صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

در ایران تقریبا هر سه پایه رسیدن به رشد را از دست داده‌ایم؛ با توجه به الگو‌های پرتنشی که با اکثر کشور‌های دنیا داریم، توان جذب سرمایه خارجی را از دست داده‌ایم.
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۵ - ۱۵ فروردين ۱۴۰۳

محمدمهدی بهکیش در دنیای اقتصاد نوشت: برای بررسی وضعیت رشد اقتصادی کشور باید به مدل‌های رشد متداول مثل مدل رشد سولو مراجعه کرد. بنا بر این مدل، رشد به سه پایه اساسی تکنولوژی، سرمایه و نیروی کار نیاز دارد. کشور‌ها با الگو‌های مختلفی به رشد می‌رسند؛ اما هریک از آن‌ها حداقل یکی از این سه پایه اساسی را مبنای رشد خود قرار داده‌اند.

به‌عنوان مثال، در ایالات متحده آمریکا تکنولوژی یکی از اصلی‌ترین ارکان رشد اقتصادی است. آمریکا با ایجاد سیلیکون‌ولی مهم‌ترین اثر را در بازار تکنولوژی در سطح دنیا گذاشته است یا کشوری مثل چین جذب سرمایه خارجی و استفاده از نیروی کار ارزان را مبنای رشد خود قرار داده بود و به رشد نسبتا پایدار رسید.

ما در ایران تقریبا هر سه پایه رسیدن به رشد را از دست داده‌ایم. با توجه به الگو‌های پرتنشی که با اکثر کشور‌های دنیا داریم، توان جذب سرمایه خارجی را از دست داده‌ایم. از طرف دیگر با توجه به وضعیت نامطلوب اقتصادی و تورم، درآمد‌ها بیشتر به سمت مصرف رفته‌اند؛ بنابراین پس‌انداز و در نتیجه آن سرمایه‌گذاری داخلی قابل توجهی نیز نداریم. از طرف دیگر با توجه به بیکاری و نرخ بالای مهاجرت نیروی انسانی و نخبگان، دستیابی به رشد پایدار با کمک نیروی کار نیز ممکن به نظر نمی‌رسد. به همین ترتیب درباره تکنولوژی نیز، فضای پشتیبان مناسب برای به‌وجود آمدن انسان خلاق بهره‌ور وجود ندارد. برای اینکه تکنولوژی خلق شود و به مرحله کسب‌وکار اقتصادی برسد، باید محیط پشتیبان از طرف دولت‌ها وجود داشته باشد تا ضمن رعایت حقوق مالکیت، با تضمین آزادی‌های لازم اجازه دهد که ایده‌های خلاقانه شکل بگیرند و تبدیل به کسب‌وکار‌هایی برای رشد تکنولوژی و جذب سرمایه شوند.

یکی از مهم‌ترین دلایل نرخ‌های مهاجرت یا به عبارت دیگر فرار مغز‌ها که هر روز با آن مواجه می‌شویم همین است که دولت‌ها نتوانسته‌اند محیط فعالیت اقتصادی مناسبی در اختیار انسان خلاق، قرار دهند و او را به درآمدزایی برسانند. با توجه به اینکه به دلایل مختلفی روابط بین‌المللی ما در نقطه‌ای است که امکان جذب سرمایه خارجی بعید به نظر می‌رسد، تنها درآمد‌هایی که می‌توانیم کسب کنیم از محل فروش منابع طبیعی مثل نفت است و تنها با فروش این منابع می‌توان به رشد‌های کوتاه‌مدت دست پیدا کرد. فروش نفت ممکن است ناگهان از ۳۰۰ هزار بشکه به یک‌میلیون بشکه در روز برسد و به‌طور ناگهانی نیز متوقف شود؛ بنابراین نمی‌توان به فروش منابع تکیه کرد و بر مبنای آن به برنامه‎ریزی پرداخت.

از طرف دیگر با توجه به تحریم‌ها، عملا شفافیت از بین رفته است و اطلاعات دقیقی از درآمد‌های نفتی در اختیار نیست. البته با توجه به اینکه درآمد‌های نفتی به هر مقدار که وجود داشته باشد، به مصرف می‌رسد و تبدیل به سرمایه‌گذاری نمی‌شود و به علاوه امکان افزایش بهره‌وری در تولید نفت و فرآورده در اختیار نیست، آثار رشد و توسعه نفت به سرعت در حال کاهش است و قیمت‌گذاری نامناسب هم به امکان ایجاد و گسترش بحران انرژی می‌افزاید؛ بنابراین و در شرایط حاضر نمی‌توان از آن‌ها برای بررسی امکان رسیدن کشور به رشد پایدار استفاده کرد. در اروپا انسان خلاق، به مدت چند قرن، از رنسانس تاکنون پرورش یافته است. به همین دلیل است که مشاهده می‌شود که حتی اتفاقاتی نظیر جنگ‌های جهانی اول و دوم نیز مسیر توسعه آن‌ها را متوقف نمی‌کند و با اینکه این جنگ‌ها اروپا را تخریب کردند؛ اما بازهم از مسیر توسعه عقب نماند.

ما برای دستیابی به تکنولوژی باید از چرخ‌های از پیش‌ساخته کشور‌های دیگر استفاده کنیم و الگو‌های این کشور‌ها را سرلوحه کار خود قرار دهیم که در محور آن چگونگی ایجاد روابط بین‌الملل مناسب و محیط مقرراتی پشتیبان کسب‌وکار در داخل است. این الگو‌ها محدود به آمریکا و اروپا نیستند و امروزه مثال‌های متعدد دیگری از جمله چین، مالزی و ترکیه نیز دارند که شاید به ما نزدیک‌تر باشند. از نگاه نگارنده ما باید دو مبانی اصلی سرمایه‌گذاری و تکنولوژی را بهبود دهیم تا بتوانیم به رشد پایدار برسیم. فضای پشتیبان تکنولوژی باید تکنولوژی را از مراحل مطالعاتی جلوتر ببرد و باعث شود تکنولوژی استارت‌آپی به کسب‌وکار تبدیل شود تا بتواند با جذب سرمایه به افزایش رشد کمک کند. با توجه به اینکه نمی‌توان تغییرات سیاسی مختلف داخلی و خارجی را پیش‌بینی کرد و باید متمرکز بر پیش‌بینی در سطح اقتصادی باشیم در صورت حفظ شرایط موجود نمی‌توان امیدی به رسیدن به رشد پایدار اقتصادی داشت مگر اینکه دولت این سه پایه اساسی را مبنای کار خود قرار دهد و برای دستیابی به رشد پایدار تلاش کند.

توجه داشته باشیم که رشد‌های کوتاه‌مدت اتفاقی است و به سرعت محو می‌شود. همان‌گونه که رشد متوسط کشور در دهه ۱۳۹۰ زیر یک درصد است، مفهوم اقتصادی آن فقیر شدن جامعه است؛ زیرا عوامل تولید مجبور می‌شوند منابعی، چون خاک، آب، هوا، ماشین‌آلات و حتی سلامت مردم و البته دانش و تجربه آنان را صرف استهلاک کنند؛ چرا که درآمدی برای گردش کار اقتصادی وجود ندارد. دولت هم که نمی‌تواند از درآمد منفی آنان مالیات بگیرد و متوسل به مالیات از طریق تورم می‌شود. از این مسیر است که جامعه هر روز ناتوان‌تر در تولید کالا و خدمات می‌شود. این سیکل را باید هر چه زودتر متوقف کرد و در مسیر رشد پایدار قرار گرفت.

ارسال نظرات