صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۱۴۸۵۸
اینطور که مدیرکل محیط‌زیست البرز می‌گوید وجود زخم‌های عمیق روی بدن واریان باعث شده که او از بین برود. مجید درگی در مورد نحوه مرگ او هم می‌گوید: «به احتمال زیاد این جراحات ناشی از درگیری بین گونه‌ای در قلمرو این حیوان بوده است. این پلنگ دارای جراحات عمیقی بود که با بررسی مشخص شد تازه نیست و حداقل دو هفته از زمان ایجاد آن‌ها می‌گذرد. میزان جراحات و عفونت ایجاد شده در بدن این پلنگ زخمی به قدری بود که امکان نجات نداشت و در نهایت به‌رغم تلاش‌های صورت گرفته تلف شد.»
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۵ - ۱۴ اسفند ۱۴۰۱

چند مرد که به سختی شیب دره‌ای را بالا می‌آیند در حالی که سعی می‌کنند به سختی باری که روی دوش یکی از آنهاست بالا بکشند و مراقبت کنند که نیفتد. این ویدئویی است که از روز جمعه در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود. اگر از قبل عنوان ویدئو را ندیده باشید از دیدن چیزی که روی دوش مردان است تعجب می‌کنید، اما واقعا آن‌ها در حال حمل یک پلنگ بزرگ و بالغ هستند که بیهوش روی دوش آن‌ها افتاده است.

به گزارش هفت صبح، در توضیح ویدئو آمده که این مردان اهالی روستای واریان هستند که دارند پلنگ مجروحی را حمل می‌کنند تا به دست متخصصان سازمان محیط‌زیست برسانند. کمی بعد ویدئوی دیگری هم منتشر می‌شود که پلنگ را قبل از بیهوشی نشان می‌دهد. مکالمه کسی که فیلم می‌گیرد با پلنگ از دور خیلی جالب است. او با لحنی بسیار مهربان به پلنگ می‌گوید که آرام باشد و کسی با او کاری ندارد و همه می‌خواهند کمکش کنند.

البته بعید است که پلنگ از آن فاصله زمزمه محبت‌آمیز مرد را بشنود، اما برای ما که می‌شنویم این حرف‌ها نشان می‌دهد فیلمبردار چقدر دوست دارد پلنگ از این مخمصه نجات پیدا کند. همزمان مردی که به نظر می‌رسد از متخصصان محیط‌زیست است خطاب به بقیه می‌گوید که آرام باشند تا حیوان استرس نگیرد، چون اگر استرس زده شود گلوله بیهوشی رویش اثر نمی‌کند. یکی دیگر هم تاکید می‌کند که کسی کاری نکند که حیوان بترسد.

تصویر روی حیوان بیشتر زوم می‌کند و ما می‌بینیم که او مستاصل و ترسیده است، اما برنامه‌ای برای فرار ندارد، در واقع توانی برای فرار ندارد. اینطور که روایت اهالی حاضر در صحنه می‌گوید یکی از اهالی پلنگ را در محدوده رودخانه جنگلی روستا می‌بیند و بقیه را خبر می‌کند. پلنگی که زخمی و ترسیده بوده است. گزارش‌ها می‌گویند که زخم پلنگ تازه نبوده، چون خونریزی خاصی در محل نداشته، اما آنقدر عمیق بوده که به او اجازه حرکت ندهد. البته اهالی می‌گویند که اول متوجه زخم نشده‌اند بلکه فکر کرده‌اند دست‌های پلنگ شکسته است.

وقتی پروژه انتقال پلنگ به سازمان محیط‌زیست با موفقیت انجام می‌شود اهالی روستا آنقدر خوشحال می‌شوند که در شبکه‌های اجتماعی می‌خواهند اگر پلنگ نجات پیدا کرد اسم روستایشان را رویش بگذارند و در رسانه‌ها او را با اسم واریان صدا کنند. احتمالا با خودشان گفته‌اند که خدا را چه دیدی شاید پلنگ ما هم به اندازه پیروز معروف شد.

