صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

اثر مار کبری را در بازار سهام می‌توان در دو پرده متفاوت بررسی کرد، نخست در رفتار سهامداران و سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران و سپس در رفتار مقام ناظر و سیاستگذار می‌توان مصادیقی از این تئوری پیدا کرد.
تاریخ انتشار: ۰۰:۵۵ - ۲۵ خرداد ۱۴۰۲

پدیده اثر مار کبری شاید یک مفهوم گمنام در علم اقتصاد باشد اما اگر نگاهی به آن بیندازیم آثار این پدیده به ‌‌‌‌‌‌‌‌خوبی در اقتصاد، بازارهای مالی و تصمیمات مالی افراد قابل‌مشاهده است. اثر مار کبری گویای این نکته است که نداشتن افق تصمیم‌گیری مناسب برای به‌کارگیری راه‌حل یک مساله، بر شدت آن اضافه کرده و عواقب ناخواسته یا پیش‌بینی نشده‌‌‌‌‌‌‌‌ای به‌همراه خواهد داشت، به بیانی ساده‌‌‌‌‌‌‌‌تر اثر مار کبری بیان‌‌‌‌‌‌‌‌کننده تصمیماتی است که برای حل مشکلی گرفته می‌شود اما نه‌تنها مشکل را حل نمی‌کند بلکه مساله‌ای بزرگ‌‌‌‌‌‌‌‌تر از مشکل اولیه نیز ایجاد می‌کند؛ در واقع در این حالت مشکلات امروزی از راه‌حل‌‌‌‌‌‌‌‌های دیروزی نشات می‌گیرد.

به گزارش دنیای اقتصاد، اثر مار کبری می‌گوید؛ برای حل بسیاری از مشکلات، اشخاص، سرمایه‌گذاران و سیاستمداران تصمیماتی را اعمال می‌کنند اما در نهایت نتایج برعکس و ناخواسته‌‌‌‌‌‌‌‌‎ای ایجاد می‌شود؛ در واقع اثر مار کبری اصطلاحی است که تلاش برای راه‌حلی را توصیف می‌کند که در واقع مشکل فعلی را بدتر می‌کند. این موضوع علاوه‌بر مسائلی که مربوط به تصمیمات سیاسی است در مسائل اقتصادی نیز وجود دارد. تاکنون نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیاری از این‌گونه تصمیمات در زندگی شخصی افراد و حتی توسط دولتمردان کشورها در عرصه‌‌‌‌‌‌‌‌های سیاسی و اقتصادی گرفته‌ شده‌است. آنها فقط نشانه‌‌‌‌‌‌‌‌های مساله را در کوتاه‌‌‌‌‌‌‌‌مدت حل می‌کنند، غافل از آنکه باید دیگر زوایای استراتژی خود را نیز درنظر گرفته و افق تصمیم‌گیری خود را بلندتر انتخاب کنند.

فلسفه اثر مار کبری

در قرن هجدهم و زمانی‌که انگلیسی‌‌‌‌‌‌‌‌ها سلطه استعمار خود را بر کشور هند گسترده بودند، در پایتخت این کشور یعنی دهلی‌‌‌‌‌‌‌‌نو شمار مارهای کبری به‌‌‌‌‌‌‌‌ حدی زیادشده‌بود که موجب ایجاد رعب و وحشت برای ساکنان شهر دهلی شده‌بود. انگلیسی‌‌‌‌‌‌‌‌ها برای حل این مشکل و خلاصی از دست مارهای کبری دست به دامان مردم شهر شدند، بنابراین برای مدیریت این بحران مقرر شد هر فرد در ازای هر مار مرده‌‌‌‌‌‌‌‌ای که تحویل دولت می‌دهد، جایزه‌‌‌‌‌‌‌‌ای نقدی دریافت کند. تزریق این انگیزه درمیان مردم فقیر دهلی که از بیکاری و عدم‌کسب درآمد رنج می‌بردند، سبب شد روزانه صدها مار کشته‌شده جلوی مکان‌های تحویل جایزه انباشته شوند. این تصمیم در ابتدا با تحویل مارهای مرده زیاد به دولت، بسیار موفق به‌نظر می‌رسید‌ و در ظاهر این طرح به هدف تعیین‌شده دست‌یافته بود و پیش‌بینی می‌شد که به‌زودی خطر مارهای سمی برای همیشه از این شهر رخت بربندد، اما در کمال تعجب هرچه زمان می‌‌‌‌‌‌‌‌گذشت بازهم تعداد مارهای تحویلی بیشتر از قبل می‌شد.

