صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۱۲۸۲۵
«بخش اعظم جهان برای تلقی ما از نسل زد «تره» هم خرد نمی‌کنند. حتما دشمنانی وجود دارند و حتما تهدیداتی هست. قطعا جلب نظر جوانان و نوجوانان ایرانی برای مخالفان و دشمنان ایران جذاب و جالب است، اما اگر ما روی گشاده و موضع پدرانه‌ای داشته باشیم، اگر همه جوانان و نوجوانان ایرانی را بدون هیچ صفت اضافی دیگر - که متمایز‌کننده و تفرقه‌افکنانه است - دوست داشته باشیم و برای‌شان کار کنیم، چه کسی می‌تواند برای جوان ما برنامه‌ریزی کند؟»
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۷ - ۰۸ اسفند ۱۴۰۲

اعتماد نوشت: سر راست و بی‌تعارف، آرزویم را به عرض برسانم. شاید این آرزوی شما هم باشد. روزی برسد که مسوولان محترم از آن عرش اعلایی که تصور می‌کنند در آن جای دارند پایین بیایند و در باطن و در معنی و نه در زبان و حرکات نمایشی و پروپاگاندایی، به راستی از جنس مردم شوند.

یعنی دست از صدور احکام غیرقابل تردید و باید و نباید گفتن بردارند و با نگاهی برخاسته از احترام با مردم سخن بگویند. در ظاهر و به وقت احتیاج و انتخابات حرف‌های خوشایند نزنند و در باطن و در خلوت مردم را «عوام کالانعام» بدانند و برای فهم و تحلیل و شناخت آن‌ها ذره‌ای ارزش قائل نشوند.

قسم می‌خورم که در عرایضم ذره‌ای عنادورزی ندارم، بحث این دولت و آن دولت هم نیست. اگر در روزنامه‌ای اصلاح‌طلب، سالیانی است که قلم می‌زنم معنی‌اش این نیست که همه چیز این‌طرفی‌ها را قبول دارم و با همه چیز آن طرفی‌ها ضدیت می‌کنم. نه، اعتقاد دارم اول شرط اصلاح‌طلبی، صداقت و انصاف است و در دولت‌های پیشین هم، مدیرانی که خود را ژن برتر و تافته جدا بافته و نعمتی ارزانی شده بر خلایق می‌دانستند، کم نبودند.

شواهد بر عرایض من را می‌توانید در اظهارات روزانه روسا و مدیران محترم پیدا کنید. از فرماندار شهر کوچکی در گوشه‌ای از خاک ایران تا مدیرکل آموزش و پرورش یک استان و تا مدیر عالی مقامی مانند وزیر، در هر موضوعی خود را موظف می‌دانند تحلیل خود را به رسانه‌ها ارائه کنند یا در سخنرانی‌ها به گوش مردم برسانند. آن‌هم نه تنها به صورت تحلیل، بلکه به عنوان دستورالعمل، تحلیلی حاوی باید‌ها و نبایدها.

حالا چه شد که داغ دلم تازه شد و وقت باارزش شما خواننده محترم را گرفتم؟ طبق روال معمول که اخبار را از کانال‌های تلگرامی داخلی تعقیب می‌کنم و در همین کانال محترم اعتمادآنلاین به نقل قولی از وزیر محترم کشور برخوردم. گفته‌اند: «نسل «زد» ارتباطی با فرهنگ ایرانی ندارد، …، رای اولی‌ها باید در ۱۱ اسفند نشان دهند که جوان ایرانی در چه سطحی از فرهیختگی قرار دارد، … دیگران می‌خواهند جوانان ما را با نسل «زد» مقایسه کنند.»

سه جمله از ایشان نقل شده است، هر سه جمله حاوی تحلیل ایشان و حکم‌شان درباره نسل جوان ایرانی یا همچنان که گفته‌اند «نسل زد» است. اول که گفته‌اند ««نسل زد» ارتباطی با فرهنگ ایرانی ندارد.»

