به گزارش فرارو به نقل نیویورک تایمز؛ بدتر از این، تورم بیشتر یا بیکاری بیش تر؟ این پرسش در هسته اصلی بحث در مورد این که فدرال رزرو با چه سرعتی باید نرخ بهره را افزایش دهد تا از التهاب اقتصاد بکاهد و تورم را از بالاترین سطح در چهار دهه اخیر خود پایین بیاورد مطرح شده است. اگر فکر میکنید تورم بالاتر بدتر است پس منطقی است که نرخهای بهره را با شدت و به سرعت افزایش دهید حتی به قیمت ایجاد رکود. با این وجود، اگر فکر میکنید بیکاری بیشتر بدتر است حرکت محتاطانه انتخاب بهتری خواهد بود.
پاسخ در واقع بسیار ساده است: اگر به جای تئوریهای اقتصاددانان از احساسات مردم واقعی استفاده کنید، بیکاری بیشتر از تورم بالاتر بدتر است. مقالهای منتشر شده از سه پژوهشگر نیوزلندی در مجله پول، اعتبار و بانکداری به نتایج نظرسنجی جهانی گالوپ در فاصله سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۹ میلادی پرداخته که ۱.۵ میلیون نفر در ۱۴۱ کشور را پوشش داده است. این نظرسنجی شامل سوالاتی درباره احساس مردم در مورد زندگی و موقعیت فعلی است. پژوهشگران نحوه پاسخ مردم به این پرسش را با شرایط اقتصادی آن زمان در هر کشور مرتبط میدانند.
یافتهها قابل توجه بودند. احتمال بروز غم و اندوه یا درد جسمی در کوتاه مدت در زمانی که نرخ بیکاری یک درصد افزایش مییابد ۹ تا ۱۳ برابر بیشتر از زمانی است که نرخ تورم یک درصد افزایش یافته است. زمانی که از افراد پرسشهایی درباره احساس شان پیرامون زندگی در مقایس امتیاز دهی صفر تا ده پرسیده شده بود افزایش بیماری تقریبا شش برابر قویتر از افزایش تورم در ارزیابی آنان نقش داشت.
زیبایی این مطالعه آن است که بیطرفانه صورت گرفته است. افرادی که به پرسشهای مربوط به احساسات خود پاسخ میدادند نمیدانستند که پاسخ آنان روزی برای ارزیابی تاثیر تورم و بیکاری بر زندگی شان مورد استفاده قرار میگیرد. اگر به طور مستقیم از آنان پرسیده میشد که در مورد تورم و بیکاری چه احساسی دارند پاسخ آنان ممکن بود تحت تاثیر آن چه در مورد آن پدیدهها در اخبار شنیده بودند و یا در مدرسه آموخته بودند قرار میگرفت.
"رابرت مک کالوچ" اقتصاددان در دانشکده بازرگانی دانشگاه اوکلند به من میگوید:"این دقیقا قدرت پژوهش صورت گرفته بوده است".
تحقیقات پیشین صورت گرفت توسط مک کالوچ و همکاران اش نتایج مشابهی را به همراه داشتند اگرچه همواره به این حد افراطی نبودند. در مقالهای در سال ۲۰۰۳ میلادی "جاستین ولفرز" اقتصاددان دانشگاه استنفورد دریافت که افزایش یک درصدی در نرخ بیکاری تقریبا پنج برابر بیشتر از افزایش یک درصدی تورم باعث ناراحتی میشود. مقالهای منتشر شده در سال ۲۰۰۷ میلادی توسط "دیوید بلانچ فلاور" از کالج دارتموث نشان داد که در سراسر کشورهای اتحادیه اروپا افزایش یک درصدی در نرخ بیکاری رفاه را دست کم ۱.۵ برابر افزایش یک درصدی نرخ تورم کاهش داد.
نتایج نظرسنجی منطقی است. مردم مطمئنا تورم را دوست ندارند، اما تاثیر آن بر زندگی آنان به آن میزان که فکر میکنید بد نیست. مسئله به سادگی بیان این جمله نیست که "تورم همه چیز را گرانتر میکند"! اگر دستمزدها به همان اندازه که قیمتها بالا میرود افزایش یابد حقوق بگیران آسیبی زیادی نمیبینند. درست است دستمزدها همیشه با قیمتها مطابقت ندارند در واقع، اخیرا همخوانی نداشتاند، اما این مشکلی است که میتواند زمانی رخ دهد که تورم پایین (و رشد دستمزد کمتر) باشد. در این میان بدهکاران برنده تورم خواهند بود از جمله تمام صاحبان خانههایی که وام مسکن با نرخ ثابت را با نرخهایی که اکنون بسیار پایین به نظر میرسند دریافت کردند.