اصلا شاید در حالی که همه هنوز در ناراحتی مرگ پیروز هستند واریان آمده تا با خودش یک قطره شادی بیاورد مثل آذر و توران دو توله یوزپلنگی که در یک زایمان نادر پاییزی به دنیا آمدند و در حال معروف شدن هستند، اما عمر واریان آنقدر قد نداد که رنگ شهرت را ببیند. او بعد از انتقال به سازمان محیط‌زیست قبل از انجام هرگونه اقدام درمانی جانش را از دست داد.

اینطور که مدیرکل محیط‌زیست البرز می‌گوید وجود زخم‌های عمیق روی بدن واریان باعث شده که او از بین برود. مجید درگی در مورد نحوه مرگ او هم می‌گوید: «به احتمال زیاد این جراحات ناشی از درگیری بین گونه‌ای در قلمرو این حیوان بوده است. این پلنگ دارای جراحات عمیقی بود که با بررسی مشخص شد تازه نیست و حداقل دو هفته از زمان ایجاد آن‌ها می‌گذرد. میزان جراحات و عفونت ایجاد شده در بدن این پلنگ زخمی به قدری بود که امکان نجات نداشت و در نهایت به‌رغم تلاش‌های صورت گرفته تلف شد.»

او ادامه می‌دهد: «متاسفانه وضع این پلنگ به گونه‌ای بود که وقتی مردم نزدیکش رفتند به هیچ‌وجه امکان حرکت نداشت و عکس‌العملی نشان نمی‌داد. گونه‌های حیات‌وحش به خصوص گربه‌سانانی مثل پلنگ در صورتی که شرایط مناسبی داشته باشند به هیچ‌وجه به محدوده زندگی انسان نزدیک نمی‌شوند و اگر انسانی ببینند یا فرار می‌کنند و یا برای نجات جان خود عکس‌العمل حمله نشان می‌دهند، ولی این پلنگ به هیچ‌وجه امکان حرکت نداشت.

البته نباید احتمال حمله از طرف گله‌های سگ‌های بلاصاحب در محدوده زندگی این پلنگ را هم نادیده گرفت هر چند در این مورد این احتمال ضعیف است. امسال شاهد حمله این سگ‌ها به یک توله خرس و یک بزغاله وحشی هم بودیم، سگ‌های بلاصاحب اطراف روستا‌ها به دغدغه جدی ما تبدیل شده‌اند، چون خطر جدی برای گونه‌های حیات وحش محسوب می‌شوند.»

او تاکید بیشتری هم روی مشکل سگ‌های بی‌صاحب ولگرد می‌کند و می‌گوید: «این معضل صرفاً مختص البرز نیست و چالشی است که کل کشور را درگیر کرده است.» وی اضافه کرد: «درگیری با گونه‌های حیات وحش و انتقال بیماری به آن‌ها تنها بخشی از خطرات ناشی از زیست سگ‌های بلاصاحب در مناطق حفاظت شده است. این سگ‌ها اغلب گروهی زندگی می‌کنند و گاه و بیگاه با گونه وحشی درگیر و به آن‌ها آسیب وارد می‌کنند.»

وضعیت پلنگ‌های ایران

مدتی پیش هم خبر فرار یک پلنگ از باغ‌وحش خانگی در قائمشهر و ویدئو‌های حضور او در سطح شهر که در نهایت به تلف شدنش منجر شد خبری شده بود و اگر ویدئو‌هایی که محیط‌بان‌ها از پلنگ‌های محدوده مازندران و البرز می‌گیرند فاکتور بگیریم، واریان دومین پلنگ خبرساز آن منطقه است، برای همین خیلی‌ها در شبکه‌های اجتماعی می‌پرسند که واقعا تعداد پلنگ‌های ایرانی آنقدر زیاد است که چندتایی از آن‌ها به این شکل خبری شوند؟

آمار‌های رسمی می‌گویند که اتفاقا گونه پلنگ ایرانی که بزرگ جثه‌ترین زیرگونه پلنگ در جهان است رو به انقراض محسوب می‌شود و در فهرست گونه‌های در معرض خطر انقراض سازمان محیط‌زیست جهانی قرار دارد. گویا اصلی‌ترین زیستگاه این پلنگ هم ایران است و حداقل ۶۰ تا ۷۰درصد از حدود ۱۳۰۰ پلنگ غرب آسیایی زنده دنیا در ایران زندگی می‌کنند. همانطور که در ویدئو‌های واریان دیده می‌شود این نوع پلنگ تا ۱۸۰سانتی متر قد می‌کشد و از پستانداران کوچک و متوسط تغذیه می‌کند.

