صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

مسعود ده‌نمکی در پی شهادت آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی طی یادداشتی به ذکر ناگفته‌ای پرداخت که طی ۳ دهه گذشته هیچ‌گاه بیان نکرده بود.
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۱ - ۰۲ خرداد ۱۴۰۳

هنرمندان و چهره‌های هنری حوزه‌های مختلف در پی شهادت آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور دولت سیزدهم و همراهان ایشان، در حساب‌های فضا‌های مجازی‌شان نسبت به این حادثه ناگوار واکنش نشان دادند.

به گزارش ایسنا، آیت‌الله شهید سید ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور اسلامی ایران ۳۰ اردیبهشت در حادثه سقوط بالگرد به درجه رفیع شهادت نایل آمد. شهید رئیسی و حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه، برای افتتاح «سد مرزی «قیز قلعه‌سی» به آذربایجان شرقی سفر کرده بودند و بالگرد حامل ایشان و همراهانشان در مسیر بازگشت در «جنگل دیزمار» در محدوده عمومی بین ورزقان و جلفا استان آذربایجان شرقی دچار سانحه شد.

مسعود ده‌نمکی کارگردان سینما و تلویزیون طی یادداشتی، از زاویه‌ای متفاوت به شخصیت شهید آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی پرداخت.

در این یادداشت آمده است:

«اردیبهشت سال ۱۳۷۱ اولین دیدار بین من و آقای رئیسی در دادگاه انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. آن زمان ایشان در مقام ریاست دادگاه انقلاب و من در مقام متهم بودم. بعد از گذراندن ۱۰ روز زندان انفرادی و مراحل بازجویی در زندان توحید و یا همان موزه عبرت فعلی که به جرم اعتراض به معضلات فرهنگی و کم‌کاری‌های دولت وقت و البته دستگیری تعدادی دیگر که کارشان چیزی بیشتر از اعتراض بود، به دفترشان فراخوانده شدم. برخلاف تصورم با روی خوش به استقبالم آمد و بعد تورق پرونده گفت: اگر جای‌مان عوض می‌شد و من آن‌طرف میز بودم، همین کار‌های اعتراضی تو را می‌کردم.

یک‌بار هم وقتی مستند «فقر و فحشاء» را ساختم و فیلم توقیف شد و پایم به دادگاه کشیده شد ایشان را در سازمان بازرسی کل کشور دیدم. فیلم را دیده بود. می‌خواستم مستند «از کجا آورده‌اید؟» را بسازم. گفت: هنوز هم تو آن‌طرف میز هستی و من این‌طرف و خوشحالم که بعد از ۱۰ سال هنوز کم نیاورده‌ای.

آخرین دیدارمان پس از ریاست جمهوری ایشان بود. در ضیافت افطار کنار هم نشسته بودیم. هم قبل از افطار پشت تریبون و هم سر سفره که من را به کنارش فراخواند، کلی به مسائل موجود نقد کردم و ایشان هم مثل قبل صبورانه گوش داد و آخرش گفت: من نسبت به تو همان ارادت ۳۰ سال پیش را دارم. من هم گفتم: من هم دوست‌تان دارم و به شما رأی داده‌ام، اما باز من این‌طرف میز هستم و شما آن‌طرف و قبول دارید نقد منصفانه به دولت بهترین کمک به دولت شما است؟ گفت: قبول دارم.

شاید می‌خواست بگوید من هم آن‌طرف میز بودم همین کار تو را می‌کردم.

خدا شهید خدمت ایران را با جدش محشور کند.»

ارسال نظرات