این فرمایش خطای ایشان با مشاهدات عینی من و البته تعاریف چیزی که به نسل «زد» یا زی یا Gen Z معروف شده است در تضاد کامل است. این اصطلاح به متولدین بازه زمانی ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۹ اطلاق می‌شود. آن‌ها را اولین نسلی می‌دانند که «بومی دیجیتال» تلقی می‌شوند و در زمانه‌ای به دنیا آمده‌اند که ابزار دیجیتال نه به عنوان وسایلی فوق‌العاده بلکه جزیی از ضروریات عادی زندگی است و آن‌ها طبیعتا کار با این فضا و ابزار جدید را به خوبی آموخته‌اند و از این نظر با نسل پیشین خود در تفکر و شیوه منطق متفاوت هستند. حتما می‌دانید که اتفاقا این نسل در سراسر جهان، زیست اخلاقی‌تری نسبت به نسل پیش از خود دارد.

مصرف الکل بین آن‌ها به کمترین میزان رسیده و درگیر حساسیت‌های شغلی و تحصیلی بیشتری هستند. آن‌ها هوشمندتر، بااخلاق‌تر و متعهدتر از والدین خود شده‌اند. تلقی آن‌ها از مقولاتی مثل محیط زیست، عدالت اجتماعی و ثروت به کلی با دیدگاه‌های سابق متفاوت است. نسل زد ایرانی که در خارج از ایران متولد شده یا آنجا رشد کرده، به ریشه‌های فرهنگ ملی‌اش وفادارتر و علاقه‌مند‌تر است، اگرچه دیدگاه بسیاری از آن‌ها با آنچه تلقی ما از فرهنگ و هویت ملی است تفاوت‌های اساسی دارد.

ولی نادیده گرفتن پیوند‌های قدرتمند فرهنگی بین این نسل، یا انکار وجود نسلی با مشخصه‌هایی که عرض کردم، آن هم از سوی یکی از مهم‌ترین مسوولان سیاسی کشور، می‌تواند پیامد‌های سنگینی به همراه داشته باشد.

نکته دوم این است که جوان نسل زد ایرانی می‌تواند با انتخاب آزادانه بین رای دادن یا ندادن فرهیختگی خودش را نشان بدهد. اگر مسوولان محترم و به‌ویژه وزیری که مدیر انتخابات کشور است بتواند با استدلال‌های محکم‌تری که بار تخفیف و تحقیر کمتری داشته باشد، آن‌ها را برای شرکت گسترده قانع کند، در منطق این نسل پذیرفته‌تر است. خلاف صحبت وزیر محترم این است که رای اولی‌ای که به هر دلیلی علاقه‌ای به رای دادن ندارد از دایره فرهیختگی و لاجرم فهم بیرون است. البته اساسا این پرسش مطرح است که آیا لازم است نوجوان رای اولی بار صفت سنگین «فرهیختگی» را بر دوش بکشد یا نه؟

خوب معلوم است که اطلاق فرهیختگی به یک نوجوان، ولو موافق با ما، چندان صادقانه نیست؛ و در آخر من می‌توانم قسم بخورم که بخش اعظم جهان برای تلقی ما از نسل زد «تره» هم خرد نمی‌کنند. حتما دشمنانی وجود دارند و حتما تهدیداتی هست. قطعا جلب نظر جوانان و نوجوانان ایرانی برای مخالفان و دشمنان ایران جذاب و جالب است، اما اگر ما روی گشاده و موضع پدرانه‌ای داشته باشیم، اگر همه جوانان و نوجوانان ایرانی را بدون هیچ صفت اضافی دیگر - که متمایز‌کننده و تفرقه‌افکنانه است - دوست داشته باشیم و برای‌شان کار کنیم، چه کسی می‌تواند برای جوان ما برنامه‌ریزی کند؟

من به عنوان پدر یکی از همین نوجوانان دیده‌ام و می‌دانم که آنان تا چه حد به میهن خود عشق می‌ورزند، دوستش دارند و برایش ارزش قائل هستند، حتی اگر مسوولان کشور آن‌ها را به رسمیت نشناسند. آن‌ها یاد گرفته‌اند که «صبر پیش گیرند و دنباله کار خویش گیرند».

نویسنده: نیوشا طیبی

ارسال نظرات