واریان کجاست؟

آن پلنگ زخمی اگر شانس می‌آورد و زنده می‌ماند، جانش را مدیون آن روستایی‌هایی بود که در سرمای واریان از خانه بیرون زده بودند. هوای واریان آنقدر سرد است که زمستان‌هایش را با چند خانوار سر می‌کند تا بهار از راه برسد. واریان روستای کوچک در شرق سد کرج است، یعنی وقتی ۲۵کیلومتر از کرج دور می‌شوی و خسته از رانندگی جاده چالوس کنار سد پارک می‌کنی، واریان درست زیر کوه‌های روبه‌روست، تنها روستای آبی ایران که بعد از آبگیری سد کرج بخش‌های زیادی از آن از دست رفت و تعداد زیادی از مردم این روستا مجبور شدند به کرج بروند یا جایی در ارتفاعات همان روستا پیدا کنند تا واریان جدید شکل بگیرد.

واریان قدیم همان چند محله و باغ‌های گردو و گیلاس بود که در دهه ۳۰ زیر آب رفت. حالا واریان جدید چند خانوار بیشتر ندارد که کارشان باغداری و کشاورزی و زنبورداری است، اگر شانس بیاورید و عسل واریان را پیدا کنید تمیزترین و ناب‌ترین عسل را می‌خورید، چون روی گل‌های تمیز و پاک و بدون دود نشسته‌اند، واریان نه خیابان دارد و نه ماشین و نه دود و آلودگی.

تنها راه رسیدنشان به شهر و آبادی‌های دیگر هم چند قایق است که نقش تاکسی را برای آن چند خانوار باقی مانده ایفا می‌کنند و هر روز پای سکوی سازمان آب منتظر مسافر هستند. البته مسافران خودی. چون ورود به واریان برای افراد غریبه تقریبا غیرممکن است. یعنی فقط خود روستایی‌ها می‌توانند وارد این روستا شوند، حتی یکی از محلی‌های آنجا می‌گوید قایقرانان همه اهالی را می‌شناسند و باید اول آشنا معرفی کنی و صدای آشنا را از پشت خط بشنوند و بعد اجازه بدهند سوار قایق شوی.

البته چند سالی است که تور‌های گردشگری آن هم فقط در فصل تابستان و وقتی آب سد بالا باشد می‌توانند وارد روستا شوند، چون وقتی آب سد پایین بیاید خود مردم روستا هم نمی‌توانند چند روزی از آنجا خارج شوند و باید منتظر بمانند تا آب دوباره به حد نصاب همیشگی برسد. اگر شانس بیاورید و عروسی واریانی‌ها را ببینید هیچ‌وقت این مراسم را فراموش نمی‌کنید، عروس و داماد را با قایق پر از گل و ریسه چراغانی از سد کرج رد می‌کنند و فامیل هم آن طرف سد کل می‌کشند و سعی می‌کنند نقل‌ها را با دقت روی سر عروس و داماد بریزند.

جالب است بدانید که مهران رجبی بازیگر سینما و تلویزیون هم اهل همین روستای واریان است. حتی یک بار در یک برنامه تلویزیونی خاطره بامزه‌ای درباره آبگیری سد کرج و زیر آب رفتن بخش زیادی از این روستا تعریف کرد و گفت: «مزار برادر مرحومم که در کودکی فوت کرده بود در قبرستان واریان است که حالا زیر سد کرج است. همیشه به مادرم می‌گفتم هر وقت می‌خواهی برای برادرم فاتحه بخوانی باید پای سد بنشینی و دستت را به آب بزنی…»

ارسال نظرات