زمانی که اقتصاددانان از آسیب تورم بالا صحبت میکنند تمایل دارند بر ملاحظات درجه دوم تمرکز کنند مانند آسیبی که تورم میتواند به سرمایه گذاری وارد کند. (تورم بالا نسبت به تورم پایین بی ثباتتر است و کسب و کارها را در مورد چشم انداز خود نامطمئن میسازد که میتواند تمایل آنان به سرمایه گذاری را کاهش دهد).
این موضوع را با صدمات آشکار ناشی از بیکاری بالا مقایسه کنید. درست است که تورم بر هر خریدار تاثیر میگذارد در حالی که بیکاری به طور مستقیم تنها بر افرادی تاثیر میگذارد که کار خود را از دست میدهند. با این وجود، نرخ بالای بیکاری به فارغ التحصیلان تازه کار که نمیتوانند نخستین شغل خود را بیابند نیز آسیب میزند افزایش دستمزد را متوقف میکند و کارگران را میترساند که نگران اخراجهای بعدی باشند. "بلانچ فلاور" به من گفت:"بیکاری مردم را به طرز باورنکردنی ناراضی میکند".
"کلودیا سهم" بنیانگذار گروه مشاوره Sahm Consulting و اقتصاددان سابق فدرال رزرو به من گفت:"این که حتی این بحث مطرح است من را شگفت زده کرده است. بله، رکود بدتر از تورم است". او افزود:" نه در فدرال رزرو بلکه در میان برخی از همتایان من گفتمانی وجود دارد که نه تنها باید در معرض خطر رکود باشیم بلکه باید باعث رکود نیز شویم. این تصمیمی بی پروا و عاری از عاطفه خواهد بود".
یک جوک قدیمی میگوید: "رکود زمانی است که همسایه شما بیکار است". افسردگی زمانی است که شما بیکار هستید. البته ایده غالب این است که اکثر مردم خودمحور هستند. با این وجود، واقعیت آن است که برای ما افزایش نرخ بیکاری اهمیت دارد حتی اگر شغل خودمان امن باشد. در جمله اول "نظریه احساسات اخلاقی" آدام اسمیت میگوید:"هر اندازه که انسان خودخواه تصور شود آشکارا در سرشت او اصولی وجود دارد که وی را به سعادت دیگران علاقه مند میسازد و خوشبختی آنان را برای وی ضروری میسازد. هر چند از آن چیزی جز لذت دیدن آن به دست نمیآورد".
بحث مخالف این نظر آن است که شعلههای تورم باید فورا خاموش شود.
"لری سامرز" اقتصاددان دانشگاه هاروارد که گفته است ایالات متحده برای کنترل تورم به یک دوره طولانی بیکاری بیشتر نیاز دارد. "سامرز" میگوید:" من وارد اقتصاد شدم، زیرا معتقدم با کنترل رکود و جلوگیری از رکود میتوانید معیشت میلیونها خانواده را تغییر دهید". با این وجود، او افزود:"عدم توقف تورم در حال حاضر میتواند مشکلاتی را در این مسیر ایجاد کند. آن چه ما به آن اهمیت میدهیم تنها سطح اشتغال در سال جاری نیست بلکه سطح اشتغال به طور متوسط در ۱۰ سال آینده است".
پس استدلال سامرز این است که با مبارزه با تورم فدرال رزرو در نهایت با بیکاری نیز مبارزه میکند. با این وجود، اقتصاددانانی که آسیبهای بیکاری بالا را برجسته میکنند خریدار استدلال او نیستند.
"مک کالوچ" میگوید با این گفته "سامرز" موافق است که دولت باید تلاش کند از شروع تورم جلوگیری کند. او میگوید: "با این وجود، هنگامی که تورم رخ داد همان طور که اکنون در ایالات متحده و نیوزلند نیز دیده میشود شما با مشکل مواجه خواهید شد و مشکل این است که چگونه آن را بدون آسیب زیاد کاهش دهید". او افزود اگر فدرال رزرو باعث رکود عمیق شود "تاثیر نامطلوب آن بر رفاه به اندازهای شدید خواهد بود که احتمالا قابل توجیه نیست". او گفت که بهتر است به امید دستیابی به "فرود نرم" آهستهتر حرکت کنیم.