صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۴۵۷۳۲
سازمان مجاهدین از آغاز یک سبک زندگی برای خود انتخاب کردند و بعدا با تکیه بر سازماندهی و امکانات نظامی و مالی و تشکیل قلعه در بسته سازمانی یا اردوگاه نظامی شبه گتو، آن سبک زندگی سنگواره‌ای شد و دیگر اعضای سازمان نمی‌توانستند از دیواره سخت و چدنی آن قلعه خارج شوند.
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۱ - ۱۰ تير ۱۴۰۲

سید عطاءالله مهاجرانی در روزنامه اعتماد نوشت: چرا سازمان مجاهدین خلق به این جایگاهی رسیده‌اند که رسیده‌اند؟! چرا به روایت اخوان ثالث: خشکید و کویر لوت شد دنیاشان امروز بد و ازین بتر فرداشان چرا در سراب سرگشته شدند؟ در مقاله هفته پیش به چیستی سرگشتگی در سراب اشاره کردم. در این مقاله رویکردم به چرایی این سرگشتگی است.

چرا چنین شدند؟ گوته شاعر و نویسنده و متفکر ارجمند آلمانی و البته شیدای حافظ به دستیارش یوهان اکرمان، نکته بسیار مهمی را مطرح کرده است. چرا انسان‌ها خطای خود را ادامه می‌دهند؟ ظاهرا چنین به نظر می‌رسد که انسان اگر خطایی انجام داد، دیگر چنان خطایی را تکرار نکند. گفته شده است که انسان باورمند از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود. گوته می‌گوید: «اگر انسانی سبک زندگی خود را بر خطا بنا کرد، به خطاهایش ادامه می‌دهد.» (۱) این جمله قیمت ندارد! هر قدر درباره عمق این تعبیر بیندیشیم، بی‌کرانه می‌نماید.

به عنوان مثال، کسی که دزدی را به عنوان سبک زندگی خود انتخاب می‌کند. در چارچوب چنان سبکی او گریزی از دزدی ندارد. به اصطلاح دزدی ملکه یا عادت ثانوی او می‌شود. چنان‌که فرد متملق یا زاهد یا عشرت‌طلب هر کدام مطابق سبک زندگی که انتخاب کرده‌اند، رفتار می‌کنند و: «از کوزه همان برون تراود که در اوست!»

سازمان مجاهدین از آغاز یک سبک زندگی برای خود انتخاب کردند و بعدا با تکیه بر سازماندهی و امکانات نظامی و مالی و تشکیل قلعه در بسته سازمانی یا اردوگاه نظامی شبه گتو، آن سبک زندگی سنگواره‌ای شد و دیگر اعضای سازمان نمی‌توانستند از دیواره سخت و چدنی آن قلعه خارج شوند. ما اکنون با افرادی رویارو هستیم که معدل سنّی آن‌ها حدود ۶۵ سال است. پیرزنان و پیرمردان که از شکل یونیفرم آن‌ها در پوشش و نیز یونیفرم آنان در روش و منش می‌توان سبک زندگی آن‌ها را شناخت. این سبک زندگی چه مختصاتی دارد؟

یکم: زندگی براساس توهم - در چنین سبک زندگی در خانه خوش‌خیالی خویش گمان می‌کند تا پیروزی یک گام دیگر نمانده است. حکومت آخوند‌ها سرنگون می‌شود و سازمان مجاهدین تشکیل حکومت می‌دهند، مریم رجوی هم که سال‌های سال است رییس‌جمهور است. اصلا مثل روسای جمهور گارد تشریفاتی دارد! با روسای جمهور سابق و نخست‌وزیران سابق ملاقات می‌کند. این توهم یک‌بار زیر سایه ارتش صدام، در عملیات فروغ جاودان شکل می‌گیرد، منتها فروغ جاودان به مرصاد تبدیل می‌شود.

همان تمثیل سراب در سوره نور. وقتی تشنه سرگشته تفته به سراب می‌رسد: کارهای‌شان، چون سرابی در زمینی هموار است که تشنه، آن را آبی می‌پندارد تا، چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و خدا را نزد خویش یابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا زودشمار است. (سوره نور، آیه ۳۹)

دوم: نفی هویت انسانی- هویت انسانی با آزادی و اختیار و قدرت انتخاب، شکل می‌گیرد. در سازمان اعضا می‌بایست این سه‌گانه هویت انسانی خود را تقدیم مسعود یا مریم کنند. آنان دیگر مطلقا از خود اختیاری ندارند. حتی می‌بایست غرایز طبیعی خود را انکار کنند. شما به چهره پیرزنان بازمانده در اردوگاه اشرف ۳ دقیق شوید. همگی شکل و شمایل انسان‌های حاشیه‌نشین را به لحاظ قیافه و سر و لباس پیدا کرده‌اند. هویت و زنانگی آنان فدای سازمان شده است. نه ازدواج نه فرزندی، نه حس مادری و نه زندگی به شکل طبیعی.

سوم: امتناع پرسشگری- در این سبک زندگی در چارچوب فرقه، هیچ عضوی حق پرسشگری ندارد، نمی‌تواند بپرسد که واقعا مسعود رجوی زنده است یا نیست؟ سازمان ابزار دست اسراییل است یا نیست؟ زندگی سوپر اشرافی خواهر مریم و رهبران سازمان چرا چنان است و زندگی اعضا در کمپ مثل یهودیان اسیر در تربلینکا! برای اینکه کوچک‌ترین مجال و فرصت پرسشگری پیش نیاید، دروازه‌های اطلاعات و اخبار به‌روی‌شان بسته است. حق ندارند اخبار جهان و ایران را خودشان مستقیما پیگیری کنند. این تخلف و خطای سازمانی است و اگر مرتکب شوند بایست حساب پس بدهند.

چهارم: نفی ارتباط انسانی- افراد نمی‌توانند در درون اردوگاه حلقه‌های دوستی یا مطالعاتی تشکیل دهند. باید ذوب در سازمان باشند، از سویی مدیریت روابط انسانی به گونه‌ای است که همه از یکدیگر می‌هراسند. مراقب حرف زدن خود هستند، از کجا که آن دوست یا رفیق حرف او را به روایت خود به سازمان گزارش نکند.

پنجم: خشونت در کلام و در رفتار- اگر زرتشت پیامبر بزرگ موحد ایرانی گفت: پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک، این سه‌گانه در سازمان با خشونت و قساوت ترسیم و تاکید می‌شود. هر کس در سخن گفتن بیشتر داد بزند و در عمل خشونت بیشتری نشان دهد و به گرگی درنده بیشتر شباهت پیدا کند، انقلابی‌تر است، به عنوان نمونه حرف زدن مریم رجوی را ببینید، اصلا نمی‌تواند داد نزند. داد زدن سبک سخن اوست.

مثل فیلمی که از مسعود رجوی پخش شده است، در زیارت امام حسین علیه‌السلام، فریاد می‌زند: هل من ناصر ینصرنی! جوری نعره می‌زند که ربطی به حال و هوای دعا ندارد. این پنج ویژگی تبدیل به سبک «زندگانی سازمانی» شده است. می‌بایست در درجه اول خود را از این سبک نجات دهند چنان‌که در فاصله کمپ اشرف یک و دو و کمپ دو در لیبرتی و کمپ سه در آلبانی برخی از اعضا، با کمک سازمان ملل و امریکا خود را از چنبره یوغ هویت‌کش سازمان نجات دادند.

(۱) Johann Peter Eckermann, Conversations with Goethe, London, Penguin Books, ۲۰۲۲, p ۱۹۴

ارسال نظرات