس در دانشگاه طرد شدند و برخی از همین آزادگان نیز از نظر مالی در سطحی قرار دارند که به تعبیر دکتر بیژن عبدالکریمی مالکِ یک کاشی از این کشور نیستند اما جلای وطن نمی‌کنند و هر روز دردهای همین کشور را فریاد می‌زنند، تنها به این امید که مردم را آگاه کنند، وجدانِ انسانی مدیران و تصمیم‌سازان بیدار شود و رویه‌های ناپسند را بسوزاند.

در برنامه مورد نظر، پس از این‌که «شهاب اسفندیاری» از افراد نزدیک به اردوگاه یکی از نامزدها، از اخراج محمد فاضلی دفاع کرد و آن را قانونی دانست، -یک بار دیگر بخوانید؛ یک کارشناس فرهنگی در یک برنامه زنده انتخاباتی که در همه جهان بییننده دارد اخراج نخبه‌ای دلسوز، معلمی شریف و نویسنده کتاب‌های متعدد چون محمدفاضلی را قانونی می‌داند- ، به محمد فاضلی اجازه صحبت ندادند و میکروفن وی را قطع کردند و وی نیز میکروفن را باز کرد و از اتاق پخش خارج شد.

اگر از منظر عواطف انسانی نگاه کنیم باید بنویسیم یک انسانِ معمولاً آرام و یک معلم بدون پیشینه کیفری چون محمدفاضلی خیلی باید مورد فشار و آزار روحی قرار داشته باشد که تاب نیاورد و دست به چنین کاری بزند که عقلِ عافیت‌اندیش و اعتبارسنج، آن را چیزی شبیه خودکشی ارزیابی می‌کند اما نباید از ریشه و اصطلاحاً بک‌گراند ماجرا غافل شد و این رفتار نیاز به تحلیلی زیرسطحی دارد.

تحلیل‌های سطحی را از شب گذشته تاکنون در شبکه‌های اجتماعی دیدیم و خواندیم که برخی فاضلی را به اخلاق‌گریزی، ارتکاب به عمل غیرمتمدنانه، تخریب اموال عمومی -«میکروفن هاش‌اف»- و چه و چه متهم کردند برخی نیز مانند پدران مقدس، فاضلی را به تقوای الهی توصیه کردند و نوشتند ماشاءالله فاضل است و ان‌شاءالله که تکرار نمی‌کند، برخی نیز از این نمد، کلاهی بافتند تا به پیشاپیش به دولت مسعود پزشکیان حمله کنند و نوشتند «ادب مرد به ز دولت اوست» و نظایر آن که به‌نظر ما، ناشی از دیدن بخشی از حقیقت و نادیده رها کردن بخشی دیگر از آن است.

حقیقت عمیق این است که حدود دو دهه است که برخی سیاسیون بی‌نَسَب، ستیزی پنهان را علیه نخبگان در هر حیطه و حوزه‌ای آغاز کردند و شوربختانه موفق بوده‌اند و اگر امروز می‌بینیم در بخش‌های مختلف نیروهای اصیل، حذف و مشابه‌های جعلی‌ جایگزین آنان شدند و وضعیت را به اینجا کشاندند، حاصل همین ستیز است.

نادیده گرفتن استاد محمدرضا شجریان و عکس گرفتن در کنار تتلو، حذف عادل فردوسی‌پور و جای‌گزینی وی با فردی که از هیچ منظری قابل قیاس با عادل نیست و نمونه‌های فراوان دیگر، عینیت همین ستیز پنهان هستند.

این ستیز، نوعی ستم است و در جهان‌بینی اعتقادی ما سکوت و سکون در برابر ستم و پذیرش آن، عَمَلگی برای ظالم است و امری مُنکَر.

یک فعال رسانه به سبک خود باید با آن مقابله کند و یک نمایندهٔ آزاده مجلس یا عضو شریف دولت باید در قد و قامت خود در برابر این رسوم ناپسند بایستد.

افرادی چون محمد فاضلی هم دقیقاً برابر با ظرفیت نخبگی خود در برابر آن ایستادند و لجِ مخالفان را درآوردند و گاه زندگی خود را در این مسیر باختند اما از اصول خود پا پس نکشیدند و امروز و در جلوی پخش زنده، از زبان یکی از همان ابزارهای ستیز با نخبگان، می‌شنوند که اخراج‌شان قانونی بوده است، چنان موجی از خشم در درون‌شان بیدار می‌شود گویی که به تعبیر مولانا در مثنوی: «نطق می‌خواهد که بشکافد تنم» و برای این‌که بغض‌شان نترکد، نطق تن‌شان را پاره نکند یا زبان به دشنام باز نکنند، صحنه را ترک می‌کنند گویا که قابِ نام‌ساز و نان‌آورِ تلویزیون را نیز به طالبانش، واگذار کردند و این نیز نوعی آزادگی و رهایی است.

جالب است بدانیم در آیه ۱۴۸ سوره نساء آمده:« لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا» یعنی «خدا دوست نمی‌دارد که کسی به گفتار زشت -فحش و بد و بیراه- صدا بلند کند مگر آن که ظلمی به او رسیده باشد، همانا که خدا شنوا و داناست.»

اگر نگاه تفسیری و دقیق‌تر به این آیه داشته باشیم باید بگوییم وقتی فحش و بد و بیراه گفتنِ کسی که مورد ستم قرار گرفته است را این‌گونه استثنا و آن را موقتاً از لیست فعلِ غیراخلاقی خارج می‌کند به طریق اولی، رفتار فردی چون محمد فاضلی که احتمالاً برای اجتناب از زبان به بد و بیراه باز کردن، از آن مکان فرار می‌کند و می‌رود امری غیراخلاقی و غیرمتمدانانه نیست.

نکته مهم‌تر این است که این بغض فروخورده، نمادی از خشم پنهان در لایه‌های اجتماعی است که به درست یا نادرست احساس می‌کند نادیده گرفته شده اند اما هیچ کسی نه دولت و نه مجلس و نه حتی صدا و سیمای ملی که تکلیف سازمانی بر اطلاع‌رسانی در این خصوص دارد، به وی پاسخی نمی‌دهد گویا که اصلاً وجود ندارند مانند اعتراضات این روزهای بازنشستگان.

نکته پایانی این‌که تنها انسان‌های کوته‌اندیش سرمایه را می‌سوزانند و محمد فاضلی و افرادی چون وی، سرمایه و ظرفیت ارزش‌مند کشور هستند و هیچ دولت و مدیر و مجری و کارشناسی نباید برای سوزاندن آنان، قدم بردارد.

ارسال نظرات