اما چه اتفاقی افتاده بود؟ پاسخ در طراحی بد سیستم اقتصادی نهفته است. تا آن زمان بستر مناسبی از سوی دولت برای کسب درآمد مردم تعریف نشده بود و اکثر مردم در فقر و بیکاری بودند، حال این ماجرا فرصتی را برای آنها فراهم کرده بود تا از محل پرورش مارهای کبری و تحویل آن به دولت به کسب درآمد بپردازند. مردم فقیر دهلی مارهای مرده را تحویل می‌دادند اما برای بالا بردن آمار فروش و تعداد مارهای تحویلی خود به دولت به پرورش مارهای دیگر می‌پرداختند. بله، دولت از پیامد این کار غافل شده‌بود و تعامل نامناسب دولت با مردم نه‌تنها مشکل را حل نکرد بلکه به آن دامن نیز زد. دولت در مواجهه با این امر اعلام کرد که دیگر جایزه‌‌‌‌‌‌‌‌ای برای مارهای مرده نخواهد داد، زیرا منابع مالی دولت برای امری صرف می‌شد که هیچ بازدهی و سودی نداشت. حال دیگر نگه‌داشتن مارها نه‌تنها برای مردم و فقرای دهلی سودی نداشت بلکه هزینه نیز داشت، بنابراین مردم مارهای خود را در اطراف و سطح شهر رها کردند، پس به‌جای کاهش جمعیت مارها، میزان آنها به‌شدت افزایش یافت و وضعیت از حالت اولیه نیز بدتر و بحرانی‌‌‌‌‌‌‌‌تر شد.

اثر مار کبری در بورس

اثر مار کبری را در بازار سهام می‌توان در دو پرده متفاوت بررسی کرد، نخست در رفتار سهامداران و سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران و سپس در رفتار مقام ناظر و سیاستگذار می‌توان مصادیقی از این تئوری پیدا کرد. برای سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران بارها پیش‌آمده که تحلیل آنها درباره آینده یک سهم درست نبوده و آنها با خرید سهم در زیان گرفتار شده‌اند. سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذار در این لحظه باید تصمیم درست و عقلانی متناسب با شرایط از خود بروز دهد تا از فرو رفتن بیشتر در گرداب زیان جلوگیری کند. برخی مواقع سهامدار بعد از تحمل زیان مثلا ۳۰‌درصدی در یک سهم، با عجله سهام تحت‌مالکیت خود را می‌‌‌‌‌‌‌‌فروشد تا برای جبران زیان سهم فعلی، سهام شرکت دیگری را بخرد، حال آنکه بعد از فروش سهم قبلی، آن سهم شروع به رشد می‌کند و اگر تحلیل فرد نادرست باشد، در سهم جدید نیز در باتلاق زیان غوطه‌‌‌‌‌‌‌‌ور می‌شود، در صورتی‌که اگر فرد در سهم قبلی، سهامدار باقی می‌ماند، با پایان روند نزولی، می‌توانست بخشی از زیان خود را جبران و حتی سربه‌‌‌‌‌‌‌‌سر شود، در صورتی‌که فرد با یک تصمیم نادرست که برای جبران زیان تصمیم خود گرفته بود، در سهم جدید نیز دچار زیان شد و نه‌تنها زیانش کاهش پیدا نکرد، بلکه زیان بیشتری نسبت به سهم قبلی نیز متحمل شد.

البته این نکته بدین معنا نیست که اگر در سهمی گرفتار ضرر و زیان شدیم تا ابد در محدوده زیان سهامدار باقی بمانیم، بلکه این نتیجه را به مخاطب یادآور می‌شود که باید سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذار با تحلیل قوی و آگاهی کامل سعی در اتخاذ تصمیماتی داشته باشد که زیان افزون‌‌‌‌‌‌‌‌تری نسبت به وضعیت قبلی برای فرد ایجاد نکنند. در نگاهی دیگر این موضوع را در رفتارهای سیاستگذار بورسی نیز می‌توان مشاهده کرد، مقام ناظر و سیاستگذار گاهی اوقات برای حل مشکلات بازار سهام تصمیماتی را اتخاذ می‌کنند که بعدا همان راه‌حل‌‌‌‌‌‌‌‌ها خود تبدیل به دشمن بازار می‌شوند. برای مثال در بهمن سال‌۹۹ برای حمایت از بازار سهام و جلوگیری از ریزش بیشتر بازار، دامنه‌نوسان نامتقارن (حداکثر منفی ۲‌درصد و مثبت ۶‌درصد) در بازار اعمال شد، اما اثرات مثبت این موضوع فقط یک روز بود و بعد از آن بازار سهام حتی فشار فروش بیشتری نسبت به گذشته را تجربه کرد، چون محدوده نزول نمادها کمتر شده‌بود و هیجان فروش در سهم‌‌‌‌‌‌‌‌ها دیرتر تخلیه می‌شد.

ارسال نظرات