صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۳۷۶۳۰
هم روسیه و هم غرب نتوانسته‌اند دیپلماسی را به همان اندازه هدفمند و سرسختانه دنبال کنند که جنگ را دنبال کرده‌اند. هر دو طرف در حال تعمیق بحران هستند، ترس از نابودی هسته‌ای را دامن می‌زنند و درگیری را به عنوان یک موقعیت «برنده یا بمیر» در نظر می‌گیرند. با توجه به اختلافات آشتی‌ناپذیر روسیه و غرب، جنگ به احتمال زیاد حداقل نه در آینده قابل پیش‌بینی به توافق صلح ختم نمی‌شود.
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۵ - ۱۰ خرداد ۱۴۰۲

بایدن استقامت نظامی روسیه را دست کم گرفت و شرط بندی کرد که اوکراینی‌ها آن را شکست خواهند داد، همانطور که افغان‌ها با کمک ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی را شکست دادند. اما برای مسکو، با توجه به تاریخ مشترک و نزدیکی جغرافیایی، اوکراین بسیار مهم‌تر و استراتژیک‌تر از افغانستان است.

به گزارش جماران، مروان بیشارا، تحلیلگر ارشد الجزیره در گزارشی درباره جنگ اوکراین و اشتباهات جو بایدن، رییس‌جمهور ایالات متحده نوشت: از زمان تهاجم همه‌جانبه روسیه به اوکراین در سال گذشته، در مورد اشتباهات محاسباتی ولادیمیر پوتین، رییس‌جمهور روسیه، صحبت‌های زیادی شده است. در اکتبر گذشته، من در مورد غرور ولادیمیر پوتین نوشتم که باعث شد او توانایی‌های نظامی روسیه را دست بالا بگیرد، ظرفیت اوکراین برای مقاومت را دست‌کم بگیرد و درباره اتحاد اعضای ناتو و عزم استراتژیک امریکا دچار اشتباه محاسباتی شود. اما رییس‌جمهور روسیه تنها کسی نیست که قضاوت بدی درباره پیامد‌های ویرانگر جنگ اوکراین و فراتر از آن دارد. از آنجایی که جنگ بدون پایانی پیش می‌رود، مهم است که به محاسبات نادرست جو بایدن، رییس‌جمهور ایالات متحده و متحدان غربی‌اش در اوکراین نیز رسیدگی شود.

جو بایدن از همان ابتدا ابعاد اخلاقی بسیاری به جنگ اوکراین داد و درگیری در اوکراین را به عنوان یک درگیری جهانی بین دموکراسی و خودکامگی، بین احترام به قوانین بین‌المللی و حاکمیت ملی مطرح کرد. با این حال، او از رهبران جهان درخواست کرد که به این جنگ صلیبی بپیوندند در حالی که جنگ‌های غیرقانونی خود امریکا را نادیده گرفت. او قدرت ناسیونالیسم روسیه را دست‌کم گرفت و ترس مسکو از گسترش ناتو به سمت مرزهایش را به عنوان بهانه‌های بی‌اساس برای امپریالیسم روسیه رد کرد. در ماه‌های منتهی به جنگ، بایدن تلاش‌ها برای اجرای توافقنامه‌های مینسک را که در سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ برای پایان دادن به درگیری در منطقه دونباس امضا شد، جدی نگرفت. این توافقنامه‌ها قرار بود راه را برای ایجاد دو منطقه خودمختار روسیه در شرق اوکراین و جلوگیری از گسترش مداخله روسیه در این کشور باز کند. این توافقنامه توسط اوکراین و روسیه هر دو امضا شد، اما فرانسه و آلمان که به انعقاد و اصلاح این قرارداد‌ها کمک کردند، نتوانستند به اندازه کافی برای اجرای آن‌ها تلاش کنند. به‌رغم اینکه قدرت‌های اروپایی چیز‌های زیادی برای از دست دادن در جنگ ویرانگر اروپا داشتند، برای جلوگیری از تشدید تنش کم‌کاری کردند.

بایدن همچنین استقامت نظامی روسیه را دست‌کم گرفت و شرط‌بندی کرد که اوکراینی‌ها آن را شکست خواهند داد، همان‌طور که افغان‌ها با کمک ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی را شکست دادند.

اما برای مسکو، با توجه به تاریخ مشترک و نزدیکی جغرافیایی، اوکراین بسیار مهم‌تر و استراتژیک‌تر از افغانستان است. از دیدگاه پوتین، اوکراین برای امنیت ملی روسیه و بقای رژیم او حیاتی است. واضح است که او ترجیح می‌دهد که آن را نابود کند تا اینکه ببیند به یک اتحاد غربی بپیوندد.

در سال اول جنگ، عقب‌نشینی‌های روسیه از چند منطقه، عزم و استقامت اوکراین را نشان داد. اما امسال موج جنگ شروع به تغییر کرد. همان‌طور که سقوط باخموت پس از ماه‌ها نبرد نشان داد روسیه برای پیروزی همچنان مقاوم و مصمم است.

