صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۰۳۴۶۹
به نظر می‌رسد که مشکل اصلی در این رابطه عدم نگرانی متولیان و تصمیم‌گیران و سیاستگذاران از تشدید مهاجرت‌هاست. گاهی نه تنها چنین نگرانی مشاهد نمی‌شود که به صورت غیرمستقیم تشویق هم می‌کنند که هرکس اوضاع کنونی را نمی‌پسندد می‌تواند بار و بنه‌اش را بردارد و برود!
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۵ - ۱۳ شهريور ۱۴۰۰

جعفر گلابی؛ تا همین چند وقت پیش هر چه در توان گفتار و نوشتارم بود به کار می‌بستم که از خیل مشتاقان مهاجرت و جلای وطن بکاهم، گاهی موفقیت‌های خوبی حاصل کردم و جوانانی را به ماندن و ساختن در ایران و برای ایران متقاعد ساختم. اما شوربختانه امواج مهاجرت چنان در حال ارتفاع گرفتن است که دیگر از نهی و نصیحت کاری بر نمی‌آید و ما به گناه سکوت و گاهی بغض در گلو آلوده شده‌ایم.

راستش مجموع شرایط منطق ماندن را برای بسیاری که می‌خواهند زندگی کنند سخت کرده است، آن‌ها نمی‌خواهند برای زندگی بجنگند و دستان کسانی که پابند ایرانند مرتبا خالی‌تر می‌شود.

چند سال پیش گزارشی در یکی از روزنامه‌ها که اتفاقا از بودجه عمومی کشور ارتزاق می‌کند، چاپ شد که فضایی بهشت‌گونه از ینگه دنیا به نمایش می‌گذاشت و هر جوان خواننده‌ای را علنا به سفر بدان سو سوق می‌داد! این چندان مهم نبود نکته تاسف‌آور که عمق معضل را نشان می‌داد، این بود که من در پاسخ چیزی نوشتم و تشویق به جلای وطن آن هم توسط یک روزنامه متصل به حاکمیت را نقد کردم.

در کمال تعجب یادداشت من توسط سردبیر رد شد و من مجبور شدم دفاع از ماندن در ایران را در روزنامه دیگر متعلق به بخش خصوصی به چاپ برسانم! آری انواع حوادث و عملکرد‌ها و اوضاع معیشت و تنگ‌نظری‌ها و محدودیت‌ها و ابهام در آینده و خطا‌های فاحش در برخورد با جامعه و خصوصا سمت و سوی سیاست به پایه‌های امید جوانان آسیب زده و زبان ما را الکن ساخته است و هر چه بگوییم مخاطب‌مان هزار نقض و نقص در احتجاج‌مان وارد می‌کند.

چون بگوییم برای ایران بمان پاسخ می‌شنویم مگر ایران برای همه ایرانیان است؟ وقتی بگوییم بمان تا ایران را بسازیم می‌گویند مگر می‌گذارند؟ نخبگان دلیل محکم برای رفتن اقامه می‌کنند که اگر بمانیم کسی تحویل‌مان نمی‌گیرد و با سال‌ها تحصیل مجبور به مسافرکشی می‌شویم و جوان آس‌وپاس هم که از هیولای فقر می‌ترسد همه زندگی خود و گاهی خانواده را می‌فروشد که برود و دنبال خوشبختی بگردد!

بیکاری بیداد می‌کند و از آن بدتر عدم امنیت شغلی حتی شاغلان را به فکر رفتن می‌اندازد. اگر بشود همه این دلایل را پاسخ داد حداقل در یکجا خجل و سرافکنده می‌شویم و جز پایان گفتگو راهی جلوی‌مان نمی‌ماند. اگر ایران برای درس و تحصیل و کار و زندگی خوب است چرا آقازاده‌ها که اتفاقا از هر کدام بهترینش را در اختیار دارند، نمی‌مانند؟ آن‌ها که پدرهای‌شان شعار‌های تند ضد امریکایی داده و می‌دهند و دایما دلار می‌فرستند که عزیرکرده‌شان در صفایی که می‌کند کم نیاورد چرا از بردن سرمایه‌های کشور پرهیز نمی‌کنند؟

جالب اینکه اغلب این نوع از مهاجران مقصدشان امریکاست! بله کار به جایی رسیده که سخنگوی طالبان به ما طعنه می‌زند که اگر در ایران هواپیمایی به رایگان افراد را به امریکا ببرد آیا صحنه‌هایی مثل ماجرای فرودگاه کابل به وجود نمی‌آید؟ او البته خبر ندارد که مشتاقان اصلی جلای وطن یعنی آقازادگانی که پدران متنفذ دارند شیک و مجلسی با سلام و صلوات تشریف می‌برند و نیاز ندارند که دنبال هواپیمایی بدوند تا نفس گرم و شیرین‌شان به شماره بیفتد.

اما به نظر می‌رسد که مشکل اصلی در این رابطه عدم نگرانی متولیان و تصمیم‌گیران و سیاستگذاران از تشدید مهاجرت‌هاست. گاهی نه تنها چنین نگرانی مشاهد نمی‌شود که به صورت غیرمستقیم تشویق هم می‌کنند که هرکس اوضاع کنونی را نمی‌پسندد می‌تواند بار و بنه‌اش را بردارد و برود!

شاید عده‌ای چنین تصور می‌کنند که با مهاجرت جوانان و خصوصا تحصیلکرده‌ها از مزاحم‌ها کم می‌شود و کشور آنقدر نیرو و امکانات دارد که آقایان امور خود را بچرخانند و نیازی به مدعیان و متوقعان و کرامت‌جویان و احترام‌طلبان و حقوق‌خواهان نباشد! اما این نگاه اگر در کوتاه‌مدت برای حکمرانی آسان مفید باشد برای ایران و فرزندانش مهلک و ریشه‌سوز است.

کشور به همه اتباعش با هر عقیده‌ای نیازمند است و دیر یا زود خلأ نخبگان و سرمایه‌های انسانی آسیب‌های وارده خود را نشان خواهد داد. این هنر حکومت است که از نیرو و فکر و سرمایه همه افراد جامعه برای ساختن ایران سود جوید و با حس وطن‌دوستی روی همکاری و ابتکار و دلسوزی ایرانیان سرمایه‌گذاری کند.

ملاک و معیار برای خدمت به کشور عقیده افراد نیست، یک خلبان، یک پزشک، یک مهندس، یک نویسنده، یک طبیعت‌دوست و یک کارگر می‌تواند و حق دارد با هر عقیده‌ای و فقط تعهد به کشور و امنیت و سربلندیش تخصصش را تقدیم هموطنان خود کند و شاد و مطمئن و ایمن باشد.

این غم را کجا ببریم که مغز‌ها و نخبگان ایرانی در حساس‌ترین مراکز تحقیقاتی در رده‌های بالای علمی دانش خود را تقدیم بیگانگان می‌کنند ولی مردم‌شان از هر جهت به دانش آن‌ها نیازمندند؟ سرمایه‌های مالی عظیم ایرانیان برای دیگران کارآفرین و سازنده شده است در حالی که ایران ما هم‌اکنون بیش از هر زمان دیگری می‌توانست بهشت سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی باشد. چه کسی مسوول این خسارت‌های عظیم و غیرقابل جبران است؟

منبع: روزنامه اعتماد

برچسب ها: مهاجرت نخبگان
ارسال نظرات