بایدن همچنین ظرفیت اوکراین برای جنگ را بیش از حد برآورد کرده است. این را نباید با شجاعت و استواری اشتباه گرفت که اوکراینی‌ها به وفور از خود نشان دادند و به آن‌ها اجازه داد تا در سال گذشته یک ضد حمله موفق را آغاز کنند. اما این جنگ تاکنون در خاک اوکراین پیش رفته و به قدرت بیشتر روسیه اجازه می‌دهد تا بر ارتش کوچک‌تر اوکراین غلبه و اقتصاد این کشور را نابود کند. البته اتفاق‌های سال جاری امریکا و متحدانش را از دو برابر کردن کمک‌ها به اوکراین منصرف نکرده است. در ۱۹ ماه مه، نشست کشور‌های G۷ به رهبری ایالات متحده در هیروشیما وعده داد که «تعهد خود را برای ارایه حمایت‌های مالی، بشردوستانه، نظامی و دیپلماتیک مورد نیاز اوکراین تا زمانی که جنگ طول بکشد» ادامه بدهد.

این نشانه دیگری است که نشان می‌دهد ایالات متحده و متحدانش در «باتلاق این ماموریت» گرفتار شده‌اند. آنچه با ارسال مهمات به اوکراین آغاز شد، به تامین توپخانه و تانک‌های امریکایی و آلمانی، سیستم‌های دفاعی پاتریوت و پهپاد‌ها گسترش یافت که به اوکراین اجازه می‌دهد نبرد را در خاک روسیه پیش ببرد.

اخیرا ایالات متحده با انتقال جت‌های جنگنده F-۱۶ به اوکراین برای به چالش کشیدن برتری هوایی روسیه موافقت کرده است. مسکو هشدار داده است که ارایه این هواپیما به کی‌یف منجر به تشدید تنش خطرناک خواهد شد، در حالی که کارشناسان نیز سودمندی فوری آن برای ارتش اوکراین بدون کمک خارجی را زیر سوال برده‌اند. از نظر ظاهری، هر پیروزی در آینده در میدان نبرد ممکن است یک پیروزی بی‌سابقه باشد که البته هزینه‌های آن بسیار بیشتر از دستاوردهایش باشد. اگر حمله متقابل اوکراینی به نحوی موفق شود که یک پیروزی چشمگیر را از آرواره‌های شکست بیرون بکشد، این می‌تواند روسیه را به استفاده از سلاح‌های هسته‌ای در پاسخ سوق دهد و در اوکراین و بقیه اروپا ویرانی به بار آورد.

حتی اگر مسکو به استقرار تسلیحات هسته‌ای تاکتیکی متوسل شود که قدرت انفجاری کمتری دارند و برای استفاده در میدان نبرد علیه پایگاه‌ها و نیرو‌های دشمن در نظر گرفته شده‌اند، نمی‌توان پیامد چنین اقدامی برای امنیت و صلح اروپا را نادیده گرفت.

برخی در دولت ایالات متحده، تهدید‌های روسیه مبنی بر انتقام‌جویانه هسته‌ای را چیزی جز بلوف برای جلوگیری از مداخله بیشتر غرب نمی‌دانند. امیدوارم حق با آن‌ها باشد، اما به نظر من اشتباه می‌کنند.

از سال ۲۰۰۰، کرملین آستانه استفاده از تسلیحات هسته‌ای را کاهش داده و اعلام کرده است که ممکن است این سلاح‌ها نه تنها در صورت تهدید موجودیت کشور، بلکه برای دفع تهاجم مسلحانه در صورتی که تمام ابزار‌های دیگر برای حل یک بحران، خسته و ناکارآمد شده باشند، مورد استفاده قرار گیرند.

در نهایت، همان‌طور که پوتین وحدت غرب در حمایت از اوکراین را دست‌کم گرفت، بایدن نیز بی‌تفاوتی بقیه جهان را نسبت به آنچه یک درگیری طولانی اروپایی که مشکل اروپاست، محسوب خواهد شد دست‌کم گرفت. از آنجایی که سایر نقاط جهان به تجارت با روسیه ادامه می‌دهند، تحریم‌های غرب نتوانسته محاسبات مسکو را تغییر دهد.

در مجموع، هم روسیه و هم غرب نتوانسته‌اند دیپلماسی را به همان اندازه هدفمند و سرسختانه دنبال کنند که جنگ را دنبال کرده‌اند. هر دو طرف در حال تعمیق بحران هستند، ترس از نابودی هسته‌ای را دامن می‌زنند و درگیری را به عنوان یک موقعیت «برنده یا بمیر» در نظر می‌گیرند. با توجه به اختلافات آشتی‌ناپذیر روسیه و غرب، جنگ به احتمال زیاد حداقل نه در آینده قابل پیش‌بینی به توافق صلح ختم نمی‌شود.

در نهایت، این درگیری ممکن است به بن‌بست و توقف طولانی‌مدت خصومت‌ها برسد، شبیه به آتش‌بس ۷۰ ساله بین کره شمالی و کره جنوبی. در همین حال، در حالی که جنگ تلفات خود را بر امنیت و ثبات روسیه و غرب وارد می‌کند، چین بدون آسیب و با نارضایتی ایالات متحده در حال پیشرفت است.

ارسال نظرات